نقش زنان در انقلاب اسلامى
منبع:تبيان زنجان
در اينجا نقش زنان در تحولات اجتماعى ـ سياسى و حركت جمعى زنان را مورد مطالعه قرار مىدهيم.
تا قبل از دوران قاجاريه از حركت جمعى زنان و نقش آنها در تحولات اجتماعى ـ سياسى اطلاع درستى در دست نيست. چند موردى كه در كتابهاى تاريخى ضبط است، مربوط به نقش آنها در حمايت از سربازان در جنگ با دشمنان است. به طور مثال، در جنگهاى طولانى ايران و عثمانى در زمان صفويه، زنان آذربايجان لباس جنگ پوشيده و وارد ميدان مىشدند. همين كه قشون عثمانى به شهر حمله مىآوردند، زنانى كه در شهر مانده بودند از بالاى بام بر سر آنها آب جوش مىريختند. (1)
بنابراين، بر اساس شواهد و مدارك تاريخى بيشتر دوران قاجاريه، از آن عصر شروع مىكنيم . آغاز حركت جمعى زنان را بايد به دو دوره تقسيم كرد. نخست دورهاى كه زنان به علل نارضايتىهاى سياسى ـ اجتماعى ناشى از ضعف دولت در برابر دول استعمارگر خارجى و حكومت استبدادى داخلى به دنبال مردان و به هدايت و تشويق و تأييد آنها به نهضتهاى اجتماعى پيوستند و به طور مؤثرى در اين راه كوشيدند. آنها در اين راه، از هدفهاى مردان پشتيبانى مىكردند و خواستههاى مشخص نداشتند (مانند نهضت تنباكو و نهضت مشروطيت)
در دومين دوره، زنان به فعاليت جداگانه در زمينه مسائل خاص خود پرداختند كه حاكى از تحول و پيشرفت اين حركت است و نشان مىدهد كه زنان در اين مرحله آگاهى بيشترى يافته و به عنوان يك گروه اجتماعى مؤثر فعاليت مىكنند. اما حركت اخير، بر خلاف گذشته، از تأييد و همراهى كامل مردان برخوردار نبود و مخالفان با اين گونه فعاليتهاى زنان دست به دشمنى زده و اين حركت را گاه دچار مشكل مىكردند. البته، اين مخالفتها اصولا بدان سبب بوده كه حركت زنان را بدعت مىدانستند. در واقع، جامعه پذيراى چنين جهشى نبود، (مانند تشكيل مدارس، چاپ روزنامه) . (2) حال به بررسى نمونههايى از اين حركتها مىپردازيم.
نخستين حركت ملى در دوره معاصر پس از شكست ايران در جنگها با روس، جنبش خود جوش مردم تهران در دفاع از زنان گرجى مسلمان شدهاى بود كه سفير خودخواه و مستبد روس با سماجت هرچه تمامتر مىخواست با تفسير يكى از مواد معاهده تركمانچاى آنها را از شوهران و فرزندان خود جدا كرده و با تغيير مجدد مذهب روانه گرجستان سازد. اين عمل نزد مسلمانان نوعى تجاوز به ناموس ملى و مذهبى بود و به همين دليل، مورد اعتراض مردم قرار گرفت. زنان تهران در اين روز شور و حرارت زيادى از خود نشان دادند و تا آخرين دقيقهاى كه هياهوى مردم در خراب كردن سفارت روس و كشت و كشتار ادامه داشت آنها نيز از پاى ننشستند. (3)
در تظاهرات ديگرى كه مردم تهران در دفاع از امير كبير برپا ساختند، زنان شركت فعالى داشتند. درخشانتر از هر دو واقعه ياد شده، اتحاد و همبستگىشان در جنبش تحريم تنباكو بود. در اواخر سلطنت نيم قرنى ناصر الدين شاه كه امتيازات فراوانى به خارجيان داده شد، توتون و تنباكو در انحصار يك كمپانى بيگانه درآمد. مردم (و حتى زنان دربار) كه تا آن زمان هرگز در اوامر سلطان چون و چرا نمىكردند و ياراى چنين كارى را نداشتند، در اين جهاد ملى به دستور پيشواى مذهبى خود، مرحوم ميرزاى شيرازى، شركت كردند. زنان حرم هم قليانها را شكستند و در مقابل اوامر صريح و قدرت مطلق ولى نعمت خود مقاومت كردند. (4) اين پافشارى بجايى رسيد كه دولت ناچار امتياز توتون و تنباكو را لغو كرد. (5) زنان در اين نهضت بخوبى رشد اجتماعى و دينى خود را به منصه ظهور رساندند.
همچنين قبل از مشروطه وقايعى (مانند قحطى يا نارضايتىهاى ناشى از گرانى) رخ داد كه تظاهراتى را از سوى زنان با تشويق مردان، در پىداشت. آنچه در آن زمان تازه به نظر مىرسيد آن بود كه زنان در آن فضاى انقلابى در تظاهرات سياسى شركت مىكردند.
داستان دلاورىهاى فاطمه، خواهر شيخ شامل (از رهبران مذهبى در قفقاز)، زينت پاشا، مادر احمد تنگستانى (پسر باقر خان) و مادر كلنل محمد تقى خان پسيان هنوز در خاطره مردم اين ديار نشان زنده است. (6)
زنان ايران در نهضت مشروطيت كه جامعه ايران را تكان داد، تنها و بىاعتنا و منفعل نبودند، بلكه همانند مردان به جنب و جوش درآمدند، به طورى كه بايد گفت از اين تاريخ بيدارى واقعى زنان آغاز شد. از جمله وقايعى كه در آن شركت زنان را در جنبش مشروطيت عيان مىكرد مىتوان به وقايع زير اشاره كرد.
پس از كشتهشدن نخستين مجاهد مشروطيت، سيد عبد الحميد، زنان تهران بودند كه به كوچه و خيابانها ريختند و شورشيان را عليه حكومت تشويق كردند. (7) به دنبال تظاهرات بر ضد مسيو نوز بلژيكى و مهاجرت علما و انقلابيون به قم، زنان بودند كه آتش انقلاب را در تهران شعلهور نگاه داشتند. همچنين بر ضد قروض خارجى از خود گذشتگى فراوان نشان دادند. (8) هنگام بست نشينى تجار در سفارت انگلستان، عدهاى از زنان نيز تجمع كرده و تقاضاى ورود به سفارت را كردند. ولى گرانت داف، وزير مختار انگلستان، مانع آنها شد.
زمانى هم كه علما در شاه عبدالعظيم متحصن شدند، زنان كالسكه شاه را فرا گرفته و گريه و زارى كردند كه ما آقايان و پيشوايان دين را مىخواهيم. ما مسلمانيم و حكم آقايان را واجب الاطاعه مىدانيم. اى شاه مسلمان، علماى اسلام را ذليل و خوار نخواهيد. (9)
در آذربايجان، زمانى كه سردار ملى ايران، مرحوم ستارخان، عليه استبداد قاجار و سلطه اجنبى قيام كرد، زنان از مساعدت معنوى و مادرى به وى دريغ نكردند. بين شهداى انقلابيون جنازه 20 زن مشروطه طلب در لباس مردان پيدا شد. (10)
مورخان و نويسندگانى چون ناظم الاسلام كرمانى، كسروى، مهدى ملك زاده و مورگان شوستر درباره مشاركت زنان در دوره اول و دوم مجلس شوراى ملى مطالبى نوشتهاند كه از دو جهت حائز اهميت بسيار است. اولا، مشاركت چشمگير زنان را در يك جريان سياسى بازگو مىكند و ثانيا، اهميت آنان را از نظر نويسندگانى كه به ثبت اخبار مربوط به آنها مبادرت كردهاند، مىنماياند. (11) نظر به همين فداكارىها بود كه وقتى زعماى قوم قانون اساسى را تدوين كردند، حق انتخاب كردن و انتخاب شدن را براى قاطبه ملت ايران (قانون اساسى) قائل شدند و به هيچ وجه از محروميت زنان و عدم دخالت آنها در مسائل حقوقى و سياسى ذكر نكردند.
اما بعدها، يعنى در جمادى الاخر سال 1327، كه نظام نامه انتخابات تهيه شد و به صحه محمد عليشاه رسيد، در شرايط كسانى كه از حق انتخاب كردن مطلقا محرومند، نوشتند: «نسوان و اشخاص خارج از رشد و آنهايى كه تحت قيمومت شرعى، ورشكستگان به تقصير، مرتكبين قتل و سرقت الى آخر.» بدين سان، وضعيت حقوقى، نه تنها قانونى زنان در رديف افراد فوق قرار گرفت. (12)
علاوه بر اين، انقلاب بورژوا دموكراتيك براى تغيير بنيانى اقتصادى و سياسى جامعه شكست خورد و وضعيت زنان نيز تغييرى نكرد. البته، حاصل آن در جهت افزايش آگاهى و مبارزات بعدى مهم است. فقدان دسترسى به حقوق قانونى مانعى در راه جنبشهاى بعدى نشد و زنان براى حقوق اساسىترى مانند تعليم و تربيت به فعاليت پرداختند. (13) در دورههاى بعدى، حركتهاى بانوان بيشتر خودجوش بوده و با انگيزه آنها دنبال مىشوند . فعاليت آنها در ايران پس از جنبش مشروطيت همان شيوهاى بود كه مردان انتخاب كرده بودند :
.1 ايجاد انجمنها؛
.2 انتشار روزنامه و مجله؛
.3 تأسيس مدارس.
پس از اين جنبشها، اولين مدارس دخترانه تشكيل مىشود. سازمانهاى زنانه ايجاد مىشود و نشر اعلاميه و شب نامه مخصوص بانوان در اوايل دوره مشروطه از آثار برجسته مشاركت سياسى و اجتماعى زنان در اين انقلاب است، قديمىترين نشانهاى كه از انتشار يك نشريه تخصصى بانوان در دست است به سال 1289 شمسى باز مىگردد. (14) بين تاريخ انتشار نخستين روزنامه عمومى و اولين نشريه اختصاصى زنان 88 سال فاصله است . اولين روزنامه زنان كه به نام دانش منتشر شد، در سرلوحه خود نوشت كه اين روزنامه مربوط به مسائل خانوادگى و اجتماعى است و به سياست و مسائل عمومى نمىپردازد. (15) حركت بعدى زنان، تأسيس مدارس دخترانه در سطح وسيعتر بود. كه بسرعت گسترش يافت. از مهمترين عوامل ويژگى نهضت در اين دوره تعميم سواد بود. البته، همه مدارس خصوصى بودند. زنان در اين زمان مىكوشيدند كه جنبههاى فرهنگى و غير سياسى به نهضت خود بدهند. نامهايى چون مسطورات، پردگيان، مخدرات اسلاميه، ناموس، عصمتيه كه براى مدارس انتخاب مىكردند، حاكى از اين امر است كه زنان مىخواهند بر جنبههاى دينى حركت خود تأكيد كنند. (16)
ذكر يك نكته ضرورى است و آن اينكه زنانى كه به امور مسائل زنان مىپردازند از دختران، همسران يا خواهران مشروطه خواهان و آزاديخواهان بودند. محترم اسكندرى، مؤسس جمعيت نسوان و طنخواه، همسر مرحوم آيت الله حاج شيخ محمد حسين يزدى، بانى مدرسه عصمتيه و صديقه دولت آبادى، از جمله اين افراد بودند.
نكته ديگرى كه بايد در نظر داشت آنكه اين دگرگونىها بيشتر در شهرهاى بزرگ بود. اكثريت زنان ايران كه در روستاها زندگى مىكردند، در همان ساخت اجتماعى خود باقى بودند. نشانههاى نوآورى تنها شامل حاصل بخشى از گروههاى مرفه شهرى شد كه به صورت عمل و يا عكس العمل در زمينه برخوردهاى فرهنگى تظاهر مىكرد.
تغييرات با دامنه وسيعتر از دوره پهلوى آغاز شد. ايران در زمان پهلوى از يك دولت نيمه فؤدالى آسيايى به يك دولت متمركز سرمايهدارى وابسته به آمريكا تبديل شد. اين تغيير در تمام ابعاد زندگى، بويژه اقتصادى و اجتماعى، تأثير بسيار گذاشت. در حالى كه فرايند نوگرايى امتيازاتى را براى بخشهايى از طبقه بالاى جامعه و طبقه متوسط در حال ظهور داشت، اما به بخش سنتى طبقه متوسط آسيب رسان بود (تجار، بازار، بورژوازى و خرده بورژوازى) . ارتباط تارخى اين طبقه با روحانيون برقرار بود. (17) يك تعارض مستمر و جناح بندى بين نوگرايان در حال افزايش و روحانيون قدرتمند و بازار سنتى وجود داشت كه دگرگونىهاى فرهنگى و اقتصادى را آسيب رسان خود مىدانست. وضعيت زنان قسمتى از موضوع اين اختلاف بود. دوران پهلوى از زنان به عنوان عناصر نوگرايى استفاده مىكرد؛ كشف حجاب يك نمونه بارز آن بود. در اين دوره، از زنان براى نماد نوگرايى نظام استفاده شد. اين حركت به شكاف اساسى بين دو گروه ياد شده بيشتر دامن زد. شايان ذكر است كه در ابتداى فعاليتهاى زنان همواره سعى مىشد كه رنگ و بوى مذهبى آن حفظ شود، به طورى كه در سرلوحه اساسنامه اولين جمعيت زنان ايران، يعنى نسوان وطنخواه، تأكيد بر حفظ شعائر و قوانين اسلام بود. (18) اما در دوران بعد، با دخالت نظام سياسى اين تحولات تحميلى شد. انجمنهاى زنانه با دربار مرتبط بود. همان طور كه زندگى زن و تحولات اجتماعى و فرهنگى در زمان قاجار نمىتواند دور از تعارضات امپرياليسم روسيه و انگلستان بررسى شود، در دوران پهلوى نيز نمىتواند دور از روابط خارجى نظام اقتصاد سرمايهدارى و سرگشتگى بين سه عنصر هويت ملى (اسلام، ملى گرايى و غرب گرايى) تحليل گردد. (19) در واقع، زن در مرز اين ارزشها قرار داشت.
در ايران نيز مانند همه نقاط دنيا، زنان كمتر از مردان از نوگرايى بهره بردند. دو گروه زنان شهرى و روستايى هر يك با توجه به شيوه زندگى خود از دگرگونىها تأثير پذيرفتند . نوگرايى به شكاف ميان شهر و روستا، افزايش ثروت، بدون توزيع مناسب در سطح جامعه، و در نهايت قطبى شدن جامعه انجاميد. فشار سياسى و فساد ادارى بيش از همه در اين زمينه مشكل آفريد.
برحسب نوع سنتى توسعه، مردان هدف اوليه جذب صنعت بودند. بنابراين، به رغم فرصتهاى كارى و دورهاى درآمد براى تعدادى از زنان شهرى، زندگى اقتصادى بيشتر زنان كاهش يافت.
دگرگونى در مناطق روستايى، افزايش شهر نشينى، مهاجرت از روستاها به شهرها در دهههاى گذشته وابستگى اقتصادى زنان را به مردان بيشتر كرد. با برنامههاى اصلاحات ارضى و معيارهاى نوگرايى، بهبود وضعيت زنان در روستاها اتفاق نيفتاد. درصد بيسوادى بالا و نزديك 83 درصد بود. ازدواج در سن پايين رواج داشت. در پى مهاجرت مردان، زنان نيز روستاها را ترك كردند و جمعيت حاشيه نشين شهرها را تشكيل دادند. اين جمعيت اولين گروهى بود كه به انقلاب پيوست . اين زنان در زندگى اقتصادى وابسته به شوهر، بدون نقش توليدى، وضعيت محدود اجتماعى را تجربه كردند. آنها با آمدن به شهر، شبكه اجتماعى و ارتباطى خود را از دست دادند. با فشار مصرف شهرى مواجه شدند. با دگرگونى وضعيت اقتصادى مردان، انقياد و انزواى آنها بيشتر شد. مسجد و مسائل مذهبى براى آنها فرصتى براى بازگشت به خويش بود. (20) وضعيت زنان شهرى نيز دگرگون شد. در دوره پهلوى، ميزان تعليم و تربيت و اشتغال زنان افزايش يافت، اما تغيير عمده در وضعيت زنان حاصل نشد.
در 1341، حق رأى به زنان اعطا شد. (21) در پى آن، تعدادى به نمايندگى مجلس انتخاب شدند. گروهى نيز به مقامهاى بالا از جمله وزارت هم رسيدند. (22) ولى بيشترين مشاغل خاص گروههاى بالا اجتماع بود. مشاركت در سطح توده هيچگاه به معناى واقعى اتفاق نيفتاد. بين دو الگوى زن مدرن غرب گرا و زن سنتى با چادر يك قشر بينابينى تشكيل شد كه غرب گرايى را نمىخواست، ولى در عين حال، تحصيل كرده بود و اشتغال داشت . در يك ارزيابى از ارزشهاى مدرن و سنتى و تفسير الگوهاى مذهبى، نمونه آنها حضرت فاطمه عليها السلام و حضرت زينب عليها السلام شد. (23) اين قشر جديد كاملا سياسى بودند، احساسات ضد غربى داشت و فرايند نوگرايى به شكل زمان شاه را امپرياليستى مىدانست. مبارزه عليه زن غربزده بخشى از مبارزه آن بود. اين قشر نيز به خيل طرفداران انقلاب اسلامى پيوست. در كنار آن، بسيارى از زنان تحصيل كرده غرب كه تأثير استثمار غرب را تجربه كرده بودند نيز جاى گرفتند. همه عوامل منجر به سياسى شدن توده عظيمى از زنان شد كه محيط مناسبى را براى شركت زنان در فرايند انقلاب اسلامى فراهم كرد.
حال، به بررسى نظام ارزشى به عنوان يك عامل محيطى در مشاركت سياسى در ايران مىپردازيم .
.4 نظام ارزشى
گذشته از عوامل اقتصادى ـ اجتماعى و پيشينه تاريخى كه در بحث محيط داخلى مطرح كرديم و در كنار مجموعه عوامل مؤثر در اتفاق مشاركت سياسى زنان نقش دارند، مجموعه اصول اعتقادى و قانونى ناظر بر مشاركت سياسى زنان مهمترين است. در اين راستا، مجموعه عواملى كه همراه يكديگر موجبات اعتقادى و اجراى قانونى مشاركت سياسى زنان را در ايران را فراهم مىكند، در چهار مورد بررسى مىكنيم:
.1 احكام اسلامى: قرآن كريم؛
.2 نظريات امام خمينى (قدس سره) : مقام رهبرى؛
.3 قانون اساسى.
قرآن كريم مهمترين منبع مشروعيت حقوق سياسى زنان به شمار مىآيد. قرآن در سوره ممتحنه آيه 12 بيان مىكند:
«يا ايها النبى اذا جاءك المؤمنات يبايعنك على ان لا يشركن بالله شيئا و ... فبايعهن ...»
«اى پيامبر، هنگامى كه زنان نزد تو آيند و با تو بيعت كنند كه چيزى را شريك خدا قرار ندهند و ... با آنان بيعت كن» .
بيعت، تعهد و پيمان ملت با رهبر در پيروى از او و سرپيچى نكردن از دستوراتش است. در روز فتح مكه، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در كوه صفا از مردان بيعت گرفت. آنگاه كه زنان براى بيعت شرفياب شدند، اين آيه شريفه بر رسول خدا نازل شد و آن حضرت را به گرفتن بيعت از بانوان سفارش فرمود و شروط و كيفيت آن را بيان داشت. طبق روايات، چندى مسئله كم و كيف را پرس و جو كردند كه حضرت به تمام سؤالات آنها پاسخ فرمودند. (24)
تبيين جريان بيعت زنان در صلح حديبيه و فتح مكه با پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بيانگر اين حقيقت است كه از ديدگاه اسلام زنان صلاحيت دارند دوشادوش مردان در امور سياسى اجتماعى و سرنوشت ساز اظهار نظر كنند و در حد توان براى انجام مسؤوليت سهم بگيرند و دخالت نمايند. (25) همچنين آيه شريفه «و لهن مثل الذى عليهن بالمعروف» (بقره 228) حاكى از آن است كه براى زنان همانند وظايفى كه بر دوش آنها مىباشد، حقوق شايستهاى قرار داده شده است. همچنين مىتوان به آيه شريفه ديگرى استناد كرد كه مىفرمايد:
«فمن حاجك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الكاذبين» (آل عمران 61)
«هرگاه بعد از علم و دانشى كه به تو رسيده كسانى با تو به محاربه و ستيز برخيزند، به آنها بگوييد: ما فرزندان خود را دعوت مىكنيم، شما هم فرزندان خود را. ما زنان خويش را دعوت مىنمايى، شما هم زنان خود را. ما از نفوس خويش دعوت مىكنيم، شما هم از نفوس خود. آنگاه با هم مباهله مىكنيم و لعن خدا را بر دروغگويان قرار مىدهيم» .
بنابراين، ملاحظه مىكنيم كه بر اساس قرآن و به استناد آيات فوق مىتوان بيان كرد كه حق زنان در مشاركت سياسى ملحوظ است. (26) البته، اين موضوع از نظر فقهاى اسلامى به بحث كشيده شده است. اين مبحث يكى از اساسىترين مفاهيم اسلامى، يعنى اصل تساوى را در بردارد. هر چند مىتوان گفت كه در مكتب اسلام گرچه زن و مرد داراى ارزش وجودى مساوى هستند، اما با توجه به فطرت انسانى هر يك وظايف آنها متفاوت است. شك نيست كه لازمه اشتراك زن و مرد در حيثيت انسانى و برابرى آنها از لحاظ انسانيت، برابراى آنها در حقوق انسانى است. اما تشابه آنها در حقوق را مىتوان بدين ترتيب بيان كرد كه در اسلام بر اساس خلقت اين اصل كه زن و مرد مشابه هم آفريده نشدهاند، اصل تشابه حقوق مطرح نمىشود، اما مساواتى به حكم عدالت وجود دارد. (27)
تاريخ صدر اسلام نيز بيانگر ايفاى نقشهاى سياسى زنان است. غير از مشاركت مستقيم و بسيار مؤثر حضرت خديجه كه در پايگيرى و انتشار اسلام مؤثر بود و شخص وى حامى مادى و معنوى پيغمبر (ص) به حساب مىآيد، بعضى از ديگر همسران پيغمبر (مانند عايشه) نيز نقش سياسى مؤثرى داشتند. همچنين در نخستين و دومين مهاجرت مسلمانان به حبشه به منظور حفظ جان و عقيده، زنان نيز به حبشه مهاجرت كردند.
در سال يازدهم بعثت، نيز 6 نفر از اهل مدينه از قبيله خزرج در عقبه اولى واقع در منى (نزديك مكه) با پيغمبر (ص) ملاقات كردند و دعوت اسلام را پذيرفتند. سال بعد (دوازدهم بعثت) نيز 12 نفر در موسم حج با پيغمبر صلى الله عليه و آله ملاقات و با او بيعت كردند . اين بيعت همانا بيعت النساء است. همچنين بيعت ديگرى به نام بيعت الرضوان در تاريخ اسلام وجود دارد كه به شرح مختصرى از آن مىپردازيم.
در سال ششم هجرى پيغمبر صلى الله عليه و آله به اتفاق 1400 تن از مردان و زنان مسلمان براى حج به سوى مكه روان شد. در محل حديبيه در نزديكى مكه متوقف شد. اهالى مكه چندين گروه را براى مبارزه يا جلوگيرى از ورود پيامبر صلى الله عليه و آله به حديبيه فرستادند كه در نهايت منجر به پيمان حديبيه گرديد و قرار شد حج به سال بعد موكول شود و 10 سال صلح باشد. قبل از عقد پيمان در زير درختى تنومند براى آمادگى نبرد با مكيان پيغمبر صلى الله عليه و آله با مردان و زنان همراه بيعت كردند كه به نام بيعت الرضوان يا بيعت تحت الشجره مصروف است. در اين بيعت، نقش زنان در آن مسلم است. (28)
بنابراين، در صدر اسلام، هيچ شبههاى در مشاركت زنان در حيات جامعه وجود ندارد. (29) البته، همانطور كه ساير تعاليم اسلام در طول زمان نتوانست به معناى واقعى متبلور شود، شركت زنان در حيات سياسى جامعه نيز دستخوش سوء ظن گرديد. به دليل تعدى و آزار سلاطين و جباران دستگاههاى حكومتى كه محيطهاى پر از فتنه و فساد را براى زنان فراهم كرده بودند، كم كم نقش زنان در جامعه اسلامى محو شد و فقط در موارد استثنايى از آنها ياد هست.
برخى از تفاسير نيز وجود دارد كه اصولا منكر مشاركت سياسى زنان مىشود. كتاب رساله بديعه آيت الله تهرانى نمونه خوبى از اين طرز تفكر است. ايشان با توجه به آيه شريفه «الرجال قوامون على النساء...» بيان مىدارند «زنانى كه در خانه نسبت به شوى خود اختيار ندارند، چگونه مىتوانند براى جامعه تعيين تكليف كنند» . (30) از نظر افرادى كه چنين بينشى دارند، در تاريخ مرد داراى صلابت، شدت، استوارى قدم، مزاج قوى، قدرت تعقل، تفكر، احساسات قوى و متناسب است. اما زن با بنيان ظريف و اركان لطيف و احساسات تند و عاطفهاى در نقطه مقابل قرار دارد كه نمىتواند در امور اجتماعى پايه به پايه مرد باشد. تفاوت در برخى از تكاليف مانند (جهاد، حجاب، نماز جماعت و نماز ميت) به دليل برداشتن كارهاى سنگين از دوش زن مىتواند دليلى براى فقدان شركت آنها در اجتماع باشد. (31)
در تفسير تبيان، شيخ طوسى سبب نزول آيه الرجال قوامون على النساء ... را چنين بيان مىكند :
«على بعض قضيهاى است كه مردى به صورت همسرش سيلى زد و آن زن را به حضور پيغمبر صلى الله عليه و آله آورد و تقاضاى قصاص كرد. در اين هنگام، اين آيه نازل شد، يعنى مردان نسبت به تأديب و تدبير امور زنان قيم آنها هستند كه خداوند مردان را از نظر عقل و رأى نسبت به مردان فزونى و برترى داده است» . (32)
اين طرز تفكر، در مجلس شوراى اسلامى نيز از سوى برخى نمايندگان هنگام طرح تشكيل كميسيون زنان و خانواده در مجلس ارائه شده است. (33) در تفسير صافى نيز ملا حسن فيض كاشانى مىگويد: مردان همانند زمامداران نسبت به ملت، بر زنان ولايت دارند. به سبب اينكه خداوند مردان را به كمال عقل و حسن تدبير و توانائى بيشتر در اعمال و طاعات بر زنان برترى داده است. (34)
البته، اين بحث كاملا فقهى است كه در بضاعت نگارنده نيست و محل آرا و عقايد مختلف است . به هر حال، شك نيست كه اسلام احترام ويژهاى براى زنان قائل است. اين لازم به توضيح نيست، زيرا همه مىدانيم كه اولين كسى كه اسلام را قبول كرد، يك زن بود. اولين شهيد راه اسلام يك زن بود. تنها فردى كه در كعبه دفن مىباشد، يك زن است و وارث پيامبر صلى الله عليه و آله نيز دخترش حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها است كه پيامبر صلى الله عليه و آله بر دستش بوسه زده و او را «ام ابيها» خطاب مىكند.
ملااحمد نراقى، فيلسوف طراز اول زمان خود، كه از لحاظ سياسى و دفاع از وطن در مقابل تزاريسم روسيه از خود شايستگى نشان داد، مىگويد: «آنچه شنيده كه در عهد پيغامبر صلى الله عليه و آله زنان به مساجد حاضر شدند و حضرت ايشان را اذن مىدادند، مخصوص زنان آن عصر بود كه آن حضرت علم به احوال ايشان داشت و مىدانست كه فسادى بر آنها مترتب نمىگردد . در اين زمان، منع زنان از حضور در مساجد و رفتن به مشاهد لازم و واجب است. چه، هر جاى كوچه و بازار و حمامها و مجامع پر از لهو و لعب است.» (35)
نظريات امام خمينى (قدس سره)، مقام رهبرى و نخبگان سياسى
مجموعه نظرياتى كه امام خمينى (قدس سره) در فرايند پيروزى و سپس استقرار نظام جمهورى اسلامى درباره مشاركت سياسى زنان ابراز كردند، نقطه عطفى در مباحث مربوط به اين قضيه پر اهميت است. از نظر ايشان: «از بابت حقوق انسانى تفاوتى بين زن و مرد نيست؛ زيرا هر دو انساناند و زن حق دخالت در سرنوشت خويش را همچون مرد دارد. در بعضى موارد، تفاوتهايى بين زن و مرد وجود دارد كه به حيثيت انسانى آنها ارتباط دارد.» (36)
همچنين ايشان مىفرمايند: «زن بايد داراى حقوق مساوى با مرد باشد. اسلام بر تساوى زن و مرد تكيه كرده است و به هر دو آنها حق تعيين سرنوشت داده است. يعنى اينكه بايد از همه آزادىها بهرهمند باشد. آزادى انتخاب كردن، انتخاب شدن، آزادى آموزش خويش و كاركردن و مبادرت به هر نوع فعاليت اقتصادى.» (37) ايشان مكرر زنان را تشويق به شركت در انتخابات مىكردند: «آنچه كه لازم است تذكر دهم، شركت زنان مبارز و شجاع سراسر ايران در رفراندم است. زنانى كه در كنار مردان، بلكه جلوتر از آنان در پيروزى انقلاب اسلامى نقش اساسى داشتند، توجه داشته باشند كه با شركت امروز زنان در جمهورى اسلامى، همدوش مردان، در تلاش سازندگى خود و كشور هستند و اين است معناى آزاد زنان و آزاد مردان.» (38) ايشان در جايى ديگر مىفرمايند: «زن و مرد احكام خاص خود را دارند. البته، يك احكام خاص به مرد است كه مناسب با مرد است. يك احكام خاص به زن است و متناسب با زن است. اين به آن معنا نيست كه اسلام نسبت به زن و مرد فرقى گذاشته است.» (39) از نظر فعاليتها و مسؤوليتهاى اجتماعى، زن بايد در اقدامات اساسى مملكت دخالت كند، نه اينكه در خانه بنشيند و از آن بيرون نيايد.
شايان ذكر است كه طرح مسئله تكليف شرعى زنان براى شركت در فرايند انقلاب اسلامى يكى از اساسىترين علقههاى اجتماعى، يعنى محيطهاى خصوصى و عمومى، را به چالش كشيد.
همچنين ايشان در وصيت نامه خود بانوان و زنان را خطاب قرار داد و آنها را به حضور در صحنههاى فرهنگى، اقتصادى و نظامى، حاضر و همدوش مردان يا بهتر از آنان، در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن كريم فرا مىخوانند. (40)
مقام رهبرى نيز در مناسبتهاى مختلف نسبت به مشاركت زنان در صحنه اجتماعى و سياسى عقيده مثبت خود را ابراز كردهاند: (41)
«اسلام مىخواهد رشد فكرى، سياسى و علمى زنان به حد اعلا برسد وجودشان براى جامعه حداكثر استفاده را داشته باشند... ما بر اساس تعاليم عاليه اسلامى، در خصوص مسئله زنان معتقديم كه در هر جامعه بشرى زنان مقررند در حد خود در زمينههاى پيشرفتهاى علمى اجتماعى سياسى و مسئله سازندگى تلاش كنيم و مسئوليتى به عهده بگيرند و بايد در اين زمينه فرصتهاى لازم را كسب نمايند.» (42) همچنين رئيس جمهور همواره بر نقش سازنده زنان تأكيد نمودهاند.
كتاب: مشاركت سياسى زنان در ايران، ص 107
نويسنده: نسرين مصفا
تشكلي به نام شوراي انقلاب
منبع:تبيان زنجان
با اوجگيري نهضت اسلامي در سال 1357 انديشه طرح تشكلي به نام شوراي انقلاب در ميان روحانيون معتمد حضرت امام (ره) پديد آمد كه در سفر شهيد مطهري به پاريس اين طرح با امام در ميان گذارده شد.
با موافقت معظم له، اين شورا تشكيل شد و اعضاي آن انتخاب شدند.
تشكيل شوراي مركب
در پيام 22 دي 1357 امام(ره) تشكيل شوراي انقلاب به اين گونه اعلام شد: ... به موجب حق شرعي و براساس راي اعتماد اكثريت قاطع مردم ايران كه نسبت به اينجانب ابراز شده است، در جهت تحقق اهداف اسلامي ملت، شورايي به نام شوراي انقلاب اسلامي مركب از افراد باصلاحيت و مسلمان و متعهد و مورد وثوق، موقت تعيين شده و شروع به كار خواهند كرد.
اعضاي اين شورا در اولين فرصت مناسب معرفي خواهند شد. اين شورا موظف به انجام امور معين و مشخصي شده است، از آن جمله ماموريت دارد شرايط تاسيس دولت انتقالي را مورد بررسي و مطالعه قرار دهد و مقدمات اوليه آن را فراهم كند.
اين نخستين بار بود كه به طور رسمي از سوي رهبر كبير انقلاب، تشكيلات و برنامههاي آينده حكومت اسلامي اعلام ميشد. اين خبر در داخل و خارج از كشور انعكاس وسيعي يافت و به مردم كه پيروزي را نزديك ميديدند، دلگرمي بيشتري بخشيد و در كنار مبارزات حياتبخش انقلاب، نشانههاي يك حركت سازنده را براي آينده انقلاب آشكار كرد.
اعضاي اين شورا عبارتند از آيتالله سيدعلي خامنهاي، سيدمحمود طالقاني، سيدمحمد بهشتي، مرتضي مطهري، اكبر هاشمي رفسنجاني، سيدعبدالكريم موسوي اردبيلي، محمدرضا مهدوي كني و آقايان يدالله سحابي، مهدي بازرگان، عباس شيباني و....
شهيد مظلوم بهشتي ميگويد: (روزنامه اطلاعات 31/4/1359) ... افراد را امام تعيين ميكردند. به اين معني كه اول امام به يك گروه 5 نفري از روحانيت مسووليت دادند كه براي شناسايي افراد لازم براي اداره آينده مملكت تلاش كنند. اين عده عبارت بودند از آيتالله مطهري، هاشمي رفسنجاني، موسوي اردبيلي، دكتر باهنر و خود بنده، بعد با آقاي مهدوي كني صحبت كرديم و به امام اطلاع داديم و ايشان هم شركت كردند.
به اين ترتيب هسته شوراي انقلاب يك گروه 6 نفري شد. بعدها آيتالله طالقاني و ]آيتالله[ خامنهاي نيز از روحانيون اضافه شدند. بتدريج آقاي مهندس بازرگان، دكتر سحابي و عدهاي ديگر از شخصيتها را كه امام نيز قبلا ميشناختند و با آنها در پاريس ديدار داشتند قرار بود روي آنها مطالعه كنيم و نظر نهاييمان را بدهيم آنها را با نظر نهاييمان به امام در پاريس معرفي كرديم و امام نيز تاييد كردند.
آيتالله اكبر هاشمي رفسنجاني درباره تشكيل شوراي انقلاب در مقدمه جلد اول صورت مذاكرات اين شورا مينويسد: ... آقاي مطهري در مراجعت از سفر پاريس، دستور رهبر عظيمالشان انقلاب را مبني بر تشكيل شوراي انقلاب آوردند. حضرت امام آقايان شهيد مطهري، شهيد بهشتي و موسوي اردبيلي و شهيد باهنر و اينجانب را به عنوان هسته اول شوراي انقلاب تعيين كرده و اجازه داده بودند افراد ديگر با اتفاقنظر اين 5 نفر اضافه شوند و در جلسات ابتدايي تصميم بر اين شد كه حتيالامكان تركيب شورا از اعضاي روحاني و غيرروحاني به نسبت مساوي و نزديك به هم باشد.
ترتيب انتخاب اعضاي ديگر و تكميل شورا تا آنجا كه حافظه ياري ميكند و با استمداد از حافظه ديگران چنين بود: پيش از پيروزي انقلاب، آقايان سيدمحمود طالقاني، سيدعلي خامنهاي (مقام معظم رهبري)، محمدرضا مهدوي كني، احمد صدر حاج سيدجوادي، مهندس مهدي بازرگان، دكتر يدالله سحابي، مهندس مصطفي كتيرايي، سرلشكر وليالله قرني، سرتيپ علياصغر مسعودي، به اتفاق آرا به عضويت انتخاب شدند.
جابهجايي در شورا
پس از پيروزي انقلاب و تشكيل دولت موقت آقايان بازرگان، سحابي، كتيرايي، حاج سيد جوادي و قرني به دولت و ارتش منتقل شدند و به جاي آنها آقايان دكتر حسن حبيبي، مهندس عزتاللهسحابي، دكتر عباس شيباني، ابوالحسن بنيصدر و صادق قطبزاده انتخاب شدند و در مرحله بعد پس از شهادت استاد مطهري، آقايان مهندس ميرحسين موسوي، احمد جلالي و دكتر حبيبالله پيمان انتخاب شدند و آقاي مسعودي به كار اجرايي رفت.
نقش استاد
هاشمي رفسنجاني در ارتباط با نقش استاد مطهري در شوراي انقلاب در گفتگويي با مجله سروش (ارديبهشت 1362) چنين گفت: طبعا، چون امام حرفها را براي ايشان زده بودند، مرجع براي ما ايشان بودند. بيشتر نص امام را از ايشان بايست ميشنيديم. ايشان بيشتر از ما مسائل فكري برايشان مطرح بود تا عملي و در گذشته هم اين طوري بود. در شوراي انقلاب هم اين طوري بود.
پس از پيروزي انقلاب در 22 بهمن 1357 شوراي انقلاب و دولت موقت تحت لواي رهبري امام (ره) و مشروعيت حاصل از حمايت مردمي زمام امور را به دست گرفتند
خيلي مواظب بود خطوط انحرافي فكري كه آن روز در جامعه ما وجود داشت و سر و صدا هم زياد داشت، در شوراي انقلاب راه پيدا نكنند. به گفته مرحوم مهندس مهدي بازرگان... روي فهرستي كه انتخاب كرده بودند، آن افراد را قبلا بخواهند و با تكتك آنها صحبت كنند و بدون اين كه نام ديگران را ببرند ، آمادگي آنها را براي شركت و فعاليت در اين شوراي انقلاب پرسش بكنند.
مرحوم مطهري اين كار را كه كرد، بعد ايشان هم گمان ميكنم باز به وسيله خود آقاي مطهري به همه ما ابلاغ كردند اين افراد انتخاب شدند و ميتوانيد كار بكنيد.
اقدامات انقلابي شورا
از اولين روز ورود امام (ره) بحثهاي مهمي از قبيل تشكيل دولت، تشكيل مجلس، ايجاد مجلس موسسان (خبرگان) در اين شورا مطرح شد. در اولين گام، شورا مهندس بازرگان را به عنوان نخستوزير دولت موقت پيشنهاد و امام (ره) نيز ايشان را منصوب كردند.
پس از پيروزي انقلاب در 22 بهمن 1357، شوراي انقلاب و دولت موقت تحت لواي رهبري امام (ره) و مشروعيت حاصل از حمايت مردمي زمام امور را به دست گرفتند و دومين تصميم مهم شوراي انقلاب، تصويب اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در دوم ارديبهشت 1358 بود.
شوراي انقلاب، ملي شدن بانكها، سامان بخشيدن به دادگاههاي انقلاب، برگزاري همهپرسي در ارتباط با نظام جمهوري اسلامي، بررسي پيشنويس قانون اساسي و انتشار آن در جرايد، تصويب قانون شوراهاي محلي، تصويب ملي شدن صنايع بزرگ، تصويب آييننامه مجلس خبرگان و برگزاري انتخابات رياست جمهوري و انتخاب مجلس شوراي اسلامي و دومين رئيس شوراي انقلاب در 19 شهريور همان سال بود.
استاد شهيد مطهري هم اولين رئيس شوراي انقلاب بود كه در شب يازدهم ارديبهشت همان سال توسط گروهك فرقان به شهادت رسيده بود.
تقسيم كار
به دنبال تسخير لانه جاسوسي آمريكا در 13 آبان 1358، دولت بازرگان فرداي آن روز استعفاي خود را تسليم امام (ره) كرد. شوراي انقلاب بيانيه مهمي خطاب به ملت صادر كرد و يادآور شد كه مصمم است در فرصت محدودي، برگزاري همهپرسي درباره قانون اساسي، انتخابات مجلس شوراي ملي و رياست جمهوري و... را به انجام برساند.
متعاقب اين بيانيه اعلام شد شورا تركيب تازهاي خواهد داشت و با ادغام دولت در شورا اعضاي جديد شورا انتخاب و در اداره مملكت به اين ترتيب تقسيم كار شدند: آيتالله خامنهاي (دفاع و سپاه پاسداران)، هاشمي رفسنجاني (وزارت كشور)، باهنر (آموزش و پرورش)، مهدويكني (كميته و دادگستري)، بهشتي (جهاد سازندگي)، بنيصدر (وزارت امور خارجه)، معينفر (نفت)، حسن حبيبي (آموزش عالي)، عزتالله سحابي (برنامه و بودجه)، ميناچي (ارشاد ملي) و قدوسي (دادگاه انقلاب). اين افراد فعاليتهاي خود را آغاز كردند و در مدت كوتاهي موفق شدند بر خلا سياسي موجود فايق آيند.
پايان شوراي انقلاب
همهپرسي قانون اساسي در 12 آذر 1358 و متعاقب آن انتخابات رياست جمهوري در بهمن 1358 برگزار و مجلس شوراي اسلامي در 7 خرداد 1359 افتتاح شد. با شروع كار مجلس و شوراي نگهبان و ديگر نهادها، مسووليت و ضرورت وجودي شوراي انقلاب به پايان رسيد، لذا در 12 تير 1359، آيتالله بهشتي اعلام كرد مسووليت شوراي انقلاب، 2 هفته ديگر پايان مييابد. سپس آخرين جلسه شورا در 26 تير 1359 برگزار شد.
دكتر حسن حبيبي، سخنگوي شوراي انقلاب در آخرين مصاحبه خود گفت: امروز با رسميت يافتن مجلس شوراي اسلامي و كامل شدن اعضاي شوراي نگهبان قانون اساسي، كار شوراي انقلاب كه تاكنون وظيفه قانونگذاري را به عهده داشت نيز به پايان رسيد.
آخرين اعضاي شورا عبارت بودند از: آيتالله بهشتي، آيتالله خامنهاي، آيتالله موسوي اردبيلي، دكتر محمد جواد باهنر، آيتالله هاشمي رفسنجاني، حسن حبيبي، عباس شيباني، مهندس مهدي بازرگان، عزتالله سحابي، صادق قطبزاده، علياكبر معينفر و ابوالحسن بنيصدر.
منصور ميرزايي
دانش آموزان در صحنه انقلاب
منبع:تبيان زنجان
تاريخ انقلاب اسلامي، به عنوان واقعهاي بزرگ كه تنها چند سال از آن ميگذرد، گواه زندهاي از جايگاه اهالي علم در تعيين سرنوشت ملت و گام برداشتن ايرانيان مسلمان به سوي آرمانهاي خويشتن است.
روزهايي چون 13 آبان كه سالروز قيام خونين دانشآموزان عليه رژيم ظلم و استبداد و نيز سالروز تسخير لانه جاسوسي به دست دانشجويان و دانشآموزان است، همچون اسناد زندهاي هستند كه گواهي ميدهند تنها و تنها كساني ميتوانند در مسير تاريخ، تمدن آفرين باشند كه به سلاح علم و ايمان مسلح هستند.
جايگاه علم و دانش
با اندك آشنايي با منابع علوم اسلامي، به راحتي ميتوان به مقام و منزلت علم و دانش پي برد؛ تا جايي كه آيات بسياري را در قرآن ميتوان يافت كه به اين موضوع اشاره كرده است. در بيشتر كتب حديث نيز بابي به نام باب علم وجود دارد كه احاديث گوناگوني درباره فضيلت علم و عالم در آن آمده است. در سيره نبوي نيز نمونههاي بسياري در اين زمينه يافت ميشود؛ به گونهاي كه وقتي پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله قصد بيان جايگاه حضرت علي عليهالسلام را داشتند، فرمودند: «من شهر علم هستم و علي دروازه شهر دانايي است». همچنين در جنگ بدر پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله دستور آزادي اسيراني را دادند كه بتوانند ده مسلمان را باسواد كنند و به آنان خواندن و نوشتن بياموزند.
رابطه علم و ايمان
اهميت جايگاه و ارزش علم هرگز نبايد اين توهم را ايجاد كند كه تنها راه رسيدن انسان به سعادت واقعي، دانش است؛ زيرا آنچه علم را از انواع انحرافات و استفاده ابزاري از آن باز ميدارد، ايمان است. تاريخ نمونههاي فراواني از دانشمندان را در خود جاي داده كه علم خويش را در راه ياري طاغوتهاي قدرت و ثروت به كار بستهاند و چه فجايعي كه به بار نياوردهاند. در قرآن كريم نيز به مناسبتهاي گوناگون، به اين ارتباط دو سويه اشاره شده است. آنجا كه ميفرمايد: «خداوند درجات كساني از شما را كه ايمان آوردند و به آنها علم اعطا شد، بالا ميبرد».
نقش دانشآموزان در تاريخ معاصر
در ميان نهضتها، هر گاه دو نيروي علم وايمان از يكديگر جدا افتادهاند يا پيشگامان نهضت در يكي از اين دو جنبه دچار ضعف بودهاند، آن نهضت نتوانسته است به اهداف خود برسد. در اين ميان، توفيق حقيقي براي كساني بوده كه از هر دو چشمه فيض بهرهمند بودهاند. انقلاب اسلامي ايران كه به رهبري امام خميني رحمهالله ـ فردي كه از هر دو بال علم و ايمان بهرهمند بود ـ پيروز شد، بزرگترين گواه اين مدعاست. روز دانشآموز نيز نمادي از قيام دانشآموزاني است كه به سلاح ايمان مسلح بودند.
روز دانشآموز
سيزدهم آبان در تاريخ انقلاب اسلامي، برگي زرين، مقطعي حساس و مناسبتي پرخاطره است. به ويژه آنكه چهارده سال پس از تبعيد حضرت امام رحمهالله در همين روز (13 آبان 1357) فرزندان امام و صدها دانشآموز و دانشجو در مقابل دانشگاه تهران و خيابانهاي اطراف با شعار «درود بر خميني» و «مرگ بر شاه» پايههاي حكومت را به لرزه درآوردند و با گلولههاي مأموران شاه به خاك و خون غلتيدند.
دانشآموزان نيز مانند ديگر گروههاي ملت، در اطاعت از فرمان حضرت امام رحمهالله كه همه را به مبارزه بيامان با رژيم آمريكايي شاه دعوت ميكرد، سر از پا نميشناختند و نجات اسلام را در پيروزي كامل از امام رحمهالله و سازش ناپذيري با رژيم ميدانستند. اين طبقه جوان وفعال جامعه، به حق يكي از اركان و پايههاي مهم انقلاب پيروزمند اسلامي بودند.
دانشآموزان در صحنه
صبح روز 13 آبان 1357، دانشآموزان در حالي كه مدارس را تعطيل كرده بودند، رو به سوي دانشگاه تهران نهادند تا بار ديگر پيوندشان را با رهبر بتشكن خويش اعلام كنند. اين نوجوانان پر شور و خداجو، گروه، گروه به دانشگاه وارد شدند و به همراه دانشجويان و گروههاي ديگري از مردم در زمين چمن دانشگاه اجتماع كردند. از آن سوي، مأموران شاه، دانشگاه را محاصره كرده بودند تا چنانچه فرياد حق طلبانهاي از گلويي برخاست، آن را با گلوله پاسخ دهند، اما دانشآموزان در كنار نردهها و زمين چمن اجتماع كرده، فرياد مقدس «اللّه اكبر» آنان فضا را شكافت و تا فاصلههاي دور طنين انداخت.
جوهري از خون
ساعت يازده صبح 13 آبان 1357، مأموران رژيم شاه، ابتدا چند گلوله گاز اشك آور در ميان دانشآموزان و دانشجويان معترض و انقلابي پرتاب كردند، ولي اجتماعكنندگان در حالي كه به سختي نفس ميكشيدند، صداي خود را رساتر كرده و با فرياد دشمنشكن «اللّه اكبر» بر اندام مأموران مسلح شاه لرزه افكندند.
در اين هنگام، تيراندازي آغاز شد و لالههاي انقلاب يكي پس از ديگري در خون غلتيدند. جوانان با فرياد «اللّه اكبر» و با شعارهاي «مرگ بر آمريكا» و «مرگ بر شاه» به شهادت رسيدند و انقلاب خونين اسلاميشان را تداوم بخشيده و دشمنان اسلام را بيش از پيش رسوا ساختند. در اين واقعه، 56 تن شهيد و صدها نفر مجروح شدند.
امام خميني رحمهالله در پيامي كه به مناسبت قيام دانشآموزان در 13 آبان از پاريس براي امت قهرمان ايران فرستادند، فرمودند: «عزيزان من! صبور باشيد كه پيروزي نهايي نزديك است و خدا با صابران است. ايران امروز جايگاه آزادگان است. من از اين راه دور، چشم اميد به شما دوختهام و صداي آزاديخواهي و استقلالطلبي شما را به گوش جهانيان ميرسانم».
13 آبان، حماسهاي جاويدان
گذر زمان، همواره گرد فراموشي را بر روي حوادث تلخ و شيرين روزگار نشانده و ذهن فراموشكار بشر، پي در پي گذشته خويش را به بايگاني تاريخ ميسپارد. اما در ميان حوادث تاريخي، همواره وقايعي وجود دارند كه به منزله ستارگاني فروزان بر آسمان تاريخ خودنمايي ميكنند و گذر زمان هيچ گاه نميتواند از جلوه و شكوه آنها بكاهد. رويدادهايي كه از فداكاريها و ايثارگريهاي انسانها در راه آرمانهاي اصيل و معنوي روايت ميكنند، اين گونهاند و روز دانشآموز نيز به عنوان نمادي از ايثارگري و جانفشاني دانش آموزان در راه آرمان الهي و ضد استبدادي خويش چون ستارهاي فروزان ميدرخشد.
هر روز، روز دانشآموز است
نكوداشت مجاهدتهاي مردان و زنان با ايمان، كاري پسنديده است. زنده نگهداشتن نام و خاطره دانشآموزان آگاه كه با سلاح ايمان، جوانههاي انقلاب گرديدند، لازم و ضروري است. اما، آنچه وظيفه ما را دشوارتر ميكند، پيروي عملي و ادامه راه روشن آنان است. اكنون كه ميدان، ميدان جنگ و خونريزي و بذل جان نيست و به لطف الهي و تلاش گذشتگان، انقلاب اسلامي به بار نشسته است، وظيفه ما بسي سنگينتر است و برماست كه در جبهه جهاد علمي در راه اعتلا و پيشرفت ميهن اسلامي خويش بكوشيم و اين انقلاب را به صاحب اصلي آن حضرت وليعصر(عج) برسانيم.
پديدآورنده:مطهره ابراهيم نژاد
آسيب شناسي انقلاب در وصيت نامه امام(ره)
منبع:تبيان زنجان
پرسش از «آسيب شناسي انقلاب» در جامعه انقلاب شده، براي قشرها و گروههاي مختلف سياسي ـ اجتماعي، يك نواخت و هم سطح نيست. اين اختلاف سطح از دو منظر قابل بررسي است.
1 ـ دشواري به كارگيري واژه «آسيب شناسي»:
پاتولوژي يا آسيب شناسي، واژه اي است كه از علوم پزشكي وارد حوزه علوم اجتماعي شده است. اين اصطلاح به معناي شناخت بيماريهاست؛ بيماريهايي كه هرگاه بخشي از بدن انسان را مورد تهاجم قرار مي دهند، سلامت و شادابي را از آن مي گيرند و آن را رنجور مي سازند. با اين همه، به كارگيري اين واژه در حوزه مطالعات علوم اجتماعي، دشواريهايي به همراه دارد كه ناشي از ماهيت پديده هاي اجتماعي است.
2 ـ دشواري اندازه گيري:
چگونه مي توان ويژگيها يا درجه سلامتي يك پديده اجتماعي را تعيين كرد يا توضيح داد، تا در گام بعدي بتوان به آسيب شناسي آن پديده پرداخت؟ تعيين چنين ويژگيهايي براي انقلاب اسلامي بسيار دشوار است. چه بسا آنچه را كه كسي از ويژگيهاي ذاتي انقلاب مي شمارد، ديگري امري عرضي بداند. يا آنچه را كه كسي از اهداف اصلي و اولي انقلاب مي داند، ديگري از اهداف ثانوي آن به شمار آورد. بنابراين، افقهاي معرفتي و گرايشهاي عملي، معاني گوناگوني به موضوع «آسيب شناسي» مي دهد. و نمي توان بر مبناي الگوهاي ماركسيستي يا ليبراليستي نگاه آسيب شناسي به انقلاب اسلامي داشت؛ چون نگاه هر يك از اين دو مكتب به انقلاب متفاوت از ديگري است.
سئوال اصلي در اين مقاله عبارت است از اينكه، آسيبهاي فراروي انقلاب اسلامي كه مانع از حصول نهايي اهداف انقلاب و تداوم آن مي شود (براساس وصيت نامه الهي ـ سياسي) چه مي باشند؟
در رابطه با سئوال اصلي اين نكته قابل ذكر است كه، به جهت كاستن از اختلاف نظرها و تكيه زدن بر موضعي صريح و شفاف، اجمالاً وصيت نامه الهي سياسي امام را آئينه تمام نماي خواسته ها و اهداف امام خميني فرض مي گيريم و براساس آن به ارايه آسيب شناسي مي پردازيم. همچنين، همانگونه كه قبلاً اشاره شد، در اين آسيب شناسي ما بر مبناي الگوي جامعه شناسي سياسي ديني عمل خواهيم كرد و هيچ توجهي به الگوهاي مكاتب امروز جهان ـ به خصوص ماركسيسم و ليبراليسم كه نگاه خاصي به انقلاب دارند ـ نداريم.
روش مطالعه: روش اسنادي و كتابخانه اي است كه بر تحليل نيز استوار است. به عبارت ديگر، روش تحليل محتوايي و كتابخانه اي است.
فرضيه: از نظر امام خميني يك رشته بيماريهايي در جامعه وجود دارد كه رعايت نكردن آنها شادابي و سلامت انقلاب را به خطر مي اندازد. اين بيماريها در عرصه هاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي قابل بروز است. نكته قابل توجه اين است كه آسيب شناسي يك موجود ـ انقلاب يا يك انسان ـ لزوماً به معناي آسيبهايي نيست كه الان هست. نبايد اين طور تلقي كرد كه آنچه به عنوان «آسيب شناسي انقلاب» مطرح مي شود، حتماً به آنچه كه امروز وقوع يافته است نگاه دارد؛ لذا ما آسيبهاي ممكن را بررسي مي كنيم؛ چه الان باشد، چه بعداً پيش بيايد. اگر با اين ديد، به آسيبهاي ممكن انقلاب نگاه مي كنيم، نبايد نتيجه بگيريم كه آنچه ممكن است به عنوان آسيب پيش بيايد، الان وجود دارد.[1]
1 ـ مفهوم آسيب شناسي
واژه آسيب شناسي (patholojy) نخست در حوزه علوم زيستي و طبّ متداول شد و آنگاه به علوم اجتماعي وارد شد. اين واژه در لغت به معناي «مطالعه علت بيماري و علايم مخصوص مرض و يا علايم غيرعادي هر چيزي»[2] مي باشد. با اين وصف، انقلاب هم به عنوان پديده اجتماعي مانند هر موجود زنده، داراي حيات است و مانند بدن انسان و سلسله اعصاب و خون رساني ممكن است دچار خطرات، آفات و امراضي شود كه براي پويايي و شادابي آن تهديد محسوب مي شود و مانع به ثمر رسيدن آرمانهاي[3] انقلاب اسلامي و تبديل آنها به دستاورد[4] مي شود.
در اصطلاح هم، مقصود از آسيب شناسي انقلاب عبارت است از:
«شناسايي آن دسته از عوامل مهم و مؤثري كه شكل گيري و تداوم آنها مي تواند فرايند تحقق اهداف و آرمانهاي انقلاب را متوقف و يا به صورت محسوس كُند نمايد.»[5]
2 ـ ضرورت بحث آسيب شناسي
شناسايي و پژوهشهاي آسيب شناسانه آفاتي كه ممكن است هر پديده ي اجتماعي را تهديد كند تا از رسيدن به اهداف و آرمانها خود بازماند، از مسائل حتمي است. انقلاب اسلامي ايران نيز كه با سرمايه اي عظيم و با تقدير الهي و براساس باور و ايمان مردم معتقد و متدين و با الهام از قرآن مجيد،[6] به ثمر رسيده است، نيازمند بازبيني واقع بينانه آفات و موانع رشد و كمال است. از اين رو، بررسي آسيبهاي انقلاب اسلامي ضروري وانكارناپذير است.
نكته مهم اينكه، در بررسي آسيبها، بايد از انحرافهايي كه خود آسيب شناسي را تهديد مي كنند، احتراز جُسته و از افراط و تفريط خودداري شود. به همين دليل سعي كرده ايم از گفتار و نوشتار امام راحل ياري گيريم و مهم ترين آنها را در قالب موضوعات و سرفصلهايي در عرصه هاي مختلف فرهنگي، سياسي و... ارائه دهيم تا ما نيز مشمول اين گونه لغزشها نشويم.
3 ـ چرايي و عوامل پيدايش انقلاب اسلامي ايران از نظر امام خميني
برخلاف كساني كه يك عامل را در ميان مجموعه اي از عوامل مانند مذهب، اقتصاد، استبداد، مدرنيزاسيون، توطئه و... در ايجاد انقلاب تاكيد مي ورزند، رهيافت امام راحل در اين رابطه چند علتي است و برخي از آنها عبارت اند از:
1 ـ ماهيت طاغوتي رژيم شاهنشاهي: حكومت طاغوتي در عرض حكومت الهي است؛ برخلاف حكومت اسلامي كه در طول حكومت الهي جاي دارد. جمهوري اسلامي ايران مصداق بارز حكومت الهي است. ملت مسلمان ما وقتي خود را شناخت و به خودآگاهي رسيد، طاغوت را كنار زد و حكومت ديني و اسلامي را جايگزين كرد.
2 ـ نداشتن پايگاه مردمي و جدايي از ملت: اين هم نتيجه اتكاي رژيم به ذخاير زيرزميني بود كه به ايجاد ديوار بي اعتمادي بين او و مردم منجر شد؛ لذا در نهايت براي توجيه خود به تئوري توطئه متوسل شده بود؛ برخلاف امام(ره) كه فرمود:
«اگر پايگاه داشت اين مرد بين مردم، اگر نصف قدرتش را صرف كرده بود براي ارضاي مردم، هرگز اين قدرت به هم نمي خورد».[7]
3 ـ وابستگي رژيم وقت به بيگانگان:
حال آنكه ايرانيان با داشتن تمدن و فرهنگ ديرين و دميدن روح تمدن اسلامي در آن، وابستگي به بيگانه را برنمي تابد. ضمن آنكه در كنار پذيرش تحقير و حقارت، به يغما رفتن ثروت ملي نيز وجود داشت. پس محروم بودن از استقلال صحيح، از چراييهاي اوليه انقلاب مي تواند باشد.
4 ـ استبداد و ظلم:
از جمله عوامل ديگري است كه به فرموده حضرت امام(ره) موجب «انفجار»[8] مي شود، زيرا «ملت ما از آزادي ها محروم بود، ملت ما از اين مظالم به جان آمده بود و لذا اقدام به) يك قيام اسلامي بزرگ»[9] كرد تا به حقوق حقه خود ـ كه يكي از آنها مواهبت الهي آزادي بود ـ دسترسي پيدا كند.
5 ـ ترويج فساد دامنگير نهادهاي حكومتي: در رژيم شاهنشاهي كه ريشه آنها به خود «نهاد سلطنت»[10] مي رسد. يعني اين شيوه حكومت مفسده انگيز مي باشد و هر وقت چنين رژيمهايي روي كار آمدند يا حكومتها چنين برداشتي از قدرت و حكومت پيدا كردند، فساد و فحشا و تجمل پرستي ملت را به ستوه در آورد و به قول امام، در چنين فضايي «خداي تبارك و تعالي براين ملت منت گذاشت و قيام كردند.»[11]
پس بنا به آنچه امام بر آنها تأكيد داشت و از جمله عواملي مي دانست كه رژيم گذشته فاقد آنها بود و از نكات سلبي هر انقلاب نيز مي باشد، انعكاس مطلوب آنها مي تواند به عنوان نكات ايجابي هر انقلاب از جمله انقلاب اسلامي ايران مورد توجه قرار گيرد، همان طور كه اين نظام شكوهمند نيز با ابتناي به آن «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» به ثمر نشست و حال بر ما است كه از اين نهال به ثمر نشسته محافظت كنيم. از اين رو بحث آسيب شناسي با محوريت وصيت نامه سياسي ـ الهي امام راحل در عرصه هاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي امري مطلوب و پسنديده مي باشد و تقديم مي گردد.
4 ـ آسيب شناسي انقلاب اسلامي ايران از منظر امام راحل
امام خميني(ره) همه مردم ـ خصوصاً كارگزاران نظام جمهوري اسلامي ايران ـ را از آفتهايي كه دامن رژيمهاي طاغوتي را مي گيرد ـ برحذر مي داشت و دعوت مي كرد كه از آنها عبرت بگيرندو نسبت به حفظ اصول اساسي انقلاب اسلامي كه حاصل خون هزاران شهيد با آرمانهاي بلند الهي مي باشد، جدّي باشند. ما در ابعاد مختلف به آنها مي پردازيم:
الف) آسيب شناسي انقلاب اسلامي در بُعد فرهنگي
صبغه فرهنگي از جمله عرصه هايي است كه انقلاب اسلامي ايران با توجه به بهره گيري از آن در استقرار و استمرار ـ عبارتي از عوامل مهم موجده و مبقيه مي باشد ـ ايجاد شد و حال ضربه پذيري از اين ناحيه نيز ملموس تر است و صاحبان اصلي انقلاب و پويندگان راه امام بايد متوجه آن باشند.
1 ـ فراموشي اهداف و آرمانهاي انقلاب
امام در موارد فراوان، انگيزه الهي را به عنوان يك اصل مهم در انقلاب اسلامي مطرح مي كرد و وجه تمايز اين انقلاب با انقلابهاي ديگر را در «انگيزه انقلاب و قيام»[12] مي دانست؛ لذا تضعيف، از دست دادن و يا فاصله گرفتن از اين آرمان بلند در كوتاه مدت يا بلندمدت، موجب تحريف در مقصد و هدف محسوب مي شود و بنا به سفارش ايشان كه مي فرمود: «اين انگيزه الهي را كه خداوند تعالي در قرآن كريم بر اين سفارش فرموده است، از دست ندهيد.»[13]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مقام معظم رهبري، آسيبشناسي انقلاب اسلامي، ص11.
[2] . آريانپور،عباس و منوچهر، فرهنگ انگليسي فارسي، ج2، ص1569.
[3] . آرمان همان اهداف سلبي وايجابي انقلاب ميباشد.
[4] . آنچه از آرمانها و اهداف كه توسط نظام سياسي جديد، با توجه به شرايط گوناگون و پويايي نظام و جامعه و تغيير ارزشهاي جديد و جايگزيني ارزشهاي جديد و يا خلق شده و... محقق و عملياتي شود.
[5] . ذوعلم، علي، مجموعه مقالات، اولين همايش آسيبشناسي يك انقلاب، نهاد دانشگاه صنعتي شريف، تهران، 79، ص35.
[6] . انالله لايغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم (رعد:11).
[7] . صحيفه نور، تهران، ارشاد اسلامي، ج7، ص5.
[8] . همان، ج2، ص57.
[9] . همان، ج7، ص73.
[10] . همان، ج3، ص66.
[11] . همان، ج18، ص219.
[12] . صحيفه امام، ج21، ص402.
[13] . همان، ص403.
نظام و انقلاب اسلامي ايران بر ارزشهاي ديني استوار است
منبع:تبيان زنجان
نظام و انقلاب اسلامي ايران بر ارزشهاي ديني و مصالح ملي استوار است؛ بنابراين هر چيزي كه با اين دو تضاد داشتهباشد از ديد مردم ما مطرود است.
به گزارش خبرگزاري قرآني ايران(ايكنا) به نقل از رايزني فرهنگي ايران در لبنان،«رئيسزاده» رايزن فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در مصاحبة اختصاصي با راديو«التوحيد الاسلامي» لبنان با بيان اين مطلب گفت:نظام و انقلاب اسلامي ايران بر ارزشهاي ديني و مصالح ملي استوار است البته جمهوري اسلامي با قوانين بينالمللي كه در راستاي خدمت به مردم و كشورها تدوين شده، موافق است ولي با آن دسته از مصوبات بينالمللي كه در صدد تامين خواستههاي دول استكباري و تحميل انديشههاي شيطاني آنها بر كشورها است، مخالفت ميكند.
رايزن فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در پاسخ به سوالي درباره دستاوردهاي انقلاب اسلامي و چالشهايي كه با آن مواجه بوده، گفت: انقلاب اسلامي از بدو پيروزي تاكنون با سه دسته از توطئهها و چالشها روبرو بوده؛ يك دسته از اين چالشها و مشكلات براي سرنگوني نظام اسلامي در ايران طراحيشده بودند كه ميتوان به جنگ تحميلي عراق عليه ايران و يا كودتاهايي كه در اوايل انقلاب از سوي استكبار طرحريزي شده بود، اشارهكرد.
وي در ادامه گفت: دستة دوم توطئهها و مشكلاتي بودند كه هدف آنها ايجاد موانع براي پيشرفت ملت و ايران در زمينههاي مختلف اقتصادي و فرهنگي بود و دسته سوم توطئهها و مشكلاتي كه هدف آنها محدود كردن انقلاب به مرزهاي ايران و جلوگيري از صدور انقلاب به ديگر كشور و امت اسلامي بود؛ خوشبختانه ملت ايران به رهبري حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبري توانست تمام اين مشكلات و توطئهها را پشت سرگذارد و مسير تثبيت انقلاب و پيشرفت و ترقي كشور را طي كند.
رئيسزاده با اشاره به اراده قوي ملت و مسئولين نظام براي ارتقاء سطح كشور در همة زمينهها از جمله محو بيسوادي در سطح بالاي 95%، حاكميت دموكراسي ديني، پيشرفتهاي مهم در زمينههاي نانوتكنولوژي و بيوتكنولوژي، بازسازي و آباداني كشور در سطح بسيار بالا، توزيع امكانات در بين همة شهرها و روستاها، رسيدن به خودكفائي در برخي از زمينههاي غذائي و صنعتي، رشد بالاي علمي ، فكري و فرهنگي مردم را از دستاوردهاي داخلي انقلاب دانست و افزود: در سطح بينالمللي نيز احياي مجدد دين بهويژه دين اسلام در جوامع بشري، شكستن ابهت و هيمنه قدرتهاي بزرگ، ارائه الگوي موفق دمكراسي ديني به بشريت، ايجاد روح خودباوري و بازگشت به خويشتن و ايجاد پشتوانه قوي براي مظلومين و مستضعفين جهان از دستاوردهاي انقلاب اسلامي است.
رايزن فرهنگي ايران در لبنان
احياي مجدد دين بهويژه دين اسلام در جوامع بشري، شكستن ابهت و هيمنه قدرتهاي بزرگ، ارائه الگوي موفق دمكراسي ديني به بشريت، ايجاد روح خودباوري و بازگشت به خويشتن و ايجاد پشتوانه قوي براي مظلومين و مستضعفين جهان از دستاوردهاي انقلاب اسلامي است
رايزن فرهنگي جمهوري اسلامي ايران با اشاره به شعار استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي كه شعار همة مردم و رهبري انقلاب بود گفت: امروز ملت ايران از آزادي در سطح بسيار بالاتر از آزادي سياسي موجود در ديگر كشورها، بهرهمند است و در زمينه استقلال سياسي به طول كامل به هدف رسيده و به هيچ دولت و كشوري اجازه دخالت در امور خود را نميدهد.
رئيسزاده در زمينه رابطه ايران و آمريكا گفت: نظام اسلامي بهغير از اسرائيل كه هيچگونه مشروعيتي نه براي دولت و نه مردم آن قائل نيست حاضر به داشتن روابط با ديگر دولتها است ولكن مشروط به آنكه رابطه بر اساس احترام متقابل بوده و طرف مقابل چشم طمع به ثروتهاي ملي ايران نداشته باشد.
وي گفت: مشكل ايران و آمريكا در خوي و منش استكباري آمريكا نهفته است و ماداميكه آمريكا در صدد تحميل سلطه خود بر ملت ايران باشد تحولي در روابط صورت نميگيرد؛ بنابراين اگر اوباما بخواهد روابط بين دو كشور را بهبود بخشد بايد در شيوه و روش ديپلماسي آمريكا تغيير و تحول ايجاد كند.
رايزن فرهنگي در پايان درباره با ديدگاه كنوني مردم نسبت به انقلاب و افكار امام خميني(ره) گفت: مردم ايران همچنان به ارزشها و شعارهاي حضرت امام(ره) و انقلاب پايبندند زيرا هر روز شاهد پيشرفت و ترقي كشور به سبب انقلاب هستند و بنابراين همچنان استوار در صحنه ايستادهاند و از انقلاب اسلامي با مشت و دندان حمايت ميكنند.
انقلاب اسلامي ايران جهان را شگفت زده كرد
منبع:تبيان زنجان
شـناخت هـر چيزى از دو طريق ميسر است: اول از طريق شناخت اضداد آن از بـاب((تعرف الاشـيا بـاضدادها)) كـه ايـن نوع شناخت را در اصطلاح شناخت جدلى مى نامند.
دوم شـناخت از طـريق علل و اسباب و ريشه هاى آن و اين نوع شناخت رااصـطلاحات شـناخت برهانى مى گويند كه بوعلى سينا اين نوع شناخت را بهترين نوع شناختها و شناخت تام معرفى كرده است چنان كه گفت:
و الـعلم التام فى باب التصديق ان يعلم الشى باسبابه و در اصطلاح فلاسفه رأج است كه : ذوات الاسباب لاتعرف الا باسبابها.
از آنـجا كـه هر حادثه و پديده اى داراى علل و عواملى است كه در پـيدايش آن نقش مستقيم يا غير مستقيم داشته و انقلاب اسلامى ايران نـيز از ايـن قانون مستثنى نيست اگر بخواهيم شناخت كامل و آگاهى صـحيحى از آن داشـته باشيم بايد علل و عواملآن را كه در پيدايش آن نـقش داشـته اند بـشناسيم زيـرا بـدون شناخت ريشه ها شناخت اصل انـقلاب ميسر نخواهد بود لذا ما در اين درس در صدد آنيم تا آنجا كـه فـرصت اجازه دهد در اطراف علل و ريشه ها آن بحث و بررسى كنيم هـر چـند كه علل وعوامل انقلاب بسيار بوده و ما را در اين مختصر فـرصت بـررسى هـمه آنـها نـيست لذابه برخى از آنها كه از اهميت بـيشترى بـرخوردار بـوده و دخـالت مـستقيم ترى درپـيدايش انـقلاب داشته اند مى پردازيم.
قبل از شروع در بحث تذكر دو نكته لازم است:
1 - از آنجا كه اين مباحث و مطالب براى تدريس در دانشكده تنظيم گـرديده است باتوجه به وقت اندك و محدود بودن ساعات درسى در يك تـرم امـكان بـررسى گسترده و همه جانبه علل و عوامل انقلاب اسلامى ميسر نيست لذا به بخشى ازعلل آن هم بصورت اختصار پرداخته خواهد شد.
2 - عـللى كـه مورد بررسى قرار مى گيرند اين چنين نيست كه همگان در يـك سـطح بوده و داراى نقش مساوى باشند بلكه بعضيها نقش عمده را ايـفا كرده و بعضى ديگر در آن حد از نقش و اثر نيستند و مردم جـامعه ما نيز به همه آن علل يكسان معتقد نبوده و بلكه ممكن است عـلتى بـراى عـده اى از آنچنان نقشى برخوردار بوده كه موجب طغيان آنـان مى شده ولى در نظر ديگرى چنان نبوده باشد ولى در مجموع اين عـلل و عوامل زمينه پيدايش اين انقلاب را فراهم نموده و مردم را عليه نظام حاكم شورانده است اينك بيان آن علل :
1 - مذهب
در ايـران از اوأل قـرن اخـير ايدئولوژى و مكاتب گوناگون مطرح شـده و مـردم رابـسوى خود فرا مى خواندند و آنها عبارت بودند از ((نـاسيوناليسم)) تـحفه غـرب ، و((ماركسيسم - لنينيسم)) ارمغان شـرق و ((اسـلام)) كـه از قـبل در ايـن سـرزمين وجودداشته است و مـبلغين هـر كـدام سـعى داشـته اند كـه با نشان دادن جامعه كمال مطلوب پيروان بيشترى را به خود جلب نمايند.
امـا آن دو مـكتب هر چند كه در ابتدا طرفدارانى پيدا كرده و با شـعارهاى پـر آب ورنگشان عده اى را در اطراف خود جمع كرده و حتى احزاب و گروههأى نيز تشكيل داده و تحت عنوان رهأى بشر از سلطه استعمارگران فعاليتهأى نيز داشته اند اما دراثر بروز جريانهايى در جهان چهره دروغين تبليغات سياسى آن دو آشكار گشته واميدى كه طـبقات روشـنفكر بـه آنـها بـسته بـودند تبديل به ياس شده و از آن ايدئولوژيها و مكتبها سر خورده و بيزار شدند ولى اسلام همچنان بـه خـاطر حقانيت و صداقت خود جاذبه خود را حفظ كرده و به زندگى خـود ادامـه مـى دهد و مـردم فهميدند كه تنها راه نجات و تنها ره رهـأى از يـوغ استبداد و استعمار همانا راه اسلام راستين است نه راه شـرق و غـرب زيـرا هـمه جنايتها و اسارتها براى جوامع بشرى درجهان كنونى از صاحبان همين مكاتب شرقى و غربى است آنگاه آنان چـگونه مى توانند مكتبى در جهان ارأه دهند كه مايه نجات و وسيله رهـأى از زير سلطه آنان باشد لذا امام خمينى((ره)) در 28 جمادى الـثانى سـال 1392 هـجرى قمرى در بخشى از پيام خود به دانشجويان مـسلمان مـقيم آمريكا و كانادا چنين فرمود: (...اگر دول اسلامى و مـلل مـسلمان بـه جـاى تـكيه بـه بـلوك شرق و غرب به اسلام تكيه مى كردندو تعاليم نورانى و رهأى بخش قرآن كريم را نصب عين قرار داده و بـكار مـى بستندامروز اسـير تجاوزكاران صهيونيزم و مرعوب فانتوم آمريكا و مقهور سياست سازشكارانه و نيرنگ بازيهاى شيطانى شـوروى واقع نمى شدند... تا روزى كه ملت اسلام پايبند اين مكتبهاى اسـتعمارى مـى باشد و يا قوانين الهى را با آن مقايسه مى كند و در كـنار هـم قـرار مـى دهد روى آسـايش و آزادى نـخواهد ديـد و اين مـكتبهأى كه از چـپ و راسـت بـه مـلت اسلام عرضه مى شود فقط براى گـمراهى و انـحراف آنـان است و مى خواهند مسلمانان را براى هميشه خوار و ذليل و عقب مانده و اسيرنگهدارند و از تعاليم رهأى بخش قرآن دور سازند.
حـاصل آنـكه نـاسيوناليسم و مـاركسيسم بـخاطر مـاهيت الحادىشان نـتوانتسند دراعماق دلها نفوذ كنند و نتوانستند حمايت توده ملت را به خود جلب نمايند و هرچند كه در ابتدا طرفدارانى پيدا كرده ولى به مرور زمان يكى پس از ديگرىطرفدارانشان را از دست داده و خلاصه نتوانستند در اين مملكت اسلامى دوام بياورند.
امـا اسـلام بـعنوان يـك مذهب و مكتب الهى از دير زمان در اعماق دلهاى اقشاروسيعى از مردم جامعه ما نفوذ كرده و مردم را به خود جـلب نـموده بـود اسلام بعنوان يك مذهب حاكم در همه جا (از شهرها گـرفته تا دورترين نقاط مملكت) و در همه اقشار (از غنى و فقير، كـارگر و كـشاورز، دانـشجو و روشنفكر ، مردان و زنان) حضورفعال خود را حفظ نموده و در همه شئون زندگى اين ملت حاكميت داشت لذا بـاهمه تبليغات مسموم و گسترده اى كه عليه اسلام از ناحيه دشمنان آن مـى شد و بـاهمه سـمپاشيها كه مى شد (كه مى گفتند اسلام قادر به اداره اجـتماع كنونى نيست وقدرت رهأى بخشى از سلطه استعمار را نـدارد و ...) بالاخره اسلام قدرت خود رانشان داده و كاخ ستمشاهى را درهم فرو ريخته و دست اجانب را از اين مملكت كوتاه نموده است و بـه شــرق و غــرب نـشان داد كـه تـنها مـكتبى كـه در بـرابر تـجاوزاتآنان ايستاده و مردم را از زير سلطه آنان خارج مى نمايد اسـلام اسـت و به مسلمين نيزفهماند تنها مكتب رهأى بخش اسلام است نـه مـكاتب شـرق و غـرب پـس براىرهأى خود به اسلام و قرآن تمسك نمأيد نه به مكاتب ديگر.
2 - اسلام زدأى نظام حاكم
جـهان غـرب در جـنگهاى صليبى (كه از قرن 11 تا 13 ميلادى به طول انجاميد) به قدرت و عظمت اسلام پى برده و فهميد تنها قدرتى كه در برابرش استقامت كرده وقد خم نمى كند اسلام است لذا در صدد برآمده بهر طريق ممكن اسلام را از صحنه روزگار محو نموده و يا اگر نامى از اسـلام باقى مانده از محتوى تهى باشد و ديد اين نقشه با جنگ و لشكركشى قابل پياده شدن نيست زيرا مردم مسلمان در اثر جنگ به هم پـيوسته از اسـتحكام بـيشترى بـرخوردار مى شوند لذا در صدد نقشه ديـگرىبرآمده و آن اين بود كه : از طريق عوامل نفوذى كه از خود مـمالك اسلامى انتخاب مى شوند و به قدرت مى رسند بايد از درون اسلام زدأى نمود و آن را از درون پوساند و براى اجراى چنين نقشه اى در كـشورهاى اسـلامى مـهره ها انـتخاب كرده ونوكرهاى كر و كور و چشم بـسته بـه قـدرت رسـاند لـذا افـرادى هـمانند رضاخان درايران و اتـاتورك در تركيه و آل سعود در حجاز و نوكرهاى امثال اينها را در كـشـورهاىاسلامى ديـگر بـه قـدرت رسـانده در صـدد مـحو اسـلام بـرآمده اند البته اين نقشه از قبل يعنى پس از جنگهاى صليبى بوده ولى در قرن اخير از شدت بيشترى برخوردارشد.
عـلماى اسـلام و پـيشوايان دينى به اين مسئله پى برده و در مقام بـيدارى مـسلمين برآمده و با استعمار در همه جوانب آن به مبارزه برخاسته اند كه ما در درس سوم به گوشه اى از آنها اشاره كرده ايم.
سـيد جـمال الدين اسدآبادى در يك قرن قبل چنين مى گفت: مسلمانها بـايد بـدانندكه انـگليس قصد براندازى اسلام را داشته و مى خواهد مـسلمانان را در هـر جاى كره زمين نابود سازد هر چند كه اين كار شدنى نيست.
نـخست وزيـر انـگلستان ((گلادستون)) در سال 1887 ميلادى در برابر نمايندگان كشورخود نطق مهيجى ايراد كرده و در ضمن آن يادآور شد كه : تا زمانى كه قرآن خوانده مى شود و كعبه طواف و نام محمد صلى الـله عـليه و آلـه و سـلم در بـالاى مـا ذنه هابعظمت برده مى شود مـسيحيت در خـطر بزرگ قرار دارد پس بر شما باد كه قرآن راتحريف كـرده و كعبه را تخريب نموده و نام محمد صلى الله عليه و آله و سلم را ازبالاى ما ذنه ها محو نمأيد.
هـمانگونه كه از عملكرد آنان پيداست تمام هم آنان محو و نابودى اسـلام وبرگرداندن ملت اسلامى به دوران جاهليت است تا بتوانند به درسـتى و راحـتى آنـان را بـه زيـر سـلطه خود درآورند البته اين كارشان هيچگاه بى پاسخ نمانده است.
در پـنجاه سال اخير مبارزه با اسلام و مسلمين و سلب حقوق و بردن امـوال و مـنافعآنان در تركيه و ايران صورت جدىترى به خود گرفت الـبته در ايران تا 25 سال -تقريبا - كارگردان اصلى اين مبارزه انگليس بوده و در 25 سال اخير آمريكا.
مـسلمانان ايـران در ايـن دوره پـنجاه سـاله در ميان اشك و خون روزگار گذراندندمقدسات اسلام همواره هتك شده و حرمت اسلام همواره فراموش گشت علماىاسلام زندانى تبعيد يا شهيد شدند وعاظ و طلاب به زنـدانها و شـكنجه گاهها افـتادندمجالس عـزادارى حـسين بـن عـلى عـليه السلام ممنوع گشته و لباس روحانيت قدغن گرديد و مدارس اسلامى بسته و چادر كه يك نوع حجاب و پوشش اسلامى است ازسر زنان مسلمان برداشته شد و ...
مـا در ايـنجا بعنوان نمونه به گوشه هأى از اسلام زدأى در كشور اسـلامى ايـران اشاره مى كنيم تا روشن گردد كه با چه لطأف الحيلى مـى خواستند اسـلام را از مـملكت بيرون كـرده و نظام جاهلى قبل از اسلام و يا فرهنگ شرك آلود غرب ر به جاى آن بنشانند:
1 - شعار جدأى دين از سياست
يـكى از كارهأى كه در اين راستا انجام مى شد دور نگه داشتن دين از صـحنه سـياست بود تبليغات وسيعى در رسانه هاى گروهى دنيا براه انـداخته (و بـه تـبع آنـان رسـانه هاىگروهى حكام دست نشانده در داخل) كه دين را با سياست چه كار و علما دينى مقدس تر از آنند كه خـود را آلـوده بـه سـياست نـمايند و به اين مسئله آنچنان دامن زده مـى شد كـه حـتى بـسيارى از رهبران دينى و ملت اسلامى باورشان آمـده بـود كـه ما را باسياست چكار؟ ما روحانى هستيم و بايد به مـسأل شرعيه خود بپردازيم و حتى وقتى امام خمينى ((ره)) دستگير شـد به او گفته اند: شما را چه كار با سياست ،سياست يعنى دروغ و مـكر و پـدرسوختگى امـام در جـوابشان فـرمود: اين نوع سياست مال شـمـاها اسـت ولـى ديـن از سـياست واقـعى جـدا نـيست و شـاه در پـاسخ تلگراف مـراجع تـقليد قم (كه او را در جنايات و جنايتهايش سـرزنش كـرده و بـه حـكم واقعى اسـلام دعـوت كـرده بودند و مسئله انـجمنهاى ايـالتى و ولايـتى را خـلاف دستوراسلام دانسته اند) گفته بـود: (تــوفيقات جـناب مـستطاب عـالى را در هـدايت افـكارعوام خـواهانيم) يعنى وظيفه شما هدايت و ارشاد عوام است نه دخالت در امورسياسى كشور.
وقـتى كـه از سال 41 روحانيت وارد صحنه مبارزه با شاه شد و عملا جدأى دين ازسياست را رد كرد رسانه هاى گروهى وابسته با تبليغات وسـيعى وارد مـعركه گشته وقلمهاى مسموم و خريدارى شده در مقالات روزنـامه هاى آن روز بـراى قداست دين از سياست و اينكه نبايد دين را بـا سـياست آميخت قلم فرسأيها مى كردند كه ما به يك نمونه از آن از روزنـامه اطـلاعات 15 اسـفند سـال 41 اشاره مى كنيم از باب مشت نمونه خروار مطلب روشن مى گردد كه قضيه چه بود:
(...مـذهب امـرى اسـت جـدا از سـياست سياست سخن روز است و مذهب سـخن ازلى و بـدى سياست امروز يك چيز مى گويد فردا چيز ديگر مذهب فـردا و امـروز وديـروز يـك چـيز مـى گويد و لاغير سياست مئاثر و مـظاهرى دارد كـه بـا تغيير زمان تغييرمى كند ولى مئاثر و مظاهر مذهب لايتغير است براى اينكه مذهب محيط است برزمان و سياست محاط اسـت در زمـان امـروز شـما مـى بينيد كـه مـردم اروپـا و آمريكا بـه رفيع ترين قـلل تـمدن رسـيده اند و از نـظر معارف و علم تا به مـرحله تـسخير فضاپيشرفته اند اما مذهب بزرگترين تكيه گاه روحى و مـعنوى ايـن مردم است كليسامحترم ترين و عزيزترين اماكن نزد اين قوم است...) هـمانگونه كـه ملاحظه مى كنيد اين آقايان مى خواستند همان بلأى را كه در اروپا بسرمذهب و دين و كليسا آمده بود بسر مذهب و اسلام و مساجد بياورند و بعد از آن به عزيزترين اماكن نيز نام ببرند.
2 - بازگشت به دوران جاهليت
يـكى از كـارهأى كـه در راسـتاى اسـلام زدأى انجام مى شد موضوع بـازگرداندن ايـران به جـاهليت قبل از اسلام بود ميراندن شعارهاى اصـيل اسـلامى احيا شعارهاىمجوسى كه تغيير تاريخ هجرى محمدى صلى الله عليه و آله و سلم به تاريخ مجوسى 2500 ساله شاهنشاهى نمونه بارز آن است.
الـبته اين تغيير تاريخ اسلامى به تاريخ مسيحى ميلادى در كشورهاى اسـلامى ديگراز سالهاى خيلى پيش انجام شده و تاريخ رسمى كشورهاى اسـلامى تـاريخ مـيلادىاست ولـى در هـمان زمـان بـكارگيرى تـاريخ شـاهنشاهى را تـحريم فـرموده بودند لذاشاه در اين مساله نيز از موفقيت چشمگيرى برخوردار نشده بود.
3 - تسلط عناصر غير مسلمان بر مسلمان
يـكى از كـارهأى كـه در ايـن راسـتا انجام مى گرفت تسلط كفار و افراد غير مسلمان برمسلمانها بود سپردن مقام نخست وزيرى در كشور اسـلامى شـيعى ايـران به هويداىبهأى و سپردن چرخ اقتصادى مملكت بدست امثال ثابت پاسالهاى بهأى والقانيانهاى صهيونيست و سپردن ارتـش و نـظام بدست مستشاران خارجى و امثال اينها نمونه بارز آن است.
4 - قـطع رابطه با كشورهاى اسلامى و پيوند با كشورهاى غير اسلامى و احـياناضداسلامى همانند اسرأيل يكى ديگر از كارهاى مبارزه با اسلام بود.
5 - نقض قوانين اسلامى
نـقض آشـكار قوانين و مقررات اسلامى چه بصورت مستقيم و چه بصورت تـرويج واشـاعه فـساد در هـمه زمينه هاى فرهنگى ، اجتماعى ، تحت عـنوان تـمدن و پـيشرفت!!! يـكى ديگر از كارهاى مبارزه با اسلام بود.
6 - انجمنهاى ايالتى و ولايتى
يـكى ديـگر از مـظاهر زنـنده و مـصداق ناديده گرفتن اسلام مسئله انـجمنهاى ايـالتى وولايتى بود كه خشم ملت اسلامى را برانگيخته و فـرياد رهـبران ديـنى و بخصوص امام خمينى را بلند كرد و علما از حـوزه هاى علميه قم و مشهد و ديگر شهرها به نزديك شدن خطر پى برده و به قيام وادار گشتند.
در تاريخ 16 مهر 1341 جرأe عصر تهران با تيتر درشت منعكس كرده بودند كه :
طـبق لايـحه انـجمنهاى ايالتى و ولايتى كه در هيئتe ولت به تصويب رسيده و امروزمنتشر گرديد: به زنان حق را ى داده شد.
از جـمله مـسأل تـصويبى در ايـن قانون اين بود كه قيد اسلام از شـرأط انتخاب شوندگان و انتخاب كنندگان برداشته شد تا اقليت هاى مذهبى هم بتوانند شركت فعال داشته باشند.
و مـوضوع سـومى كـه مـطرح بـود اين بود كه : در مراسم سوگند به امانت و صداقت به جاى قرآن (كتاب آسمانى) آورده شود.
غرض اصلى شاه از اين قانون ، اولا: تست كردن جامعه بود كه ببيند واكـنش مردم مسلمان و روحانيت در برابر اين تجاوز آشكار به حريم قـرآن چـه مقدار است؟ اگرزمينه فراهم است در گامهاى بعدى اساسا قـرآن و مـذهب را در كشور الغا نمايد كه شاه و پدرش ساليان دراز در آرزوى اين جهت نشسته بودند.
و ثـانيا: فـراهم آوردن زمـينه بـه منظور سپردن پستهاى كليدى و حـساس به دست اقليتهاى مذهبى كه عمدتا نقش ستون پنجم را در كشور اسـلامـى ايـران بـازىمى كردند و پـيوسته در خـدمت امـپرياليسم و صهيونيسم قرار داشته و هنوز هم دارند.
ولـى رژيـم شاه براى پياده كردند اين نقشه هاى شوم شوم استعمارى به نظر خوددست آويز خوبى به چنگ آورده بود بنام ((آزادى زنان)) كـه مـى دانست از طـرف روحانيت و مسلمانها اين قانون مورد اعتراض قـرار مـى گيرد تـا بگويد: اين اسلام وآخوندها هستند كه با آزادى زنـان مـخالفند بـا تـوجه به اينكه همه مى دانستند كه وضع اسف بار زنـان ايـرانى همانند مردان نتيجه سياستهاى غلط و ضد مردمى شاه بود.
لـذا امام خمينى ((ره)) در همان نطق تاريخى خود اعلام فرمود: ما بـا تـرقى زنـان مخالف نـيستيم، اما با اين فحشا مخالفيم با اين كارهاى غلط مخالفين مگر مردها دراين مملكت آزادى دارند كه زنها داشته باشند؟ مگر آزاد زن و آزاد مرد با لفظ درست مى شود؟ بـنابراين ايـن قانون نيز يكى ديگر از نمونه هاى مبارزه با اسلام رژيم بود.
7 - جشن واهى 2500 ساله
يـكى ديـگر از مـظاهر مـبارزه با اسلام و احيا كفر باستان مسئله جـشنهاى 2500 ساله بود كه در ان هزينه هاى هنگفت به مصرف رسيده و اوقـات بـسيارى بـه هـدر رفـته تالحظاتى چند اشخاصى با لباسهاى موهوم دوره هاى قديم بيايند و از جلو جمعى بگذرند.
در عـين حـال كه وطن دربست در اختيار آمريكا و جنايتكاران ديگر بـود و حـتى خـودشخص شاه اختيار يك مسافرت را بدون اجازه ارباب نـداشت بـه كـوروش خـاطرجمعى مى داد كه تو بخواب ما بيداريم !!! دانـايان بـه ايـن سخن مى خنديدند كه بيداربراى چه ؟ وطنى كه يك گـروهبان آمـريكأى بـر ارتـشبد تو حكومت كرده و فرمان مى دهد چه وطنى ؟ و چه محافظتى از وطن ؟ در اينجا نيز علما اسلام و ملت اسلامى نارضأى خود را به اين جشن اعـلام داشـته و مـخصوصا امـام خمينى در يكى از اعلاميه هاى تاريخى بيدارگر خود در رابطه بااين جشن و مخارج نارواى آن موضع خود را در قـبال آن مـشخص كرده و اين عمل مبتذل و اسرافى را تحريم كرده بود.
3 - سلطه بيگانگان
با توجه به مطالبى كه در درس سوم در بررسى تاريخ معاصر بيان شد و آگـاهى برسلطه اجانب و بخصوص در نيم قرن اخير بر مملكت اسلامى ايـران وeبـه تعبير بهترسلطه كامل استعمار نو به شكل خطرناك آن وضـديت كـامل آن بـا مـظاهر دينى و ملى و كوشش آن (البته با دست يـارى نـوكران داخـلى) بـراى بـه عـقب بـرگرداندن مـردم درتمام زمـينه هاى سياسى ، فرهنگى ، دينى ، اجتماعى و اقتصادى ... و به غـارت بـردن ثروتها و ازبـين بـردن آثـار مـلى و هـنرى و تـحميل قراردادهاى ننگين و ... همه و همه مى توانستند علتى بزرگ و محركى نيرومند باشند براى ايجاد يك نهضت و انقلاب زيرا همه اينها حكايت از سـلطه كـامل بـيگانه بـر مسلمين دات و حال آنكه در بينش الهى سـلطه كـفار و بـيگانگان بـر مـسلمين حـرام و مبارزه با آن لازم دانسته شده چرا كه؟ لن يجعل الله للكافرين على المومنين سبيلا ، و چـون سـلطه اجانب منافى بامذهب و آزادى و مليت و همه چيز است هـمه اقـشار مـردم عـليه اين سلطه به مخالفت برخاسته اند مذهبيها بخاطر مذهبشان مليون بخاطر حس ناسيوناليستى ومليتشان و سياسيون بخاطر آزادى و ...
4 - بيگانه بودن نظام حاكم بامردم
دوئيـت و تـضاد نظام با رعيت از شرأط اساسى هر انقلاب است زيرا اگـر طـبقه حاكم و سياستمداران و كارگزاران نظام با مردم هماهنگ بـوده و خواسته هاى مشروع و به حق مذهبى ، سياسى و اجتماعى و ...
مـردم را بـرآورده نموده و بدلخواه رعيت حركت نمايند و به تعبير ديگر قدرت سياسى با قدرت اجتماعى هماهنگ بوده ودوشادوش هم حركت نـمايند عملا نارضأى تحقق پيدا نمى كند تاموجب انقلاب گردد (البته در هـر جــامـعه اى حـكومت هـر چـند كـه مـردمى بـاشد عـده اى از آن نـاراضى اند ولـى بـا طـرفدارى اكثريت قاطع از حكومت از اقليت كارى ساخته نيست).
امـا اگر جامعه بصورت دوقطبى در آيد مسير طبقه حاكم غى از مسير طبقه رعيت ومردم باشد آنهم در حدى كه امكان التيام و نزديكى آن دو از بـين بـرود ايجاد يك تحول سياسى ، بصورت اجتناب ناپذيرى ، خودنمأى كرده و ضرورى احساس مى گردد.
همانگونه كه بر كسى مخفى نيست در سالهاى اخير و بخصوص در دوران سـلطنت پهلوى (پـدر و پـسر) قـدرت سياسى حاكم آنچنان از جامعه و مـردم خـود جـدا شده وراه جدأى در پيش گرفته بود كه ديگر براى كـسى جاى ترديد باقى نگذاشته بود كه نظام حاكم با تركيب خاص خود ابدا امكان بقا و حيات نداشت زيرا نه رژيم قدرت توانأى تغيير و بـالا بردن كارآئى خود را داشته و نه مردم آمادگى تمكين و پذيرش باآنها را.
بـنابراين جامعه ايرانى به مرحله اى انفجارآميز رسيده بود كه هر حـادثه و حـركتى مى توانست وضع موجود را به هم ريخته و حركت عادى جـامعه را مـتوقف و مـختل نمايد و هر تلاشى هم كه نظام حاكم براى مـرحم گـذاردن بـر زخـمهاى موجود و ترميم شكاف ميان مردم و نظام انـجام مى داد بيهوده بود و از نظر آگاهى نيز مردم به سطحى رسيده بـودند كـه ديـگر امكان فريب آنان نبود لذا مردم دنبال بهانه و سـوژه اىمى گشتند و بـا كـمترين بهانه به خيابانها ريخته و فرياد مرگ بر شاه سر مى دادند.
5 - استبداد خشن
از آنجا كه حكومتهاى دست نشانده ابرقدرتها پايگاه مردمى نداشته و از پـشتوانه ملى و ميهنى برخوردار نبوده بلكه همواره مردم را در مـقابل خـود مى بينند رفتارشان در عين اينكه در مقابل اربابان ذلـيلانه و زبـونانه اسـت در بـرابر مردم ژست قدرت گرفته و نهايت خشونت وحشى گرى را از خود نشان مى دهند تا بدينوسيله زهرچشمى از مـردم گرفته باشند تا مبادا آنان به فكر حركتى افتاده و دست به نـهضت وقـيام بـزنند و آنـان را از اريـكه قـدرت به زمين آورند كـشتارهاى بى رحمانه و ارزش قأل نبودن براى خون مردم و زندانهاى مـخوف و شكنجه هاى كذأى سياسيون همه وهمه شاهد بر اين مدعا است معلوم است كه چنين وضعى نمى تواند دوام داشته باشد و بالاخره روزى مردم به تنگ آمده و به زندگى ننگين چنين حكومتى خاتمه مى دهند.
6 - تحقير شخصيت انسانى
يـكى ديـگر از مظاهر ستمشاهى و انحطاط دوره 50 ساله و بخصوص در 25 سال اخير رفتارى بود كه در مورد شخصيت انسانى فرد فرد ايرانى انجام مى يافت.
در ايـن نظام بى ارزش ترين چيز انسان و شخصيت انسانى بود صرف نظر از ايـنكهآزادى هـمه را سـلب كـرده و همگان را بصورت برده خويش درآورده بـودند در هـمان بردگى نـيز براى كسى به اندازه يك برده ارزش و شخصيت و اظهار وجود قأل نبودند.
ايـن رفـتار از شخص شاه نمودار بود دروغهأى كه مى گفت كسانى را كـه بـراى پـستهاىكليدى و حـساس هـمچون نخست وزيرى انتخاب مى كرد (هـويداى بـهأى حـدودچهارده سـال) حزب واحد اجبارى كه پيشنهاد مى نمود (حزب رستاخيز) كه هر كسآن را نپذيرد بايد از مملكت خارج شـود ژسـتهأى كـه در وسأل ارتباطى در برابرمردم مى گرفت سخنان بـى ادبانه و خارج از نزاكتى كه در مناسبات مختلف درباره رهبران ديـنى و مـذهبى مى گفت تناقضاتى كه در رفتارش پيدا مى شد از سوئى بـه مساجد حـمله مى كرد و قرآنها را مى سوزاند و از سوى ديگر قرآن چـاپ كـرده و درحـرمها و امـاكن مقدسه ظاهر مى شد و اظهار قداست مى كرد از سوئى دم از احترام به علم و دين مى زد از سوى ديگر علما دين را در زير شكنجه ها مى كشت و ...
هـمه ايـنها نمودارهأى بود كه ما از آن به تحقير شخصيت انسانى ياد كرديم يعنىآنان مردم را همچون مرده متحرك مى پنداشتند كه سر از هـيچ چـيز در نـياورده و همه برده آنان بوده و هر چه كه آنان كـرده و گـفته اند بايد بى چون و چرا مورد پحيرش قراردهند لذا به نـصـيحت و مـوعـظه خـيرخواهانه احـدى حـتى مـراجع تـقليد شـيعه گـوش نمى دادند و نـه تـنها گوش نمى دادند بلكه اجازه نصيحت و سخن نـمى دادند و هـر كه سخنى مى گفت سرنوشتش زندان شكنجه تبعيد و قتل بود ... معلوم است كه چنين وضعى دوام نخواهد آورد و بالاخره مردم به حركت آمده و دست به قيام مى زنند وبساط شان را جمع مى كنند.
7 - كاپيتولاسيون
كـاپيتولاسيون يـا قـضاوت كـنسولى مسئله اى است كه بيش از يك قرن اسـتقلال وحـاكميت ايـن سرزمين اسلامى را متزلزل ساخته بود و دست اجـانب و بـيگانگان راسـالها در ايـن كـشور براى جناياتشان باز گـذاشته بـود و كـردند آنچه كه كرده اند كه قلم ازوصف آن عاجز و شرمنده است و بالاخره در سال 1306 شمسى اين قرارداد ننگين از طرف مـجلس شوراى ملى ايران لغو و بى اعتبار اعلام شده و به همه دولى كـه حـق استفاده از ايـن قـانون را داشته اند ابلاغ شد ولى در سال 1343 شـمسى دولـت كـاملاوابسته ايـران در صـدد احيا كاپيتولاسيون بـرآمده و قـانونى را از مـجلس گـذراند كـه مستشاران آمريكأى و نظاميان وابسته و اعضا خانواده و خدمه آنها اعم از نظامى وغيره از امتيازات و مصونيتهاى مامورين سياسى پيش بينى شده در قرارداد ويـن برخوردار بـوده و از شمول قوانين قضأى ايران معاف باشند و در صـورت نـقضآشكار قـوانين و ارتـكاب جرم هم امكان تعقيب آنان نبوده و از هرگونه احتمال مجازات مصون بمانند...
و ايـن هـمان موضوعى است كه امام خمينى((ره)) عليه آن در چهارم آبـان 43 آن سـخنرانى تـاريخى خـود را خـطاب بـه مـراجع تقليد و ارتـشيان و هـمه طبقات مردم درشهر مقدس قم ايراد فرموده و همين سخنرانى باعث تبعيد امام به تركيه شد لذا امام در شب 13 آبان در مـنزلش دسـتگير شده و به تهران و از آنجا به تركيه انتقال داده شـدو ايـن قانون كاپيتولاسيون بحق خشم امام وامت را برافروخته و يـكى از عـوامل محرك انـقلاب بود يعنى مردم ديگر بطور جدى حس خطر كـرده بـودند و امام اين خطر را به همه اعلام كرده بود كه هستى و عزت و عظمت اين ملت پايكوب شده است.
8 - روحانيت
در بـين علل و عوامل انقلاب نقش روحانيون و علما مذهبى در رهبرى وسازماندهى حركتهاى انقلابى بيش از عوامل ديگر به چشم مى خورد هر چند كه روحانيون بخشى از ملت اسلامى و طبقه اى از همين مردمند ولى بـخاطر نـقش اساسى كه در انقلاب داشتند و بخاطر ويژگيهاى خاصى كه در روحـانيت شـيعه وجود داشـته و آنـان را از بقيه رهبران مذهبى ديـگر مـمتاز مى سازد در رابطه با آنان دراينجا بطور اختصار بحث مى شود و در رابطه با نقش مردم در آينده در يك درس جداگانه بررسى بعمل خواهيم آورد.
روحـانيت شـيعه داراى ويـژگيهأى اسـت كه در بقيه رهبران مذهبى وجـود ندارد وهمان ويژگيهايشان باعث استقلالشان بوده و در نتيجه هـرگاه خـواسته اند عـليه حاكم جبارى وارد عمل شوند به راحتى دست بـكار شـده و از تـهديد حـكام ستمگرنمى هراسيدند و ما اينك بطور اختصار به آن ويژگيها اشاره مى كنيم:
1 - جايگاه اجتماعى روحانيون
اكثر قريب به اتفاق روحانيون از ميان طبقات فقير و محروم جامعه و اغـلب ازروستاها برخاسته و درد و رنج توده هاى اجتماعى را لمس كـرده و بـا آن بزرگ شده اند درحالى كه طبقات تحصيل كرده روشنفكر كـه در بـسيارى از حركتهاىسياسى ، اجتماعى ، رهبرى مبارزات ملى را بـعهده مـى گيرند خود طبقه ممتايزى رابا فرهنگ خاص خود تشكيل مـى دهند كـه از توده مردم جدا شده و حتى ارتباطمعنوى خود را با آنـهـا از دسـت مــى دهـند و روحـانيون بـه عـكس آنـان از مـيان مردم برخاسته و در ميان مردم و همانند آنها رشد و نمو كرده و با درد آنـها آشـنايند و هرگزرابطه فرهنگى و معنوى خود را با آنها از دست نمى دهند.
2 - استقلال اقتصادى
بـرخلاف رهبران مذهبى جهان اعم از رهبران مذهبى مسيحى و كليمى و روحـانيون اهل سـنت كـه مـعمولا بـه استخدام دولت درآمده و امرار معاششان به حقوق ومزايأى بستگى دارد كه از دولت دريافت مى كنند روحـانيون شـيعه داراى استقلال مالى از سيستم سياسى بوده و تامين مـعاش آنان به كمك هاى مختلفى بستگى داردكه از طريق وجوهات شرعى دريافتى از مردم مسلمان و معتقد تامين مى گردد بطورطبيعى استقلال مـالى از سيستم سياسى و تامين معاش بوسيله مردم به روحانيت شيعه كـمك كـرده اسـت كـه بـتواند فـارغ از هر نوع نگرانى و دغدغه اى فـعاليت هاىسياسى مـذهبى خـود را بـر پايه خواسته هاى مرم مسلمان انجام دهد و آنچه خودبعنوان وظيفه الهى تشخيص داده عمل نمايد و در جـهت گـيريهايش جهت مردم و پابرهنگان جامعه را انتخاب نمايد بـر خلاف روحانيونى كه حقوق بگير نظام حاكمنداين كارها به آسانى براى آنان ميسر نبوده و عملا نيز چنين نشده است.
3 - ارتباط با مردم
از آنـجا كـه در مـكتب تـشيع باب اجتهاد باز بوده و اين خود نه تـنها موجب رشد وشكوفأى دأمى فقه شيعه شده است بلكه به مسئله اجتهاد و تقليد در مكتب تشيع ضرورت و اهميت خاصى بخشيده است.
انـسانهاى مسلمان يا بايد خود مجتهد و آگاه به تمام مسأل فقهى بـاشند و يـا ايـنكه ازمـجتهد جـامع الـشرأط كه به مرجع تقليد معروفند و صاحب رساله عمليه مى باشندتقليد نمايند.
بـخاطر عـدم دسترسى همه مردم در نقاط مختلف كشور به مرجع تقليد طبيعى است روحانيون نقش رابط و منتقل كننده افكار و نظريات آنها را داشـته و بـدون آنـكه سلسله مراتبى خاص بوجود آورند به عنوان واسـطه مـيان رهـبران مذهبى و مردم نقش مهمى را بر عهده مى گيرند نـظرات و فـتاواى مـراجع را در مـساجد و منابر درهمه نقاط كشور بـراى مـردم بـازگو كـرده و در مـقابل مـسأل و مـشكلات مردم را به رهبران مذهبى منتقل مى كنند.
بـا تـوجه بـه مراتب فوق روحانيون شيعه توانسته اند با كسب قدرت ويـژه نـقش حساس و مهمى را در حركتهاى سياسى ، اجتماعى قرن اخير بـازى نمايند و به همين دليل است كه هر زمان روحانيت شيعه ايران بـا قـدرت سـياسى حاكم به مبارزه پرداخته اند قدرت سياسى حاكم به مـبارزه پـرداخته اند قـدرت سـياسى نـبرد را بـاخته است لذا قدرت روحـانيون هـيچگاه قـابل مقايسه با قدرت رهبران سياسى غيرمذهبى نـيست و هـمين امـر مـوجبات برانگيختن رشك و حسد آنها شده و در عـين نيازى كـه بـه آنها داشته اند هر زمان كه توانسته اند در حذف آنها و خيانت به آنها دريغ نكرده اند.
بـه هـر حـال بـخاطر همين امتيازات كه برشمرده شد روحانيت شيعه حركتها آفريده وحماسه ها رقم زده و در صحنه سياست در هر زمان كه خـواسته وارد شـده و بـخوبى از عـهده آن بـرآمده است ولى به قول اسـتاد شـهيد مـرتضى مـطهرى روحـانيت اهـل سنت بخاطر وابستگى شان نـتوانستند چـنين حماسه ها بيافرينند و در تاريخ جهان تسنن جنبشى مـانند جـنبش ضـد استعمارى تنباكو به رهبرى رهبران دين كه منجر بـه لغو امـتياز انـحصار تـنابكو در ايران شد و استبداد داخلى و اسـتعمار خارجى هر دو به زانو درآمدند و يا انقلابى همانند انقلاب عراق كه عليه قيمومت انگلستان بر كشوراسلامى عراق بود و منجر به اسـتقلال عـراق شـد و يا قيامى مانند قيام مشروطيت ايران كه رژيم سـلطنتى اسـتبداد وى را بـه مشروطه تبديل كرد و با نهضتى اسلامى بـه رهبرى رهـبران ديـنى مـانند آنـچه كه امروز در ايران مى گذرد (انقلاب اسلامى)مشاهده نمى كنيم.
ايـنجاست كه ما روحانيت شيعه را يكى از برجسته ترين علل و عوامل انقلاب وپيروزى انقلاب مى دانيم.
9 - دستگيرى رهبر انقلاب و ديگر سران نهضت
پـس از شـروع نـهضت و مـخالفت امـام بـا شـاه و رژيم و سخن رانى شـديداللحن امـام وحمله به شخص شاه در عاشوراى سال 42 و رساندن روحـانيون پـيام امام را درهمان عاشورا (بر اساس نقشه قبلى) به مـردم در سـراسر كـشور رژيـم دسـتوردستگيرى امـام و بـسيارى از روحانيون طرفدار نهضت را صادر مى كند و امام در شب12 محرم مصادف بـا 15 خــرداد 42 در قـم نـيمه شـب دسـتگير شـده و بـه تـهران بـاشگاه افسران و سـپس در غـروب 15 خـرداد خـونين به پادگان قصر مـنتقل مـى شود كه حدود19 روز يعنى تا 4 تير ماه 42 در آن زندان بسر مى برد و با اين عمل شنيع و تجاوزآشكار به حريم مقدس مرجعيت (كـه طـبق قـانون اسـاسى نـظام طـاغوت نيز مرجع تقليد از مصونيت قانونى برخوردار بوده است) و دستگيرى بسيارى از روحانيون سرشناس در قـم و تـهران و طـلاب جوان و گسيل داشتن آنان به زندان مراجع تقليدقم و مشهد و تهران به حركت درآمده و در تهران تجمع كرده و خواستار آزادىبى قيد و شرط امام شده بودند.
مـردم نـيز در قم و تهران هرجا كه دستگيرى امام را شنيده بودند دسـت به تظاهرات وتحصن عليه رژيم زده هر چند كه آن روز در اكثر شهرها به خاك خون كشيده شده بودند در مجموع اين دستگيرى به نوبه خود در به حركت درآوردن مردم نقش بسزأى داشته و در تشديد انقلاب نقش مهمى را ايفا كرده است.
بـه هـر حـال ايـنها و ده ها علل و عوامل ديگر كه در اصل پيدايش انقلاب و اوج وپيروزى آن سهيم بوده و نقش داشته اند.
انقلاب اسلامي ايران؛تجلي نوراني نعمتي الهي
منبع:تبيان زنجان
معجزه قرن بيستم
انقلاب اسلامي، تجلي شكوهمند حماسه اي است كه در روزگار قحطي انسانيت، صفحه اي زرين را در تاريخ حيات آدمي گشود و صلاي خداخواهي، معنويت، آزادي و استقلال را در گوش جان جهانيان طنين انداز كرد.
انقلاب اسلامي ايران، نه تنها سرنوشت كشور را تغيير داد و اسلام را به حكومت نشاند، بلكه بر كشورهاي منطقه و قواعد بين المللي و جهاني نيز تأثير گذاشت و عرف نظام بين المللي را بر هم زد. اين انقلاب كه معجزه قرن بيستم شمرده مي شود، شرنگ مرگ به كام طاغوتيان ريخت، سلطه را به گورستان سلطنت سپرد و كنگره هاي كاخ ستم را فرو ريخت. بنابراين، شناخت اهداف و دستاوردهاي آن از جمله نكاتي است كه بايد هميشه مدنظر مسؤولان نظام و امت بيدار و هميشه در صحنه قرار داشته باشد.
انفجار نور
انقلاب اسلامي ايران به تعبير امام بزرگوار (رضوان اللّه تعالي عليه) انفجار نور بود، ظلمات دنياي مادي با اين انفجار، به نورِ وحي و ارزش هاي الهي روشن شد و در اركان جاهليت مدرن، شكاف به وجود آمد. با پيروزي انقلاب اسلامي، باتلاق كفر و ستم خشكيد و گلبوته هاي عشق و اميد روييد. اينك بار ديگر فرا رسيدن فجر انقلاب را بشارت باش مي گوييم و پيامش را با تمام وجود پاسداري مي كنيم.
عوامل پيروزي انقلاب اسلامي
عامل مردمي
بدون شك نقش مردم در به ثمر رساندن انقلاب اسلامي ايران بر كسي پوشيده نيست. مردم بودند كه با حماسه هاي بزرگ خويش، نظام ستمشاهي را به زباله دان تاريخ فرستادند. پس از انقلاب نيز همين مردم به پيروي از رهبر خويش، با حضور در انتخابات متعدد، پايه هاي نظام اسلامي را محكم كرده و با تشكيل سپاه، كميته، جهاد، دادگاه هاي انقلاب و...، به مقابله با تهديدها رفتند و هم زمان با بازسازي كشور پرداختند. بالاترين نوع مشاركت مردم در انقلاب، شركت در جنگ هشت ساله عراق برضد ايران بود؛ جنگي كه قدرت هاي استبكاري باتمام تجهيزات نظامي بر ضد انقلاب نوپاي ايران سازمان دادند و اين مردم بودند كه به حكم دفاع از اسلام و ميهن اسلامي، اين بار نيز بدون هيچ گونه چشم داشتي، به جبهه ها روي آوردند و بانثار جان خود و شكستِ خفّت بار دشمن، چشم جهانيان را خيره كردند.
نقش مردم در پيروزي و حفظ انقلاب از منظر مقام معظم رهبري
مقام معظم رهبري، درباره حضور مردم و نقش آن ها در پيروزي و حفظ انقلاب اسلامي چنين مي فرمايند: آن ها [قدرت هاي بزرگ] نمي دانند كه با نظام ما كه نه در لفظ و بيان، بلكه در حقيقت و واقعيت به مردم متكي است، چگونه مقابله كنند. قدرت ما از منبعي سرچشمه مي گيرد كه آن ها از درك آن عاجزند. در دنيا هيچ كس جرأت تعرّض به ما را ندارد و تنها مانعي كه جلوي اين تعرض را گرفته است، اتّكاي ما به مردم و حضور همه جانبه مردم در صحنه است. مردمي كه در كالبد نظام جمهوري اسلامي ايران وجود دارد، در ديگر نظام ها نيست.
رمز پيروزي انقلاب اسلامي از ديدگاه امام خميني رحمه الله
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، طولي نكشيد كه پرتوهاي معنوي اين بارقه الهي، مرزهاي جغرافيايي را در نورديد و مسلمانان جهان را از خواب غفلت بيدار كرد و رستاخيز اسلامي را در سراسر جهان پديد آورد. امام خميني رحمه الله در معرفي انقلاب اسلامي و بيان رمز پيروزي آن فرمودند: «... اين قيام، قيام حق بر باطل بود. قيام عبوديت بر طاغوت بود. قيام انسانيت بر توحّش بود. رمز پيروزي ما در اين بود كه نهضت ما جنبه معنوي و اسلامي داشت.... اين هديه غيبي بود كه [خداوند] به ما داد. اين استقلالي كه خداي تبارك و تعالي به ما داده و دست اجانب را كوتاه كرده، براي خاطر آن قدرت ايمان و وحدت كلمه بود».
حضور گسترده زنان مسلمان در متن انقلاب
از جمله عوامل بسيار مهم و مؤثر در پيروزي انقلاب اسلامي ايران، حضور گسترده زنان شجاع و مؤمن در متن انقلاب است؛ زناني كه در سنگرهاي جهاد و قيام، عفت و تقوا و ايمان و معنويت با دشمن به مبارزه و نبرد پرداختند و در ميدان هاي عبادت و بندگي، خانه و خانواده و تربيت فرزند نيز الگوي زنان عالم شدند. زنان آزاده، شجاع و مسلمان ما، با الگو قرار دادن حضرت زهرا عليهاالسلام ، قدم در ميدان مبارزه گذاشته، روحيات و ملكات الهي را در خويش جلوه گر ساختند.
حضور فعّال جوانان
يكي از عوامل پيروزي انقلاب اسلامي، حضور فعّال و پر نشاط جوانان در صحنه هاي انقلاب بود. برگ هاي كتاب تاريخ انقلاب شكوه مند اسلامي ايران، سرشار از ايثار و فداكاريِ جوانانِ حماسه ساز اين ملت سلحشور است كه با پايمردي و نثار جان خود، در راه سرنگوني رژيم وابسته و جنايت كار ستم شاهي قيام كردند وپرچم پيروزي اسلام را بر فرازايران برافراشتند. در دوران انقلاب و روزهاي مبارزه، در ايّام سازندگي و روزهاي جنگ، و هميشه و همه جا، جوانان وآينده سازان اين مملكت، دوشادوش يكديگر جهاد كردند و با حضور مستمر در صحنه هاي مختلف، از انقلاب خود پاسداري نمودند.
خطّ شهادت طلبي
وجود روحيه شهادت طلبي در ميان مردم به ويژه جوانان، از اساسي ترين دلايل پيروزي انقلاب اسلامي است. در فرهنگ پرمحتواي اسلام، واژه شهيد و شهادتْ نورانيت و قداستي خاص دارد. كلمه پاك شهادت، آشوبي در درون مؤمنان برپا مي كند و نام شهيد، تداعي كننده اخلاص و ايثار و مشوّقي براي قيام بر ضد ستم كاران و مستكبران زمان است. در دوران شكوه مند پيروزي انقلاب اسلامي، ديديم كه چگونه نهال انقلاب، از حماسه آفريني هاي عاشقان شهادت و قطرات خون پاك شهيدان جان مي گرفت و بارور مي شد. هر قطره خون كه بر خاك گلگلون كربلاي ايران مي ريخت، موجي بي كران از انسان هاي مؤمن را به حركت در مي آورد. آن ها با دست هاي خالي، ولي با دلي آكنده از عشق به خداوند، صحنه هايي پرشور و فراموش ناشدني مي آفريدند كه در هر صحنه آن، عشق و اخلاص و ايثار مؤمنان و زبوني طاغوتيان نمايان بود.
اهداف انقلاب اسلامي
استقلال و آزادي
استقلال و آزادي، از مهم ترين اهداف انقلاب اسلامي است. قانون اساسي جمهوري اسلامي، در اصل هاي متعددي، به جايگاه رفيع استقلال و آزادي اشاره دارد. ضمن اين كه در اصلي جداگانه، اين دو موضوع را لازم و ملزوم يكديگر مي داند و اجازه نمي دهد فرد يا گروهي، به نام آزادي، به استقلال كشور لطمه وارد كند يا برعكس، هيچ مقامي به نام حفظ استقلال، آزادي هاي مشروع را سلب كند. در قانون اساسي آمده است: «در جمهوري اسلامي ايران، آزادي و استقلال و وحدت و تماميت ارضي كشور از يكديگر تفكيك ناپذيرند و حفظ آن ها وظيفه دولت و آحاد ملت است. هيچ فرد يا گروه يا مقامي حق ندارد به نام استفاده از آزادي، به استقلال سياسي، فرهنگي، اقتصادي، نظامي و تماميت ارضي ايران كم ترين خدشه اي وارد كند و هيچ مقامي حق ندارد به نام حفظ استقلال و تماميت ارضي كشور، آزادي هاي مشروع را هرچند با وضع قوانين و مقررات سلب كند».
تعليم و تربيت جامعه انساني
تعليم و تربيت انسان ها، يكي از اهداف آشكار انقلاب اسلامي به شمار مي آيد. تعليم به معناي آموزش و تبليغ احكام الهي، نشر آن در جامعه و آشنا ساختن انسان ها به وظايف و مسؤوليت هاي شرعي و اخلاقي است. تربيت هم به معناي آن است كه انسان ها از جهت فكري و اخلاقي پرورش يافته، استعدادهايشان شكوفا گردد. اين دو امر اساسي يعني تعليم و تربيت جامعه انساني، از هدف هاي بلند بعثت پيامبر صلي الله عليه و آله بوده است.
امام خميني رحمه الله ، معمار بزرگ انقلاب اسلامي، در اين باره مي فرمايد: «تمام گرفتاري هايي كه ما در طول اين مدت تاريخ داشتيم، بهره برداري از جهالت مردم بوده؛ جهالت مردم را آلت دست قرار دادند و برخلاف مصالح خودشان تجهيز كردند. اگر علم داشتند؛ علمِ جهت دار داشتند، ممكن نبود كه منحرفين بتوانند آن ها را به يك جهتي كه برخلاف اين مسيري است كه مسير خود ملت است، تجهيز كنند».
توجه به بُعد معنوي جامعه (تزكيه)
يكي از اهداف انقلاب اسلامي، توجه به بُعد معنوي جامعه و تزكيه افراد است. كمال مطلوب انقلاب ما، در آن است كه جامعه از زنگار جهل و بي خبري پاك گردد تا آگاهانه مسؤوليت خود را درك كند و در مسير صراط مستقيم، و به دور از هرگونه انحراف اخلاقي گام بردارد. از اين رو، در قانون اساسي برخي از وظايف دولت جمهوري اسلامي ايران چنين بيان شده است:
ايجاد محيط مساعد براي رشد فضايل اخلاقي براساس ايمان و تقوا و مبارزه با كليه مظاهر فساد و تباهي؛ بالا بردن سطح آگاهي هاي عمومي در همه زمينه ها با استفاده صحيح از مطبوعات و رسانه گروهي و وسايل ديگر؛ آموزش و پرورش و تربيت بدني رايگان براي همه، در تمام سطوح و تسهيل و تعميم آموزش عالي؛ و تقويت روح بررسي و تتبع و ابتكار در تمام زمينه هاي علمي، فنّي، فرهنگي و اسلامي از طريق مراكز تحقيق وتشويق محققان.
خدمت به قشر محروم جامعه
يكي از اهداف انقلاب اسلامي، خدمت به مستضعفان و قشر محروم جامعه است. رهبر معظم انقلاب در اين زمينه مي فرمايند: «حاميان اصلي انقلاب اسلامي، طبقه محرومند كه بايد مورد توجه خاص براي خدمت قرار بگيرند؛ به دو دليل: اولاً، چون احتياجاتشان بيش تر است و عدل اين را اقتضا مي كند، و ثانيا چون آن ها پشتيباني شان از نظام جدّي تر و هميشگي تر است و از اول اين جور بوده است. توي جبهه ها چه كساني بودند؟ نسبت ها را ملاحظه كنيد. خيلي از اين پول دارها، از اين مرفهين جامعه، از اين بي دردها و بي احساس ها، هشت سال جنگ آمد و رفت و اين ها جنگ را حس نكردند. همان غذا، همان راحتي، همان آرامش و چهار روز هم اگر شهر مورد تهاجمي بود، سوار ماشينشان مي شدند و مي رفتند يك جاي ديگر و راحت استراحت مي كردند و نفهميدند بر سر اين مملكت چه گذشت».
اصلي ترين اهداف انقلاب اسلامي
احترام به كرامت انساني، احياي تفكر عقلاني در حوزه معرفت ديني، نفي انديشه جدايي دين از سياست و علم، بازگشت به هويّت ديني و فرهنگي، احيا و اصلاح باورهاي مذهبي، مقدّم داشتن منافع جمعي به جاي منفعت طلبي هاي فردي، ايجاد وضع مناسب براي رشد مادّي و معنوي انسان ها و سرانجام، عزّت امت اسلامي، از اصلي ترين اهداف انقلاب اسلامي است. در حقيقت وجه غالب انقلاب، كوشش در راه زنده نگه داشتن فرهنگ و تمدن اسلامي و تشكيل حيات طيبه در عصر حاكميت كفر و الحاد است.
دستاوردهاي سياسي و فرهنگي انقلاب اسلامي
نفي شرق و غرب
يكي از دستاوردهاي انقلاب اسلامي، نفي شرق و غرب و دولت هاي استكباري است از اصول مسلّم و خدشه ناپذير حاكم بر سياست خارجي كه در قانون اساسي جمهوري اسلامي به آن تصريح شده، اصل «نه شرقي و نه غربي» است. زماني كه جهان به دو بلوك شرق و غرب تقسيم شده بود، انقلاب اسلامي با شعار نه شرقي نه غربي، نظام سلطه جهان را درهم شكست و چون كوهي استوار در مقابل دشمنان ايستاد و استقلال خود را حفظ كرد. امام راحل درباره اين سياست مي فرمايند: «ما، نه تحت حمايت آمريكا و نه تحت حمايت شوروي و نه تحت حمايت هيچ قدرتي نيستيم.... آن چيزي كه شما مي خواستيد، جمهوري اسلامي بود. آن چيزي را كه شما مي خواستيد، نه شرقي و نه غربي بود و اين حاصل است؛ اين را حفظش كنيد».
بازگشت از سياست نه شرقي و نه غربي؛ خيانت به اسلام
يكي از دستاوردها و ارزش هاي انقلاب اسلامي، نفي شرق و غرب و دولت هاي استعماري و استكباري بوده است. حضرت امام خميني رحمه الله عدول از اين سياست را خيانت به اسلام و مسلمانان دانسته، مي فرمايند: «بر هيچ يك از مردم و مسؤولين پوشيده نيست كه دوام و قوام جمهوري اسلامي ايران، بر پايه سياست نه شرقي و نه غربي استوار است و عدول از اين سياست، خيانت به اسلام و مسلمين و باعث زوال عزّت و اعتبار و استقلال كشور و ملت قهرمان ايران خواهد بود».
تحقير آمريكا در سطح بين المللي
بي ترديد، تحقير آمريكا در صحنه هاي منطقه اي و بين المللي، يكي از ثمرات مهم انقلاب اسلامي است. جنايات و ستمگري هاي آمريكا به مردم ايران، چه قبل و چه بعد از انقلاب، به اندازه اي است كه امام خميني رحمه الله از آمريكا به عنوان شيطان بزرگ ياد مي كردند. به همين جهت، مبارزه با اين غول استعمارگر، همواره يكي از سرفصل هاي مهم سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در طول مبارزات ملت قهرمان ايران بوده است. در طول نيم قرن گذشته، هيچ حادثه اي به اندازه انقلاب اسلامي نتوانسته به حيثيت بين المللي آمريكا ضربه وارد كند. سقوط رژيم شاهنشاهي كه به عنوان مدافع و حافظ منافع آمريكا در منطقه عمل مي كرد، اخراج هزاران كارشناس و مستشار آمريكايي از ايران، خروج از پيمان سنتو كه براي حفظ منافع آمريكا تشكيل شده بود، اشغال لانه جاسوسي، دستگيري ديپلمات هاي جاسوس و ده ها نمونه ديگر، از جمله موارد تحقير آمريكاست. مقابله آشكار آمريكا برضد انقلاب اسلامي ايران، نتيجه اين ضربه هاي پياپي به حيثيت بين المللي آمريكاست.
مبارزه با آمريكا
يكي از دستاوردهاي انقلاب اسلامي را مي توان مبارزه با آمريكا، به عنوان مظهر استكبار در دنياي معاصر دانست. رهبر معظم انقلاب اسلامي، حضرت آيت اللّه خامنه اي ـ مدظله العالي ـ مبارزه با آمريكا را از دستاوردهاي انقلاب اسلامي و سياست خارجي نظام مي دانند و مي فرمايند: «ما حتي يك لحظه با آمريكا كنارنخواهيم آمد و اين راه درستي است كه انتخاب كرده ايم. در اين مبارزه، به پيروزي خواهيم رسيد و شاخ و دندان آمريكاي متجاوز را خواهيم شكست».
توجّه به معنويات
يكي از نتايج انقلاب اسلامي، توجّه به معنويات و حاكم كردن ارزش هاي معنوي در جامعه است. شهيد مطهري در اين زمينه مي فرمايند: «از جمله خصوصيات انقلاب ما، يكي اين است كه چون بر پايه ايدئولوژي اسلامي قرار گرفته، به معنويت واقعي متكي است».
نامشروع اعلام كردن اسرائيل
نامشروع اعلام كردن اسرائيل و به رسميت نشناختن مذاكرات صلح خاورميانه و اعلام مبارزه تا سرنگوني اين رژيم غاصب كه از حمايت هاي همه جانبه غرب و به ويژه آمريكا برخوردار است، يكي از دستاوردهاي مهم انقلاب اسلامي به شمار مي رود.
با پيروزي انقلاب اسلامي و قطع رابطه با اسرائيل، سفارت اين رژيم اشغالگر در تهران، به سفارت فلسطين تبديل و از سوي امام راحل، آخرين جمعه ماه مبارك رمضان، روز جهاني مبارزه با رژيم صهيونيستي و روز قدس اعلام گرديد. انقلاب اسلامي، نزديك ترين دوست اين رژيم را در منطقه، به سرسخت ترين دشمن آن تبديل كرد. امروزه حتي در ميدان هاي ورزشي بين المللي، ورزش كاران ايراني به مصاف ورزش كاران رژيم صهيونيستي نمي روند و با اين حركت، اعلام مي كنند كه به همين مقدار نيز حاضر به پذيرفتن چنين دولتي نيستند.
قطع رابطه با رژيم آپارتايد
يكي از دستاوردهاي مهم انقلاب اسلامي، قطع رابطه با رژيم آپارتايد و نژادپرست آفريقاي جنوبي بود. مبارزه با اين رژيم، نمادي از تحول در سياست خارجي ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي به شمار مي آيد. حمايت گسترده ايران از مبارزات مردمِ آفريقاي جنوبي و فعاليت هاي پي گير ديپلماتيك براي تحريم سياسي و اقتصادي و تحت فشار قرار دادن رژيم آپارتايد، از برنامه هاي اصلي حكومت انقلابي ايران بود. نلسون ماندلا، اولين رئيس جمهور آفريقاي جنوبي در جريان سفر به ايران در اين زمينه اظهار داشت: «انقلاب اسلامي ايران تحت رهبري امام خميني، اميدهاي فراواني را براي قيام مردم آفريقاي جنوبي در مبارزه با بي عدالتي به همراه داشته است و بدون ترديد، تاريخ هرگز نقش ايران اسلامي را فراموش نخواهد كرد».
حكومت جمهوري اسلامي
يكي از ثمرات مهم انقلاب اسلامي و شعار محوري مردم مسلمان ايران، برقراري حكومت «جمهوري اسلامي» است. جمهوري اسلامي، تعريف و ويژگي هاي خاصي دارد. رهبر كبير انقلاب اسلامي، حضرت امام خميني رحمه الله ، در پاسخ سؤالي در مورد كيفيت نظام جمهوري اسلامي فرمودند: «حكومت اسلامي، حكومتي است بر پايه قوانين اسلامي. در حكومت اسلامي، استقلال كامل حفظ مي شود. ما خواستار جمهوري اسلامي مي باشيم. جمهوري، فرم و شكل حكومت را تشكيل مي دهد و اسلامي، يعني محتواي آن فرم كه قوانين الهي است».
جمهوري اسلامي در كلام مقام معظم رهبري
مقام معظم رهبري حضرت آيت اللّه خامنه اي ـ مدظله العالي ـ ، هدف تشكيل جمهوري اسلامي را حيات طيبه اسلامي خوانده، مي فرمايند: «هدف از مبارزاتي كه ملت مسلمان ايران به رهبري امام بزرگ وار و با همّت و اراده نيرومند آن شخصيت عظيم انجام داد، تشكيل حيات طيبه اسلامي براي سعادت و كمال انسان ها بوده است و دشمنان و طواغيت نيز، همواره بر دور ساختن بشر از اين حيات طيبه اهتمام داشته اند».
گشودن فصلي نو در تاريخ بشر معاصر
دهه فجر، فرصت بازنگري در ارزش ها و آرمان هاست و اين كه چه بوديم و چه مي كرديم و چه مي خواستيم، و اكنون كجاييم و چه مي كنيم و در پي چيستيم و در كدام راه و مسيريم؟ كم ترين دستاورد اين انقلاب مبارك و شكوه مند، گشودن فصلي نو در تاريخ بشر معاصر است و اين كم نيست. آيا احساس سربلندي نمي كنيد كه آيين و مكتب شما، يعني اسلام حيات بخش و آسماني، امروز بارقه اميدي در دل ميليون ها انسان نااميد و سرخورده و مأيوس آفريده است و آنان به نجات خويش در سايه اسلام، اميدوار و دل خوش شده اند و در اين راه تلاش مي كنند؟ پس بياييد قدر انقلاب و نظام خويش رابدانيم و با جان و دلْ آن را پاس داريم.
حمايت از ملت هاي مستضعف
پيروزي انقلاب اسلامي، نتيجه سال ها مبارزه ملت مسلمان ايران و به خون غلتيدن هزاران شهيد و يكي از آثار آن، قطع رابطه با صهيونيست ها و نژادپرستان، و حمايت از ملت هاي مستضعف است. آري، پشتيباني از ملت هاي مسلمان و محرومان جهان، آرزوي ديرينه مردم مسلمان و حق طلب ايران در روابط خارجي بود كه با راهنمايي هاي امام خميني رحمه الله ، تحقق يافت. ما پيروزي انقلاب اسلامي، به جاي سفارت اسرائيل، نمايندگان فلسطينيان و به جاي رژيم كمونيستي افغانستان، مجاهدان افغاني در ايران دفتر نمايندگي گشودند و از حمايت هاي مردم بيداردل و سپيدانديش ايران اسلامي برخوردار شدند.
ترويج اسلام
يكي از دستاوردهاي انقلاب اسلامي، ترويج دين مُبين اسلام بوده است. رهبر معظم انقلاب دراين باره فرموده است: «ما مي خواهيم با ترويج اسلام در حد توان خود، دنيا را مؤمن به خدا كنيم، دين خدا را ياري دهيم و در اين راه، سيلي خوردن و رنج كشيدن را افتخار و مايه اعتلاي خود مي دانيم. ما براي دين خدا، اعتلاي كلمه حق و پيش بردن اهداف الهي و اسلامي در جهان مبارزه مي كنيم و براي اين منظورْ عزّت، حكمت و مصلحت را محور اساسي سياست خارجي خود قرار داده ايم. عزت به معناي احساس اقتدار الهي است و هر كس احساس ذلت كند، از ما نيست. كارگزاران سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران بايد در تمامي برخوردهايشان احساس عزّت كنند واين مسأله، غير از احساس تكبر و نخوت است».
تغيير در اصول قانون اساسي
يكي از مهم ترين دستاوردهاي انقلاب اسلامي، استقلال سياسي در كشوري است كه به گواهي تاريخ، دست كم در دوران معاصر، همواره تحت نفوذ قدرت هاي استعماري و بيگانه بوده است. پس از پايان جنگ جهاني دوم و صف بندي دو بلوك غرب و شرق، آمريكا به قدرت خارجيِ بي رقيبِ سياسي و اقتصادي در صحنه ايران تبديل شد. امّا پس از پيروزي انقلاب اسلامي و كسب استقلال سياسي ملت ايران، اصول قانون اساسي نيز تغيير يافت و آرمان استقلال طلبي مردم در قانون اساسي جاي گرفت. به عنوان نمونه، در اصل 152 قانون اساسي آمده است: «سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، براساس نفي هرگونه سلطه جويي و سلطه پذيري، حفظ استقلال همه جانبه و تماميت ارضي كشور، دفاع از حقوق مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت هاي سلطه گر و روابط صلح آميزِ متقابل با دول غيرمحارب استوار است.
مطرح كردن اسلام در صحنه سياست بين الملل
مطرح كردن اسلام در صحنه سياست بين الملل، يكي از دستاوردهاي مهم انقلاب اسلامي است. آري، طنين انقلاب اسلامي، به دليل دارا بودن مايه ديني و زيربناي غني فرهنگي آن، همراه با آهنگ موزون و جان بخش امام خميني رحمه الله ، به سرعت گوش ها را در گستره جهان نوازش داد و قلوب انسان هاي مشتاق حقيقت و تشنه معنويت را به زلال تفكر اسلامي رهنمون شد. اين انقلاب كم نظير، در اندك زمانْ با وارد كردن اسلام در صحنه سياست بين الملل، توانست معادلات قدرت رادر جهان تغيير دهد و خود را به عنوان نيروي سياسي و فرهنگي جديد، در مركز توجهات جهاني قرار دهد.
الگوي سياسي ملت ها
اينك انقلاب اسلامي به عنوان الگوي سياسي و فكري ملت هاي جهان درآمده است و اين دستاورد مهمي براي انقلاب اسلامي به شمار مي رود. آري، تاريخ جهان پر از حوادث، رويدادها و انقلاب هايي است كه هر كدام، آثاري مثبت يا منفي به دنبال داشته است. آثار بعضي از انقلاب ها، با توجه به ماهيت مادّي و اهداف سطحي آن ها، محدود به زمان و مكان است و پس از مدتي نابود مي شود. در مقابل بعضي ديگر، به دليل ماهيت معنوي و اهداف بلند انساني و الهي شان، به زمان و مكانِ خاصي محدود نمي شود و شعاع فكري و سياسي آن، ساير كشورها را نيز فرا مي گيرد. اين جنبش ها، الگوي سياسي و فكري ملت هاي دنيا قرار مي گيرد و هرچه از زمان وقوع آن مي گذرد، جايگاه واقعي خود را بهتر و بيش تر به دست مي آورد. انقلاب اسلامي ايران، از جمله پديده هاي تاريخي است كه موج عظيمي در دنيا ايجاد كرده و دورترين نقاط جهان را در برگرفته است.
جاذبه و دافعه
يكي از دستاوردهاي انقلاب اسلامي، جاذبه و دافعه آن است. بي شك انقلاب اسلامي، برخي از كشورهاي دنيا را به سوي خود جذب و برخي را از خود دفع كرده و به رويارويي برانگيخته است. در واقع اين دفع و جذب، به سبب ماهيت فرامادي و اهداف بلند الهي و انساني آن است. كشورهايي كه دچار بحران هاي معنوي شده اند، به سوي انقلاب اسلامي گرايش پيدا كرده و كشورهايي كه منافعشان به خطر افتاده، از انقلاب اسلامي روبرتافته اند و اقدام به توطئه هاي متعدد و گسترده برضد آن كرده اند.
آزادي
آزادي، يكي از دستاوردهاي انقلاب اسلامي است. آزادي، از نخستين شعارهاي رهروان و مسلمانان آزاده ميهنمان بود. آن ها مي دانستند كه انقلاب اسلامي بدون آزادي از سلطه ستمگران و بيگانگان، به ثمر نخواهد رسيد و جمهوري اسلامي بر بنيادي محكم و استوار بنا نخواهد شد. 25 سال پيش، آخرين بقاياي نظام شاهنشاهي فرو ريخت و آزادي، به عنوان رهاورد گران بهاي اين حركت پرشور و معنوي مردم، به ظهور رسيد. بنابراين، آزادي، ميوه و ثمره پيروزي انقلاب اسلامي و خون بهاي شهيدان انقلاب است كه بايد با تمام توان از آن حفاظت و صيانت كرد.
احياي بُعد سياسي حج
احياي بُعد سياسي حج، يكي از نتايج بسيار مهم انقلاب اسلامي است. اين انقلاب، موفق شد دنيا و به ويژه مسلمانان را به اين حقيقت برساند كه حج، صرفا فريضه اي عبادي نيست، بلكه در عين حال، از بُعد سياسي و اجتماعي نيز برخوردار است كه اگر مسلمانان به آن توجه كافي كنند، مي توانند كشورهاي اسلامي را از زير بار ستم قدرت هاي استكباري رهايي بخشند. انقلاب اسلامي، از حجْ به عنوان كُنگره عظيم اسلامي ياد كرد و ازاين راه، توانست مسلمانان جهان را به سطح بالايي از آگاهي و خودباوري برساند. هم چنين به آن ها آموخت كه مي توانند با تلاش و مجاهدت، و نيز با استفاده از نيروها و استعدادهاي دروني شان، روي پاي خود بايستند.
تغيير نظام سياسي
تغيير نظام سياسي، يكي از دستاوردهاي انقلاب اسلامي به شمار مي رود. در 22 بهمن ماه 1357، جهان شاهد حماسه سترگ ملتي بزرگ بود كه باتمام توان بر طاغوت تاخت. درچنين روزي، طومار سياه چند هزار ساله شاهنشاهي درهم پيچيد و پنجاه سال خودكامگي، ظلم، استبداد و چپاول رژيم پهلوي پايان پذيرفت. اين تغيير در نظام سياسي ايران، در پي تحول روحي و معنوي مردم اين سرزمين به وقوع پيوست. اين تحول عظيم، بر هيچ قدرت و دولتي متّكي، و از هيچ مكتب و مرامي جز اسلام متأثر نبود. اين انقلاب، بر اساس الگوي اسلام راستين و با مشاركت مردم به وجود آمد و ارزش هايي نوين به جوامع بشري عرضه كرد.
نظام توحيد؛ مبارك ترين دستاورد انقلاب
والاترين و اساسي ترين نتايج انقلاب اسلامي، اين است كه حاكميت طاغوت و نظام استبداد راسرنگون، و نظام توحيد و اسلام را جانشين آن كرده است. گرچه انقلاب اسلامي ما، در تمام ابعاد، بركات و دستاوردهاي بي شماري براي مردم ما و مستضعفان و محرومان سراسر جهان به ارمغان آورده، ولي حتي اگر ما از نظرزندگي و مظاهر مادّي در سخت ترين اوضاع قرار داشته و از هيچ نعمت و مزيّتي برخوردار نباشيم، همين كه در سايه حاكميت الهي و اسلامي زندگي مي كنيم و سايه حكومت طاغوت و كفر برسرمان نيست، خود، بزرگ ترين نعمت و موهبت الهي و مبارك ترين دستاورد انقلاب به شمار مي آيد و موجب سرافرازي، عزّت و سعادت دنيا و آخرت ما خواهد شد.
نابودي اُبهّت پوشالي ابرقدرت ها
نابودي اُبهّت پوشالي ابرقدرت ها، يكي از نتايج سترگ انقلاب اسلامي است. با ظهور حاكميت اسلام ناب، ديگر جايي براي بروز قدرت و اُبهّت پوشالي ابرقدرت هاي جنايت كار جهاني باقي نمي ماند؛ زيرا به گفته قرآن كريم: «عزّت، بزرگي و آقايي، فقط از آن خدا و رسولش و مؤمنان است». حاكميت الهي، به مسلمانان شجاعت، شهامت و روحيه ايثار و شهادت طلبي مي دهد و در اين حال، براي قدرت هاي ظاهري و تو خالي دنيا، شوكت و عظمتي باقي نمي ماند. جمهوري اسلامي ايران و انقلاب بزرگ آن، پرچم دار اين حركت شايسته و والا در جهان است.
مشاركت زنان در نظارت همگاني
يكي از دستاوردهاي انقلاب اسلامي، مشاركت زنان در نظارت همگاني بر امور جامعه است. نظارت فعّال و متعهدانه بر آن چه در جامعه اسلامي مي گذرد و كوشش براي حُسن جريان امور، وظيفه اي است ديني و متوجه همه افراد جامعه؛ چه زن و چه مرد. زن نيز بايد خود را در نظارت بر امور مسؤول بداند. نظارت مسؤولانه، افزون برآگاهي هاي مورد نياز، مستلزم حضور فعّال و اظهار نظر در مسايل است. حضرت امام خميني رحمه الله در اين باره مي فرمايند: «بايد همه زن ها و همه مردها در مسايل اجتماعي، در مسايل سياسي وارد باشند و ناظر باشند؛ هم به مجلس ناظر باشند، هم به كارهاي دولت ناظر باشند؛ اظهار نظر بكنند».
حضور فعّال زنان در صحنه هاي اجرايي
يكي از دستاوردهاي مهم انقلاب اسلامي، حضور فعّال زنان در صحنه هاي مختلف سياسي و اجرايي كشور است. امروزه در شرايطي كه زنان در بسياري از كشورهاي جهان، مورد ظلم و ستم واقع شده و از حقوق انساني و اجتماعي خود محروم گرديده اند و حتي در برخي موارد، مجاز به رانندگي در خيابان ها و حضور در پاي صندوق رأي نيستند، زنان جامعه اسلامي ما، از آزادي و حقوق اجتماعي گسترده اي برخوردارند. آن ها افزون بر حضور فعّال در صحنه هاي گوناگون سياسي و اجتماعي، برخي از سِمَت هاي مديريتي، مشاوره اي، حقوقي، تربيتي و اجرايي كشور را نيز در اختيار دارند واز اين راه، در اداره جامعه سهيم هستند.
حضور زنان در عرصه بين الملل
يكي از دستاوردهاي انقلاب اسلامي، حضور همه جانبه زن مسلمان ايراني در عرصه بين الملل است. امروزه زنان علاوه بر فعاليت در مراكز و نهادهاي مهم داخل كشور، در عرصه بين الملل نيز حضوري فعّال دارد. براي مثال نقش بانوان ايراني در كميسيون هاي ويژه سازمان ملل كه به منظور بررسي مسايل مشترك زنان جهان تشكيل مي شود، بسيار مؤثر و چشم گير است. زنِ با وقار و مسلمان ايراني، همواره در كميسيون زن سازمان ملل، تلاش هاي گسترده اي را براي دفاع از حقوق واقعي زن و مخالفت با پيشنهادهاي غيرمنطقي كشورهاي غربي در زمينه آزادي سقط جنين و فعاليت هاي غيراخلاقي انجام داده است كه با استقبال بي نظير ديگر كشورهاي اسلامي روبه رو گرديده و دستاوردهاي مهمي به دنبال داشته است.
حضور مقتدرانه زنان در دفاع مقدس
انقلاب اسلامي، به زنان شخصيت داد و نقش اصيل آنان را باز گردانيد، به گونه اي كه اين قشر مهم جامعه، در تمام زمينه ها و متناسب با وضعيت خاص خود، به ايفاي رسالت تاريخي و اسلامي خويش نايل شدند. امام خميني رحمه الله از جايگاه رهبري انقلاب و نظام اسلامي، تحول روحي و فرهنگي و شخصيتي بانوان و رهايي از محروميت ها و خرافاتِ خود ساخته و حضور شجاعانه و متعهدانه و همه جانبه آنان را در عرصه هاي مختلف اجتماعي، در رديف افتخارات جامعه اسلامي و انقلابي معرفي مي كنند.
رسواييِ تبليغات دروغين غرب
گسترش اسلام و ارزش هاي مذهبي و رويكرد آزادگان جهان به اسلام و قرآن، احياي ارزش ها و مقدسات ديني در ميان جوانان كشورهاي اسلامي، اشتياق مردم جهان به درك حقايق، آشكار شدن ماهيت پليد طرفداران دروغين حقوق بشر، دموكراسي و عدالت نزد ملت هاي تحت ستم جهان، رسوايي و انفعال امپرياليسم تبليغي و طرد استكبار و...، همه و همه ازدستاوردهاي انقلاب اسلامي ايران است؛ چنان كه رهبر فقيد و فرزانه انقلاب، حضرت امام خميني رحمه الله در اين باره مي فرمايند: «به حمداللّه از بركت انقلاب اسلامي ايران، دريچه هاي نور و اميد به روي همه مسلمانان جهان باز شده است و مي رود تا رعد و برق حوادث آن، رگبار مرگ و نابودي را بر سر همه مستكبران فرو ريزد».
تغيير معيارها
پاك سازي عوامل بيگانه و تغيير معيارهاي حاكم بر مراكز دولتي، از دستاوردهاي انقلاب اسلامي است. در نظام فاسد پهلوي، عدم پاي بندي به اسلام و ارزش هاي ديني در گزينش افراد مؤثر بود، ولي در پرتو تابش آفتاب انقلاب، معيارهاي گزينش تحول يافت و پاي بندي به ارزش هاي الهي، ميزان ارزيابي افراد قرار گرفت.
اصلاح مراكز آموزشي
يكي از نتايج انقلاب اسلامي، اصلاح مراكز آموزشي است. نظام فاسد شاه با ترويج فرهنگ غربي در مراكز آموزشي، مي كوشيد پايه هاي ديني و اعتقادي نسل جوان را سست كند تا افزون بر استقلالْ تدين، حيثيت و شرف اين ملت را نيز بر باد دهد. در چنين موقعيتي، نسيم لطف الهي وزيدن گرفت و همه چيز را به سود دين باورانِ ايمان مدار دگرگون ساخت. مقايسه مراكز آموزشي آن دوره، با مدارس امروز و كوشش مسؤولان امور آموزشي براي شكوفايي فرزندان اين ديار، هر منصفي را به تقديرو پشتيباني از انقلاب شكوه مند اسلامي وا مي دارد. البته بايد همواره مواظب و بيدار بود تامفاسد اجتماعي، به گونه اي ديگر نسل جوان ميهن اسلامي را تهديد نكند.
انقلاب در روش و منش
يكي از دستاوردهاي انقلاب اسلامي، انقلاب در روش ها و منش هاست. حضرت امام خميني رحمه الله پيش از آن كه مردم را به انقلاب بر ضد طاغوت وادارد، انقلابي در درون دل ها آغاز كرد. انقلاب اسلامي ايران، انقلابي بود در روش ها، منش ها و سنّت هاي جاهلي. جواناني كه تاچندي پيش، به فكر آرايش ظاهري خود و به دنبال شهوات نفساني بودند، اين بار در جست وجوي حقيقت، راه شهادت پيش گرفتند و حسين وار، نداي «هيهات منّا الذّله» سر دادند و ارزش هاي طاغوتي را به ارزش هاي قرآني مبدّل كردند.
خودسازي معنوي و روحي
يكي از ثمرات انقلاب اسلامي، تجديد هويّت ديني مسلمانان و ايجاد زمينه هاي خودسازي براي آنان بود. بي ترديد امروزه همه ما، پيش از هر زمان ديگر، به خودسازيِ معنوي و روحي محتاجيم. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در هنگام بازگشت از جنگي فرمودند: «جهاد اصغر پايان يافت؛ جهاد اكبر باقي است». امروز، روز جهاد اكبر و مبارزه با هواهاي نفساني و خودسازي است. اگر ملت ما از اين مهم فاصله بگيرند، هرچند به شكوفايي اقتصادي و رشد علمي هم برسد، برايشان سودي دربر نخواهد داشت؛ چنان چه كشورهاي مترقي بسياري در دنيا وجود دارد كه با وجود پيشرفت هاي اقتصادي و علمي، به دليل فقدان معنويت، مردمشان به اضطراب و عذاب هاي روحي و رواني بسياري دچارند.
گسترش فرهنگ قرآني
يكي از دستاوردهاي انقلاب اسلامي، گسترش فرهنگ قرآني در جامعه است. رهبر معظم انقلاب در اين زمينه مي فرمايند: «مردم ايران، عاشق قرآن هستند و انقلاب اسلامي، راه را براي پيوستن جوانان و نوجوانان به كاروان عاشقان قرآن كريم گشوده است و امروز، روح قرآني حاكم بر كشور است و جاذبه قرآن كريم، جوانان و نوجوانان را مجذوب محافل قرآني كرده است. ايران اسلامي، متّكي به معارف قرآن است و نظام اسلامي، در تلاش است كه معارف قرآني در سطح عموم مردم گسترش يابد؛ زيرا در اين صورت، ايران اسلامي شكست ناپذير خواهد بود».
احياي دين مبين اسلام
انقلاب اسلامي ايران، آثار فرهنگي فراوان به همراه داشته است كه مهم ترين آن ها، احياي اسلام و مطرح كردن آن به عنوان مكتبي حيات بخش است. انقلاب اسلامي، تاحدودي توانست زنگارها و پيرايه ها را از اسلام برگيرد و حقيقت ناب آن را به مردم بنماياند. با اين انقلاب، دين اسلام زندگي دوباره يافت و نشان داد كه دينِ جاوداني و هميشگي است و مي تواند نيازهاي همه جوامع را، در هر عصر و زماني برآورده سازد و آن ها را به سوي سعادت دنيا و آخرت رهنمون شود.
احياي انديشه خودباوري
يكي از نتايج انقلاب اسلامي، احياي انديشه خودباوري است. انقلاب اسلامي از كساني كه خود را در برابر بيگانگان باخته بودند، مرداني با شخصيت و مستقل ساخت كه با توكل به خدا، و تكيه بر استعدادها و نيروهاي دروني خويش، توانستند روي پاي خود بايستند و موفقيت هاي چشم گير بسياري به دست آورند.
اهميت دادن به كانون خانواده
اهميت دادن به كانون خانواده، از دستاوردهاي مهم انقلاب است. انقلاب اسلامي، نقش مهم خانواده را در تعالي و سعادت انسان گوشزد كرد. در پناه تعاليم اين انقلاب راه گشا، بار ديگر مردم متوجه شدند كه خانواده، نقش فوق العاده اي در تزكيه و بقاي جامعه دارد.انقلاب اسلامي، به محيط مدرسه، دانشگاه و اجتماع اهميت فراواني داد و با فساد، فحشا، بي حجابي و نيز خودآرايي و خودنمايي نامشروع زن در محيط جامعه ـ كه رژيم سابق به آن دامن مي زد و از اين راه، اساس و بنياد خانواده ها را متزلزل مي ساخت ـ مبارزه و برخورد جدّي كرد و كانون خانواده را جاني دوباره بخشيد.
بالا بردن سطح آگاهي
بالا بردن سطح آگاهي مردم، بزرگ ترين دستاورد انقلاب اسلامي است. انقلاب با گسترش مراكز آموزشي و تربيتي، افزايش و گسترش كتاب ها و نشريات، تأسيس كتاب خانه ها، ايجاد انگيزه براي مطالعه و كتاب خواني، برگزاري نمايشگاه هاي بين المللي كتاب، و نيز اهداي جوايز به نويسندگان برجسته و تشويق آنان، قدم در راه گسترش و تقويت آگاهي مردم برداشت. انقلاب به ويژه در آموزش و آگاهي بخشي در زمينه هاي سياسي، نظامي و صنعتي به نسل جوانِ انقلابي، نقطه عطفي در تاريخ جامعه ايران به شمار مي رود.
احياي ارزش ها
انقلاب اسلامي در بعُد خودسازي، عرفان و اخلاق، اُفق هاي روشني در روح جوانان ايجاد كرد و مسايلي را كه روزگاري افسانه به نظر مي رسيد، تحقق بخشيد. اخلاص، ايثار، زهد، استقامت در راه هدف، تواضع، محبت و دشمني در راه خدا، كوشش و تلاش در ابراهيم گونه شدن، براي خدا زيستن و براي خدا مردن، به لقاءاللّه عشق ورزيدن و بسياري از مسايل عرفاني و آسماني، اسلام، اين دين هميشه جاويدان را در انديشه هاي آماده و دل هاي مشتاق جوانان زنده كرد. باشد كه اين ارزش ها را پاس بداريم و قدر دستاوردهاي انقلاب اسلامي را بدانيم.
مبارزه با افكار طاغوتي
مبارزه با افكار و ارزش هاي مادّي و طاغوتي، از قبيل دنياپرستي و جاه طلبي، و نيز احياي ارزش هاي الهي و پرورش فضايل ديني، از بارزترين نتايج انقلاب اسلامي است. كساني كه قبل از انقلاب، سر در لاك خود فرو برده، در دنياي خويشتن غوطه ور بودند و در مورد ديگران احساس مسؤوليت نمي كردند، با شنيدن نواي انقلاب، روحيه ايثار و از خودگذشتگي در بينشان زنده شد تا آن جا كه هر فرد و گروه، از آن چه در توان داشت در راه مردم و انقلاب اسلامي مضايقه نمي كرد. بهترين نمونه اين ايثار و از خودگذشتگي، صدها هزار جوان انقلابي بود كه در راه انقلاب و ارزش هاي انقلابي، و نيز دين و مقدسات خود جانبازي و جهاد كرده، از جان يا سلامت خود را در اين راه مايه گذاشتند.
طرد فرهنگ منحط غرب
غرب زدگان و وابستگان رژيم پهلوي كه اروپا و آمريكا را قبله آمال خويش مي دانستند، مي خواستند غرب را جلوه تمام فضايل انساني و فرهنگي، و آن را برجسته تر از آن چه هست قلمداد كنند. امّا انقلاب اسلامي با روشن گري خاص خود، پوچي اين تبليغات را نشان داد و ثابت كرد كه فرهنگ غربْ با ترويج ماديّ گرايي و زندگي مصرفي، انسان را به فساد و لذت پرستي، و نيز ملت هاي ضعيف را به ضعف و نابودي مي كشاند. به بركت انقلاب اسلامي و حاكميت فرهنگ وحي و قرآن، اينك غرب گرايي ارزش و هويت خود را از دست داده است و ملت هايِ دربند، در حال بيدار شدن و پاره كردن زنجيرهاي استعماري اند.
بازسازي فرهنگ خودي
بي ترديد، شناخت دستاوردهاي فرهنگي انقلاب اسلامي، بدون آگاهي از وضعيت فرهنگي پيش از انقلابِ ايران ميسّر نيست. در ايرانِ قبل از انقلاب، رژيم پهلوي در راه محو فرهنگ اصيل اين مردم كه در طول چهارده قرن از سرچشمه فرهنگ ديني و الهي اسلام سيراب شده بود، فعّالانه قدم بر مي داشت. رژيم تحت سلطه پهلوي، از يك سو به بهانه احياي ارزش هاي فرهنگي ايران باستان و از سوي ديگر، به نام مدرنيزه كردن مملكت، در نابودي ارزش ها و سنّت هاي ديني و اصيل مردمي و ترويج فرهنگ غرب مي كوشيد. ولي انقلاب اسلامي با تمام توان در برابر مظاهر فرهنگيِ بيگانگان ايستاد و فرهنگ اسلامي، ملّي و خودي را بار ديگر احيا و بازسازي كرد.
ترويج اسلام ناب
انقلاب اسلامي ايران، نتايج و دستاوردهاي بسيار مهمي به همراه داشته است. اعزام مبلّغ به كشورهاي اسلامي؛ تشكيل مدارس علوم ديني، به ويژه در كشورهاي آفريقايي؛ پذيرش طلاب و دانشجويان علوم ديني از مسلمانان سراسر جهان براي آموزش و تربيت؛ تشكيل مدارس علوم ديني و مراكز دانشگاهي براي تحصيل مسلمانان و مستضعفان جهان، از جمله تشكيل مركز جهاني علوم اسلامي و دانشگاه بين المللي امام خميني؛ ايجاد خانه هاي فرهنگ در كنار سفارت خانه هاي جمهوري اسلامي؛ ارتباط فعّال فرهنگي با كشورهاي مسلمان و جهان سوم از راه اعزام هيأت هاي فرهنگي و دعوت از شخصيت هاي علمي و فرهنگي؛ برگزاري سمينارهاي مختلف ديني ـ فرهنگي به مناسبت هاي مختلف؛ و...، همه و همه از بركات و دستاوردهاي انقلاب اسلامي ايران است.
آسيب شناسي انقلاب اسلامي
نفوذ عناصر فرصت طلب
در همه انقلاب ها، عناصر فرصت طلب باتغيير ظاهر خود و با فريب انقلابي هاي واقعي، در نهادهاي مختلف جامعه نفوذ مي كنند و اگرچه به ظاهر انقلابي تر از انقلابي هاي اصيل هستند، ولي چون به آرمان هاي انقلاب اعتقادي ندارند، زمينه هاي انحراف انقلاب را فراهم مي كنند. فرصت طلب ها خود به دو گروه تقسيم مي شوند: گروه اول آن هايي هستند كه ايده خاصّي جز جاه طلبي و كسب موقعيت اجتماعي ندارند و خود را با هر نوع نظام سياسي هماهنگ مي سازند. اين گروه مهارت خاصي در تغيير موضع خود براي جلب نظر حاكمان جامعه دارند. گروه دوم كساني هستند كه ايده و عقيده اي برخلاف نظريه حاكم دارند و زماني كه از برخورد مستقيم با انقلابي ها مأيوس مي شوند، با تغيير ظاهر خود و نفوذ در سيستم سياسي، ضربه شان را در موقعيت مناسب و از درونْ بر انقلاب وارد مي آورند.
بازگشت به ارزش هاي رژيم گذشته
بديهي است كه در هر جامعه انقلابي، باسقوط سيستم سياسي، بي درنگ ارزش هاي مسلّط برآن محو نمي گردد. دوام ارزش هاي مزبور، به طول مدت سلطه آن ها بر جامعه و نفوذ بر مسايل فرهنگي، اجتماعي و تربيتي بستگي دارد. هرچه طول مدت مبارزه براي پيروزي انقلاب كم تر باشد، آثار ارزش هاي نظام پيشين دوام بيش تري مي يابد. از جمله ارزش هاي مذموم ازنظر انقلابي ها، تجمّل پرستي، راحت طلبي، فساد اخلاقي، تبعيض، بي عدالتي و رشوه خواري است. در صورتي كه مبارزه اي مستمر و طولاني با ارزش هاي فرهنگي گذشته به عمل نيايد، به تدريج با رشد دوباره اين ارزش ها، زمينه انحراف و آلوده شدن ارزش هاي اصيل انقلابي فراهم مي شود. بنابراين، يكي از آفات انقلاب اسلامي، بازگشت تدريجي به ارزش هاي فرهنگي طرد شده است.
ناتواني از انتقال ارزش هاي انقلابي به نسل هاي بعدي
يكي از آفات انقلاب، ناتواني از انتقال ارزش هاي انقلابي به نسل هاي بعدي است. نسل اول انقلاب، يعني كساني كه به دليل حضور در صحنه (چه در دوران پيش از پيروزي و چه در دوران پس از آن) برداشت و درك متناسبي از شرايط و اوضاع و احوال دارند و بهاي سنگيني هم براي انقلاب پرداخته اند، آماده ايثار و فداكاري براي حفظ آرمان هاي انقلاب هستند؛ در حالي كه به طور طبيعي، فرزندان ايشان نمي توانند از چنين روحيه اي برخوردار باشند. اگر نسل اول انقلاب نتواند به شيوه اي مناسب، در انتقال ارزش ها به نسل بعدي موفق شوند و آنان را براي استمرار اين نهضت آماده كند، اندك اندك جدايي و شكاف بين دو نسل و نيز مشكلات جدّي و اساسي براي انقلاب به وقوع مي پيوندد.
فقدان معنويت در جامعه
يكي از مهم ترين آفاتي كه انقلاب اسلامي را تهديد مي كند، از دست دادن معنويت است. حضرت امام خميني رحمه الله حفظ جمهوري اسلامي را منوط به حفظ معنويات و روحيات معنوي در جامعه دانسته، مي فرمايند: «مادامي كه اين ملت، اين حالي را كه الان دارند... [كه [اين جوانان هاي ما توجّه به معنويات دارند و اين تحول عظيم پيدا شده است در آن ها كه شهادت را با جان و دل مي خرند، مادامي كه اين محفوظ است، اين جمهوري اسلامي محفوظ است و هيچ كسي نمي تواند به او تعدّي كند. آن روزي كه زرق و برق دنيا پيدا بشود و شيطان در بين ما راه پيدا كند و راهنماي ما شيطان بشود، آن روز است كه ابرقدرت ها مي توانند در ما تأثير كنند و كشور ما را به تباهي بكشند».
بي توجهي به فرهنگ شهادت
شهيد و فرهنگ شهادت، از والاترين ارزش هاي اسلام و انقلاب اسلامي است. شهيدان، گل هاي پرپر باغستان عشقند. هاله هاي مقدسي كه گرداگرد چهره زمان و گستره سبز زمين را فرا گرفته اند. شهيدان، مشعل داران سادگي و صفا و صميميتند. آن ها، شعله هاي شمع روشني بخش تاريخند. شهيدان، هر يك كتابي از ايثار و بزرگي اند. آنان، شورانگيزترين حماسه هاي بشري را سروده اند. بزرگ مرداني كه دل به ياري دين سپردند و گوي سبقت را از ديگران ربودند. خدا مرداني كه مردانه، جان بر كف نهادند، تا از عظمت و كيان آيين، انقلاب و وطن اسلامي خويش پاسداري كنند. شهيدان، آغازگران طريق عزّت و سربلندي، اقتدار و عظمت ملي، شهامت و مردانگي، آرمان گرايي و دين باوري، و راز بقا و جاودانگي انقلاب اسلامي اند. از اين رو، بي توجهي به شهيدان و فرهنگ شهادت، جاودانگي انقلاب اسلامي را به خطر انداخته، آسيبي جدي بر اين انقلاب الهي وارد خواهد ساخت.
كم رنگ شدن معنويت (با تكيه بر ديدگاه شهيد مطهري)
بي گمان، يكي از آفات تهديد كننده انقلاب اسلامي، كم رنگ شدن معنويت در جامعه است. شهيد مطهري در اين باره چنين مي فرمايند: «از نظر قرآن، معنويت پايه تكامل است. اين همه عبادات كه در اسلام بر روي آن تكيه شده، براي تقويت جنبه معنوي روح انسان است و از نظر اسلام، معنويتِ جدا از زندگي در اين جهان وجود ندارد.... ما در جامعه خودمان، بايد همان طور كه مسأله عدالت را با شدّت مطرح كنيم، به همان شدت نيز مسأله معنويت را مطرح كنيم. اصلاً بدون معنويت، عدالت امكان پذير نيست. اگر معنويت را فراموش كنيم، انقلاب خودمان را از يك عامل پيش برَنده محروم كرده ايم».
قدر ندانستن نعمت ولايت فقيه
قدر ندانستن نعمت ولايت فقيه و مطرح كردن برخي شبهات درباره آن، يكي از آفات تهديد كننده نظام و انقلاب اسلامي است. ولايت فقيه، ميراث گران بار حضرت امام رحمه الله است كه ستون اصلي انقلاب، ضامن تداوم حركت اسلامي و تحقّق ارزش ها در سطح جامعه به شمار مي آيد. از اين روست كه امام خميني رحمه الله به صراحت به مردم و تمامي اقشار و گروه ها مي فرمايند: «پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا آسيبي به مملكت شما نرسد».
خطر عوض شدن قبله فرهنگي و ترويج ملي گرايي
يكي از خطرها و آفاتي كه انقلاب اسلامي را تهديد مي كند، خطر عوض شدن قبله فرهنگي و ترويج ملي گراييِ افراطي است. حضرت امام خميني رحمه الله با انقلاب اسلامي، امت بزرگ اسلام را به سوي قبله فرهنگي اسلام باز گرداندْ و در سايه رهنمودهاي آن امام بيدارگر، پرده تبليغات دروغين كفر و شرك جهاني دريده شد و سيماي درخشان اسلام، در آفاق گيتي به نورافشاني پرداخت. اينك بايد مراقب بود كه با گذشت 25 سال از انقلاب اسلامي، دوباره قبله فرهنگي عوض نشود و نسل جوان پاك دل و معصوم، در ميان هياهوي رفاه، صنعت، مدنيّت كاذب و فرياد ملي گرايي دروغين، سيماي تاب ناك اسلام ناب محمدي صلي الله عليه و آله و تشيّع سرخ علوي عليه السلام را گم نكند و هويت اصلي خويش را از ياد نبرد.
توطئه هاي منظم دشمن
بي ترديد، پس از گذشت 25 سال از پيروزي انقلاب اسلامي، دشمنانِ زخم خورده ملت مبارز و نستوه ايران، هم چنان در پي انتقام گرفتن از انقلاب اسلامي اند. بنابراين، مهم ترين خطرها و آفاتي كه انقلاب اسلامي را تهديد مي كند، عبارتند از: تلاش براي حذف اسلامي بودن نظام، ايجاد شكاف عميق بين مردم و انقلاب، انحراف از اصول و ارزش ها، تحريف تاريخ انقلاب اسلامي، غبارپراكني در فضاي جامعه، هجمه همه جانبه به ولايت فقيه، شبيخون فرهنگي، و كوشش براي بيگانگي نسل جوان از انقلاب و اسلام. بنابراين، وظيفه مسؤولان و امت شهيدپرور است كه با سعي تمام، نظام و انقلاب اسلامي شان را به عنوان حقيقتي جاري و زنده تا هماره تاريخ، پاسداري و محافظت نمايند.
استقلال زدايي و سلب عزّت نفس
رهبر معظّم انقلاب اسلامي، حضرت آيت اللّه خامنه اي ـ مدظله العالي ـ روح عزّت و استقلال را ويژگي عمده انقلاب اسلامي برشمرده، چنين مي فرمايند: «مشخصه عمده انقلاب اسلامي، عبارت است از بخشيدن روح عزّت، استقلال، استغنا و اعتماد به نفس به ملتي كه در طول ساليان متمادي، سعي شده بود كه اعتماد به نفس از او گرفته شود و استقلال او مورد دستبرد قرار گيرد و ديگران بر سرنوشت او تسلط يابند». بنابراين، بايد مراقب باشيم كه دشمنان انقلاب، بار ديگر عزّت نفس و استقلال ملت ما را مورد دستبرد قرار ندهند.
وظيفه همه مسؤولان نظام و تك تك افراد معتقد به انقلاب است كه در برابر آفت استقلال زدايي و اعتمادزاديي كه اينكه با برنامه ريزي از سوي دشمنان ملت ايران تعقيب مي شود، به مبارزه برخيزند و از آيين و انقلاب و كيان ميهن اسلامي خويش، مردانه دفاع كنند.
انقلاب اسلامي از منظر انديشمندان و سياست مداران جهان
شهيد دكتر فتحي شقاقي
شهيد دكتر فتحي شقاقي، دبير كل پيشين جنبش جهاد اسلامي فلسطين، در مورد تجربه انقلاب اسلامي ايران و تأثير آن بر مسأله فلسطين مي گويد: «دنيا بايد بداند كه بازتاب شعارهاي امام خميني رحمه الله در فلسطين، در هيچ جاي ديگر دنيا نظيري نداشت. دليل آن اين است كه همان گونه كه امام راحل به زندگي ايراني ها معنا بخشيد، به زندگي ما در فلسطين نيز چنين مفهومي بخشيد. پيش از او، ما در يك حالت يأس و نااميدي به سر مي برديم و معتقد بوديم كه نمي توان اين دشمن مستكبر را شكست داد و رژيم صهيونيستي را از بين برد. امام با به دست آوردن پيروزي، اميد را در ما زنده كرد و به اين مطلب ايمان پيدا كرديم كه اسلامي كه توانست شاه را سرنگون كند، مي تواند بقيه شاهان را نيز سرنگون سازد و فلسطين را آزاد نمايد. اين همان معناي بزرگي است كه امام به ما داد. جمهوري اسلامي ايران، امروز نيز به رهبري آيت اللّه خامنه اي، علي رغم تمامي مشكلات و محاصره هاي موجود، در همان مسيرحركت مي كند.... توجهي كه انقلاب اسلامي از ابتداي پيروزي به مسأله فلسطين نشان داد، باعث گرديد تا نگاه هاي جوانان فلسطيني به سمت تهران انقلابي خيره شود و بالاترين ميزان هم دلي با انقلاب اسلامي ايران شكل گيرد».
عارف حسين حسيني
شهيد عارف حسين حسيني، از رهبران شيعه پاكستان درمورد انقلاب اسلامي مي گويد: «انقلاب اسلامي ايران، در مردم مستضعف پاكستاني اثر خوبي بر جاي گذاشته، به طوري كه مردم مسلمان اين كشور را از درون منقلب نموده است. هم اكنون جوانان ما از اهل علم تقاضا دارند، همان چيزي كه علما و روحانيون ايران به جوان هاي خود آموخته و اين انقلاب عظيم و آسماني را به وجود آورده اند، به آنان بياموزند».
برونوكراسيكي، صدر اعظم سابق اتريش
بُرونوكَراسِيكي، صدراعظم سابق اتريش، درباره انقلاب اسلامي مي گويد: «من از شخصيت هاي مذهبي و ديني نيستم، ولي مي توانم اين مسأله را بگويم كه انقلابي كه در ايران رخداده است، موجب علاقه بيش تر به اسلام در خارج از جهان اسلام شده است و روشن فكران دنيا، به دليل علاقه اي كه به اسلام پيدا كرده اند، توجه خود را به انقلاب اسلامي معطوف داشته اند. مي توان گفت اين انقلاب در خارج از جهان اسلام، نفوذ فراواني كرده است».
حافظ اسد
حافظ اسد رئيس جمهور فقيد سوريه مي گويد: «انقلاب اسلامي ايران براي تمام منطقه يك پيروزي است. اكنون در ايران رژيمي انقلابي ـ اسلامي با شعار نه شرقي ـ نه غربي سر كار است كه توانسته كليه امور سياسي، نظامي و استراتژيك را در منطقه از اساس واژگون سازد. انقلاب اسلامي ايران، روابط خارجي خود را با امپرياليست ها قطع كرده و پايگاه هاي نظامي بيگانگان را از ميان برداشته و راه سرافرازي در پيش گرفته است. رژيم اشغالگر قدس آن چنان از انقلاب اسلامي به وحشت افتاد كه بارها از ارباب خود آمريكا گله كرد كه چرا نمي تواند جلو تأثيرانقلاب اسلامي ايران را كه منجر به پيروزي فلسطين خواهد شد، بگيرد».
احمد بن بلا
احمد بن بلا، از رهبران انقلاب الجزاير و نخستين رئيس جمهور اين كشور درباره انقلاب اسلامي مي گويد: «انقلاب ايران، قبل از هر چيز يك انقلاب فرهنگي است. به طور كلي مخالفت با انقلاب اسلامي، در غرب طرح ريزي مي شود و اين مخالفت را، سرمايه داران رهبري مي كنند. انقلاب اسلامي ايران در قلب ها جاي دارد، به ويژه در قلب جوانان الجزاير، تونس، مغرب، سوريه و.... آن چه براي من درمورد انقلاب ايران مهم است، اين است كه براي نخستين بار، انقلابي با طرح فرهنگي تولّد يافته است. ما باور داريم كه انقلاب ايران بر مبناي اسلام انجام گرفته است. مابه ارزش معنوي و حقانيت اين انقلاب اعتقاد داريم. بي جهت نيست كه اين انقلاب، وحشتي در دل دولت هايي كه نفت ما را مي بردند، ايجاد كرده است».
مُعَمَّر قذّافي
مُعَمَّر قذّافي، رئيس جمهور ليبي، درباره انقلاب اسلامي ايران مي گويد: «انقلاب اسلامي ايران، يك انقلاب مردمي و مترقّي در جهان نوين است و تمام مسلمانان جهان، اميدهاي بسياري بدان بسته اند. انقلاب اسلامي ايران، چهره حقيقي اسلام را به همه مسلمانان و جهانيان عرضه كرد. انقلاب اسلامي ايران كه حركتي بر ضد امپرياليسم آمريكا بود، پس از پيروزي در كنار امت عرب و به عنوان حامي فلسطين و ليبي قرار گرفت و بدين جهت، مورد حمايت همه كشورهاي پيشرو اسلامي است. انقلاب اسلامي مي تواند سرمشقي براي همه ملت هاي اسلامي باشد».
حبيب شطي
حبيب شطي، دبيركل سابق سازمان كنفرانس اسلامي مي گويد: «انقلاب ايران به همه نشان داد كه اسلام چه قدر قدرت مند است و اين كه ايمان مي تواند به مسلمانان كمك كند تا به حكومت دل خواه خود برسند. ما مي خواهيم جامعه جديدي بر مبناي اصول اسلامي بسازيم و اميدواريم انقلاب اسلامي ايران مدل و الگوي ما قرار بگيرد».
دانِيِل پايپس
دانيل پايپس، رئيس انستيتو پژوهش هاي سياست خارجي آمريكا مي گويد: «آمريكا نخواهد توانست با مسلمانان سازش كند. ماچند سال پيش حساسيت خاصي نسبت به اسلام نداشتيم، اما امروز اين گونه نيست. امروز مسلمانان به انقلاب اسلامي نظر دارند و از آن الگوبرداري مي كنند. اگر اين تجربه موفق شود، جسارت مسلمانان كشورهاي ديگر بيش تر خواهد شد و اين براي ما قابل تحمل نيست».
ريچارد نيكسون
ريچارد نيكسون، از رؤساي جمهور پيشين آمريكا، درباره انقلاب اسلامي مي گويد: «وقتي حكومت شاه در سال 1979 سقوط كرد، يك خلأ قدرت تازه به وجود آمد. انقلاب ايران، در واقع انقلابي برضد ارزش هاي غربي بود. اين انقلاب همان قدر كه از سرمايه داري تنفر داشت، از كمونيسم نيز متنفر بود. هر دو را به مانند دو روي سكه مادّي گرايي مي ديد. پس از انقلاب، مردم ايران همان چيزي را به دست آوردند كه انقلاب قول داده بود. جاي انكار نيست كه انقلاب اسلامي، يك انقلاب واقعيِ انديشه ها را ارائه داد و آن ها، آن را با عشق و ايمان پذيرفتند. آن چه انقلاب اسلامي به اثبات رسانده و به دنيا بيان كرده، اين است كه اسلامْ شايستگي حاكميت بر جامعه را دارد؛ زيرا ديني آسماني است. از اين رو، در كشورهاي اسلامي عربي تأثير گذاشته است و انقلاب هايي كه هم اكنون در ساير كشورهاي عربي شكل گرفته، جز ثمر درخت انقلاب اسلامي چيز ديگري نيست».
انقلاب اسلامي در كلام امام خميني رحمه الله
انقلاب اسلامي و اعتماد به نفس
شما در اين مدتي كه انقلاب كرديد و قيام كرديد، خودتان باورتان آمد و به دولت هاي مستضعف و ملت هاي مستضعف هم باورانديد كه مي شود در مقابل آمريكاي جهان خوار و شوروي جهان خوار ايستادگي كرد. شما... قيام مردانه كرديد و در مقابل آن ها ايستاديد و... دستشان را ازكشور خودتان قطع كرديد و ديديد كه... شما خودتان مي توانيد در عين حالي كه قدرت نظامي تان مثل آن ها نيست و قدرت صنعتي تان مثل آن ها نيست، لكن مي توانيد ايستادگي كنيد. يك ملت وقتي كه يك مطلب را باور كرد كه مي تواند انجام بدهد، انجام خواهد داد. اساسْ باور اين دو مطلب است، باور ضعف و سستي و ناتواني و باور قدرت و قوّه و توانايي. اگر ملت اين باور را داشته باشد كه ما مي توانيم در مقابل قدرت هاي بزرگ بايستيم، اين باورْ اسباب اين مي شود كه توانايي پيدا مي كنند و در مقابل قدرت هاي بزرگ ايستادگي مي كنند.
بيداري اسلامي؛ معني صدور انقلاب
اين كه مي گوييم بايد انقلاب ما به همه جا صادر بشود، اين معناي غلط را از آن برداشت نكنند كه ما مي خواهيم كشورگشايي كنيم. ما همه كشورهاي مسلمين را از خودمان مي دانيم. همه كشورها بايد در محل خودشان باشند. ما مي خواهيم اين چيزي كه در ايران واقع شد و اين بيداري كه در ايران واقع شد و خودشان از ابرقدرت ها فاصله گرفتند و... دست آن ها را از مخازن خودشان كوتاه كردند، اين در همه ملت ها و در همه دولت ها بشود. آرزوي ما اين است. معناي صدور انقلابِ ما اين است كه همه ملت ها بيدار شوند و همه دولت ها بيدار بشوند و خودشان را از اين گرفتاري كه دارند و از اين تحت سلطه بودني كه هستند و از اين كه همه مخازن آن ها دارد به باد مي رود و خودشان به نحو فقر زندگي مي كنند، نجات بدهد.
دورنماي انقلاب اسلامي
ما امروز، دورنماي... انقلاب اسلامي را در جهان مستضعفان و مظلومان بيش از پيش مي بينيم و جنبشي كه از طرف مستضعفان و مظلومان جهان عليه مستكبران و زورمندان شروع شده و در حال گسترش است. اميدبخش آتيه روشن است و وعده خداوند تعالي را نزديك و نزديك تر مي نمايد. گويي جهان مهيّا مي شود براي طلوع آفتاب ولايت از افق مكه معظمه و كعبه آمال محرومان و حكومت مستضعفان.
مردمي بودن انقلاب اسلامي
مهم اين است كه انقلاب اسلامي ما، انقلابي است كه به دست مردم صورت گرفته، مردم انقلاب كرده اند و مردم بايد آن را به آخر برسانند. مردم قيام كرده اند؛ شاه را بيرون كرده و رژيم او را سرنگون نموده و نظام اسلامي را كه به نفع مستضعفين است، جايگزين آن كرده اند. پس مردم بايد پايِ كاري كه كرده اند، بايستند. هرچه عمل بزرگ باشد، دشمنش بيش تر و بزرگ تر است.
انقلاب اسلامي و استقامت
امروز كه تمام بوق هاي تبليغاتي برضد اسلام و ايران است، بدين خاطر است كه ايران را به سازش و تسليم بكشند. انقلاب ما عظيم است و متّكي به هيچ قدرتي نيست؛ نه قدرت شرق و نه قدرت غرب. انقلاب هايي كه در دنيا مي شود، به يكي از اين دو ابرقدرت متّكي است، ولي انقلاب مردم ما، انقلابي است متّكي به خود مردم؛ پس مردم بايد از پيامدهاي انقلابشان گله نداشته باشند. امروز كشور ايران، روي پاي خودش ايستاده است؛ لذا زحمت ها و توطئه ها را هم بايد تحمل كند.
انقلاب مردمي و مكتبي
انقلاب هايي كه در دنيا واقع شده يا پس از اين واقع مي شود، يا از طريق ملت ها بوده است و يا از طريق حكومت ها كه به نحو كودتا يك انقلابي انجام مي دادند. اكثرا انقلابات كودتايي بوده، آن انقلاب هم كه از قِبَل ملت بوده است، شايد كم انقلابي پيدا بشود كه به هدايت احزاب و دسته جات معيّن واقع نشده باشد. شما اگر بگرديد، در تمام انقلاباتي كه واقع شده است، نخواهيد پيدا كرد انقلابي كه اين دو خاصيت را داشته باشد؛ يكي اين كه ازملت واقع شده باشد بدون دخالت احزاب و گروه ها و دسته جات سياسي و امثال اين ها، و يكي ديگر اين كه مكتبي باشد و آن هم يك مكتب الهي. در همه انقلاباتي كه در دنيا واقع شده است، مثل انقلاب ايران پيدا نخواهيد كرد. انقلاب ايران، يك جهت اسلامي داشت و حالا هم دارد و آن اين كه سرتاسر ايران كه مسلمان هستند، اين ها به همان ايده اسلامي قيام كردند.
انقلاب اسلامي در كلام مقام معظم رهبري
تضعيف انقلاب اسلامي
ملت عزيز ما مي دانند كه انگيزه دشمن از حملات همه جانبه به علماي دين، جز اين نيست كه به وضوح مي دانند روحانيت، نقش تعيين كننده و بي بديلي داشته و دارند و آنان حمله به روحانيت را با هدف تضعيف و محو انقلاب انجام مي دهند. امروزه قلم هاي مزدور و دست هاي فروخته شده به دشمن، در كار آنند كه اين پشتوانه معنوي انقلاب را در چشم مردم تضعيف كنند. دشمن انقلاب، جامعه روحانيت را در صورتي تحمل مي كند كه روحانيون از دخالت در امور سياست و حضور در صحنه هاي انقلاب كنار بكشند و مانند جمعي از روحانيونِ بي خبر و متحجرِ گذشته و حال، به كنج مدارس و مساجد اكتفا كنند و كشور و زندگي مردم را به آنان بسپارند.
هدف دشمنان انقلاب اسلامي
آنان [دشمنان انقلاب] مي خواستند با تهاجمات متوالي سياسي و نظامي و اقتصادي و فرهنگي و با نشانه گرفتن اصيل ترين پايه هاي نظام اسلامي، انقلاب را از مهم ترين وظايف بلندمدت خود، يعني سازندگي مادّي و معنوي جامعه و كشور باز دارند و دين و انقلاب و حكومت اسلامي را در اداره كشور ناتوان نشان دهند و به اين ترتيب، از الگو شدن جمهوري اسلامي در دنياي اسلام جلوگيري كنند.
شباهت انقلاب اسلامي با صدر اسلام
خصوصيات و ابعاد انقلاب اسلامي، در موارد بسياري با صدر اسلام شباهت دارد. اهداف، احكام و صنوف گوناگون دشمنان انقلاب اسلامي، غالبا شبيه صدر اسلام است. بنابراين، اگر آيات كريمه قرآن را با تدبّر مورد توجه قرار دهيم و از آن راهنمايي و درس بگيريم، قادر به علاج سريع تمامي مسايل روز و حوادث جاري كشور خواهيم بود.
بوستان هميشه بهار انقلاب
بوستان هميشه بهار انقلاب اسلامي، در پرتو ايمان و تلاش ملت ايران و استقرار حكومت اسلامي در اين سرزمين، هيچ گاه خزان نخواهد ديد. برخي قلم به دستان كه خود دچار خزانِ انديشه و افسردگي روح شده اند، تلاش مي كنند بهار انقلاب و بهار شكوفايي و پرورش انسان هاي مؤمن وشايسته را در ايرانْ پايان يافته تبليغ كنند، اما اين گونه تحليل ها، مربوط به انقلاب هاي مادّي است و اين افراد كه در واقع آرزوها و خواست هاي خود را تبليغ مي كنند، يا خائنند يا غافل.
ظرفيت انسان سازي انقلاب اسلامي
قدرت و ظرفيت انسان سازي انقلاب اسلامي، تنها درپرتو استمرار حاكميت حق و تداوم حكومت اسلامي در حدّ كمالْ ظهور خواهد يافت و به همين علت بود كه امام حفظ نظام را، از همه واجباتْ واجب تر مي خواندند. در پرتوِ... استمرار حكومت اسلامي در كشور، آمريكا در مقابل نظام اسلامي هيچ غلطي نمي تواند بكند و دشمن با همه عقبه گسترده و نيرومند فرهنگي، محاصره اقتصادي، تهديد سياسي و توطئه هاي گوناگون، قادر نخواهد بود اندك تزلزلي در اين بناي رفيعِ الهي ايجاد كند.
نيروي ذاتي انقلاب
در ذات انقلاب اسلامي، يعني تفكر اسلام ناب، نيرويي وجود دارد كه پيوسته انسان هاي شايسته و مؤمن تربيت مي كند، به گونه اي كه در حال حاضر نيز اگر ميدانِ آزمايش و دروازه جهاد و شهادت باز گردد، نوجوانان و جواناني كه پيروزي انقلاب و حيات امام را شاهد نبوده اند و حتي در دوران دفاع مقدس حضور نداشته اند، جانْ بركف به ميدان مي شتابند و در دفاع از حق و عدالت، تا به آخر مي ايستند.
شكل گيري دو جريان در اثر پيروزي انقلاب اسلامي
با پيروزي انقلاب اسلامي و سربرافراشتن جمهوري اسلامي، به طور هم زمان دو جريان عظيم در سراسر گيتي آغاز شد. اول، روند ستايش و اميد و درس گيري از سوي ملت هاي مستضعف و زير ستم، به خصوص در كشورهاي اسلامي و نيز مسلمانان سراسر جهان و همه آزاد انديشان عالم. دوم، روند نگراني و توطئه و دشمني ازسوي دولت هاي مستكبر و صهيونيست ها و سرمايه داران غارت گر بين المللي و نيز وابستگان آن ها در برخي كشورهاي ديگر
خلاصه اي از سرگذشت جريان اول آن است كه با تشكيل جمهوري اسلامي در ايران، مسلمانان در همه جهان هويتي تازه يافتند و احساس عزّت و شخصيت اسلامي، درآنان دميده شد... و در همه جاي دنياي اسلام، روحيه افتخار به اسلام و مسلمان بودن، رو به رشد و گسترش گذاشت.... جريان دوم، يعني روند دشمني ها و كينه ها و توطئه ها، از نخستين روزهاي پيروزي انقلاب آغاز شد و به تدريج با زايل شدن حيرت و گيجي و سردرگمي اي كه سياست مداران دولت هاي استكباري و غارت گران و صهيونيست ها بر اثر پيروزي انقلاب اسلامي در اين نقطه حساس جهان بدان دچار شده بودند، گسترش و عمق و تنوّع يافت.
ملت زنده و با نشاط
امروز به بركت انقلاب و با وجود صدها دسيسه اقتصادي، سياسي و فرهنگي از سوي دشمنان، ملت ايران زنده و با نشاط، مسؤولان و دولت مردان كوشا و دل سوز، استعدادهاي جوانان در جوشش و بالندگي،... عزّت و استقلال كشور در دنيا هم چون نمونه اي معروف و مثال زدني، پيوند ميان ملت و مسؤولان در دنيا كم نظير، شعارها و هدف هاي ملت و دولت يك سان و همه با سمت و سوي ايراني بزرگ و آباد و متّحد و الگو براي كشورهاي اسلامي، و آفاق آينده، روشن و تاب ناك است.
دل نوشته ها
صفحه اي زرين
«والفجرِ و لَيالٍ عَشْر...». دهه مبارك فجر، تجلي شكوه مند حماسه و سرافرازي ملتي است كه در عصر اسارت انسان و در روزگار قحطي انسانيت، با انقلاب اسلامي خويش، صفحه اي زريّن را در تاريخ حيات آدمي گشود و صلاي خداخواهي، معنويت، آزادي و استقلال را در گوش جان جهانيان طنين انداز كرد. در اين دهه مبارك، ياد حضرت امام رحمه الله را گرامي مي داريم؛ ابرمردي كه هماره دم مسيحايي اش، جان بخش جان هاي حقيقت جوست و هنوز پس از گذشت سال ها از رحلت ملكوتي اش، نامش بر پايه هاي ستم استكبار لرزه مي افكند و يادش، در دل هاي مستضعفان و آزادگان زمينْ، اميد مي آفريند و انگشت اشارت او، به آيندگانْ امتداد راه را نشان مي دهد.
چشمه نور
اي گستره هر چه خوبي و حسن! اي ستاره درخشان آسمان ايران! اي نگاهت تپش گام هاي رهايي! اي طنين نَفَست سبزتر از هر چه بهار! اي صدف صدق و صفا! اي چشمه نور! اي خميني پيروز! خوش آمدي به سرزمين دليران و سبزقامتان. اماما! مقدمت را گرامي مي داريم و بر شهيدانِ سال هاي آغازين انقلاب، از سر اخلاص گُلِ سلام نثار مي كنيم؛ بزرگ مرداني كه از اين سرزمين پاك، به سوي افلاك پر گشودند؛ شهيدانِ والا مقامي كه خارهاي پليدي را از سرزمين آينه ها تاراندند و آزادي و استقلال را براي ما به ارمغان آوردند. اينك در دهه مبارك فجر، يادِ يادآوران سرسبزي و طراوت، پويندگان راه حق و حقيقت، ايمان مداران پاسدار مكتب ولايت، نگاهبانان قلعه شرافت و مردانگي، و شهيدان راه عزّت و آزادگي را گرامي مي داريم.
اشراق شرق
يادش به خير روزي كه عصاره تاريخ بر صحيفه سرخ بهمن چكيد، آفتاب ناب بر ياسمن هاي بي تاب، از غرب تابيد و اشراق شرق پديد آمد. يادش به خير، روزهايي كه سيماي زيباي يوسف، ديده كنعانيان عشق را بصيرت بخشيد؛ بيضاي دست آسماني موسي، شراره هاي شعف را در ظلمت كده زمين پاشيد؛ نفحه عيسويِ به عرش رفته، بر خاك نشينان دميد؛ نوح با كشتي صفا، به مهد موعود رسيد؛ بت هاي سياه جهالت، در پاي حماسه و برهان ابراهيم بر خاك فرو افتادند و امام، به ميهن اسلامي قدم نهاد و گل ها به ترنّم شادماني دل ها گوش جان سپردند. ياد آن روزها، هماره در خاطر دل ها مستدام باد.
آن بزرگ مرد تاريخ
هنوز هم صداي جاويدان او در سراسر تاريخ به گوش مي رسد. هنوز هم قامتش، به بلنداي آسمان حقيقت است و در عشق و تكريم والايي ها، به صلابت صخره ها مي ماند و به عظمت كوهساران. امام را مي گويم؛ مردي كه كران تا كران حيات را از تحرك و مبارزه و فرياد برضد استعمارگران، سرشار ساخت. فرزانه اي كه نمونه مجسّم شجاعت و بي باكي بود. او كه از هيچ قدرتي جز خداوند باك نداشت و در برابر هيچ گردن كشي سر فرود نياورد. راستي، كدام تصويرگر مي تواند جَبين پاك آن بزرگ مرد را به تصوير درآورد؟ كدام شاعر مي تواند قصيده سراي آن ستم سوز و سپيده آفرين باشد؟ كدام نويسنده مي تواند حكايت گر شورآفريني ها و ايمان گستري هاي آن والامقام باشد؟ دهه مبارك فجر، بر نايب آن فجرآفرين و امت خداجوي ايران مبارك باد.
رشته ناگسستني ميان اسلام و انقلاب
ـ اصول اساسي يك انقلاب اسلامي از ديدگاه اسلام:
با توجه به ماهيت انقلابي بودن دين اسلام، بطور طبيعي اين دين تعريف خاصي از انقلاب داشته و اصول مشخصي نيز براي يك انقلاب اسلامي بر ميشمارد. يك نهضت انقلابي در اسلام حركتي است كه ضمن برخورداري از خصائص ديني، براي تأمين هدف يا اهداف خاص مادي و معنوي جامعه اسلامي بوجود آمده باشد.
انقلاب مورد نظر اسلام انقلابي است كه عوامل، محتوا، رهبري، روش، اهداف و خصوصيات ديگر آن كاملاً اسلامي بوده و در راستاي تأمين و تحقق ارزشهاي الهي برپا شده باشد. چنين انقلابي نه تنها تداوم يافته انقلابي است كه با ظهور اسلام و آغاز رسالت پيامبر خاتم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در 14 قرن پيش تجلي يافت بلكه اساساً ريشه در انقلابها و نهضتهاي توحيدي انبياء گذشته از آدم تا خاتم دارد كه قرآن كريم در آيات متعددي بر اين اتصال و استمرار انقلاب توحيدي اسلام به انقلابها و حركتهاي توحيدي پيامبران گذشته تأكيد ميورزد.[2]
حال چنانچه بخواهيم اصول اساسي يك انقلاب اسلامي را در تمايز با انقلابهاي ديگر برشماريم ميتوانيم بطور كلي آن را در 5 اصل ديني ذيل خلاصه كنيم:
1. توحيد: قدرت، حكومت و سلطنت منحصراً از آن خداست[3] و بشر ميبايست فقط در برابر قدرت و حكومت الهي سر فرود آورد و از بندگي هر حكومت ديگري بپرهيزد. طبعاً چنانچه قدرتهائي بخواهند در مخالفت با اين اصل در آيند مسلمانان موظفند در برابر آن قدرتها قيام كنند.
2. نبوت: بر اساس اصل توحيد، قهراً مسئوليتهائي متوجه مسلمانان ميباشد كه آنان را در برابر خدا، خود و ديگران مسئول ميسازد. تبيين و تشريح چنين مسئوليتهايي براي مخلوقات الهي، فلسفه و حكمت تشريع اديان و ارسال رسولان الهي بوده است.[4] هر حركت و نهضت انقلابي از ديدگاه اسلام ميبايست ناظر به يكي از مسئوليتهاي فوق باشد.
3. عدل: وظيفه مسلمانان برپائي و پشتيباني از حكومت عدل در روي زمين است آيات فراواني در قرآن كريم، انقلاب عليه ظلم و بيعدالتي و استقرار حكومت عدل الهي را خواستار گرديده و آن را وظيفه ديني مسلمانان ميداند تا براي تحقق عدالت كوشش نمايند[5] و در راه خدا و مبارزه بر عليه طاغوت قيام كنند.[6]
4. امامت: به نص قرآن كريم بشر به عنوان خليفه و جانشين خداوند در روي زمين منصوب گرديد تا در استقرار حكومت الهي بر زمين بكوشد.[7] براي نيل به اين مقصود خداوند به ارسال رسل پرداخت و پس از ارسال پيامبر خاتم و رحلت آن بزرگوار ميبايست جانشيناني صالح و شايسته وجود داشته باشند تا ضمن آشنا نمودن مسلمانان با وظايف خويش، آنان را در قيام بر عليه طاغوت و تأسيس حكومت الهي رهبري نمايند.
5. معاد: از آنجا كه خداوند افراد بشر و مسلمانان را در فهم، پذيرش و عمل به مسئوليتهاي خود آزاد نهاده است تا به ميل خود، سرنوشت و سعادت يا خسران خويش را انتخاب كنند بنابراين افراد بشر خود مسئول نوع رفتار يا حكومتي كه انتخاب ميكنند ميباشند و بايد روزي در پيشگاه الهي پاسخگوي نوع عملكرد خويش باشند. به اين ترتيب از ديدگاه اسلام، انقلابي مورد تأييد است كه با اتصاف به وصف اسلاميت، در چارچوب اصول پنج گانه فوق و ايمان به آنها آغاز گرديده و تداوم يابد و هر انقلابي خارج از اين چارچوب، مطلوب و مورد تأييد اسلام نخواهد بود.
ـ رويكرد اسلام به انقلابهاي غير اسلامي:
همان گونه كه گذشت به دليل ماهيت انقلابي بودن دين اسلام، قهراً در اين دين چارچوب مشخصي براي انقلابهاي مطلوب اسلام ترسيم گرديده و آن را تحت ضابطه خاصي كه همان ايدئولوژي اسلامي است قرار خواهد داد. از مطالب فوق چنين ميتوان نتيجه گرفت كه برپائي يك انقلاب در بينش اسلامي ميبايست با سلامتِ هدف و وسيله توأم باشد صِرف برپائي انقلاب در اسلام هدف نيست چه اگر چنين بود جز هرج و مرج چيزي حاصل نميگشت. انقلاب مورد نظر اسلام انقلابي است كه براي نفي سلطه ظالمان و اجراي قسط و عدالت برپا گردد.
به طور كلي ميتوان گفت هر انقلابي كه براي تحقق عدالت اجتماعي، تضعيف فاصله طبقاتي، رفع تبعيضات ظالمانه، حمايت از محرومان و رهايي آنان از سلطه مستكبران و فقرستيزي بوقوع بپيوندد. انقلابي است كه اسلام با ديد مثبت به آن نگريسته و به هر ميزان كه آن انقلاب مصاديق بيشتري از آرمانهاي فوق را پوشش دهد به همان ميزان از ارزش بيشتري در ديدگاه اسلام برخوردار خواهد بود قرآن كريم با صراحت ميفرمايد كه هدف از ارسال رسل، براي اقامه عدل در ميان مردم بوده است.[8] و يا در جاي ديگر مبارزه براي نجات مستضعفان را از جمله وظايف انسانها ميداند.[9]
با اين اساس اگر انقلاب و وصول به حكومت جديد چنين اهدافي را تضمين نكند ارزشمند نخواهد بود. انقلاب فرانسه يكي از آرزوهاي مهم روسو، ولتر و مونتسكيو بود، انقلاب كمونيستي، ثمره برنامهريزي ماركس و لنين بود. نهضت نازيها در آلمان جز در سرزميني كه هگل، كوته و نيچه در آن مبارزه كرده بودند ظهور نكرد. اينها همه، حركتهاي مقطعي و زود گذري بودند كه تنها بعضي از جنبههاي مادي انسانها را پوشش ميدادند لذا انقلاب مورد تأييد اسلام در انقلابهاي سوسياليستي، ليبرال و انقلابهاي صرفاً استقلال طلبانه و يا اقتصادي محض خلاصه نميشود. اسلام نميتواند با روح چنين حركتهائي همدم و هماهنگ باشد بلكه ديد اسلام نسبت به انقلاب ديدي فراتر و جامعتر از اهداف صرفاً مادي است. البته اين به آن معنا نيست كه در انقلاب اسلامي اهداف اقتصادي، اجتماعي، آزادي و استقلال، پيشرفت و توسعه دنبال نگردد بلكه مقصود آن است كه منظور كردن اين اهداف در رتبه نخست و بيتوجهي به ارزشهاي ديني و معنوي انقلاب را غير اسلامي ساخته و اهداف مورد نظر اسلام را تأمين نخواهد كرد.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . نهج البلاغه، خطبه 16.
[2] . نساء، آيات: 163، 165 ـ عنكبوت: 18 ـ حديد: 25 و...
[3] . انعام: 57 ـ يوسف: 40 و...
[4] . نساء 64.
[5] . شوري: 15 ـ انعام: 70 ـ مائده: 8.
[6] . نساء: 74 الي 76.
[7] . بقره: 30.
[8] . حديد/ 25.
[9] . نساء/ 75.
smsهاي تبريك 22 بهمن- پيامك دهه فجر
سالگرد انقلاب آمد پديد
انقلابي چون سپيده پرنويد
فجر رستن، فجر رستن، فجر شوق
فجر بشكفتن چو گل در باغ ذوق
دهه شكوهمند فجر مبارك باد
فجر است و سپيده حلقه بر در زده است
روز آمده، تاج لاله بر سر زده است
با آمدن امام در كشور ما
خورشيد حقيقت زافق سر زده است
دهه فجرمبارك
sms-پيامك-دهه فجر-تبيان زنجان-22 بهمن-سالگرد انقلاب-اس ام اس
از خون سرخ بهمن سرسبز شد بهاران
انديشه باور شد، در امتداد باران
بر صخرههاي همّت جوشيده خون غيرت
بانگ سرود و وحدت آيد زچشمه ساران
و الفجر بهمن آمد، فصل شكفتن آمد
بر پهندشت باور، خالي است جاي ياران
دهه فجرمبارك
sms-پيامك-دهه فجر-تبيان زنجان-22 بهمن-سالگرد انقلاب-اس ام اس
همه براي امام بودند و امام براي همه و امت همراه امام براي خدا.
دهه فجرمبارك
sms-پيامك-دهه فجر-تبيان زنجان-22 بهمن-سالگرد انقلاب-اس ام اس
آمدي فجرآزادي! كه با آمدن تو، امام آمد، امامي كه بر سربيدادگران، خروش كليم داشت و برجان امت، دم مسيح. كلامش بوي وحيداشت و طعم شيرين آواي انبيا.
دهه فجرمبارك
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
در خلال ده شب از بهمن، برون
صدهزاران فجر آمد، گونهگون
مهر روشن بر سياهي چيره شد
چشم خفاش از فروغش خيره شد
دهه شكوهمند فجر مبارك باد
اس ام اس دهه فجر پيامك سالگرد انقلاب
سالگرد انقلاب آمد پديد
انقلابي چون سپيده پرنويد
فجر رستن، فجر رستن، فجر شوق
فجر بشكفتن چو گل در باغ ذوق
دهه شكوهمند فجر مبارك باد
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
در خلال ده شب از بهمن، برون
صدهزاران فجر آمد، گونهگون
مهر روشن بر سياهي چيره شد
چشم خفاش از فروغش خيره شد
دهه شكوهمند فجر مبارك باد
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
فجر رحمت، فجر دولت، فجر نور
فجر آزادي زبند ظلم و زور
مهر، در آغوش ملت، جا گرفت
انقلاب او همه دنيا گرفت
دهه شكوهمند فجر مبارك باد
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
* فجر رحمت، فجر دولت، فجر نور
فجر آزادي زبند ظلم و زور
مهر، در آغوش ملت، جا گرفت
انقلاب او همه دنيا گرفت
دهه شكوهمند فجر مبارك باد
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
گريخت ظالم و برچيده شد بساط ستم
نهال حق و عدالت به بار ميآيد
بيا كه گر رود اهريمن از وطن بيرون
فرشته از طرف كردگار ميآيد
خوش آمدي به وطن مقدمت گراميباد
صداي هلهله از هر گذار ميآيد
دهه شكوهمند فجر مبارك باد
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
نشان زتير ظفر آفرين بهمن داشت
شبي كه بارقه صبح را به گردن داشت
نديده بود كسي اين قدر كه ما ديديم
شكوه فصل بهاران كه باغ بهمن داشت
دهه شكوهمند فجر مبارك باد
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
فجر برچيدن بساط زور و زر
شام استبداد آوردن به سر
انقلابي پر زشيران بيشهاش
نعره الله اكبر ريشهاش
سوره «والفجر» گر خواني عميق
راز اين ده شب از او يابي دقيق
دهه شكوهمند فجر مبارك باد
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
شب رفت و سرود فجر، آهنگين است
از خون شهيد، فجر ما رنگين است
اين ملت قهرمان و آگاه و رشيد
ثابت قدم است و قاطع و سنگين است
دهه شكوهمند فجر مبارك باد
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
جانهاي جهانيان به لب آمده است
جان در پي حق، داوطلب آمده است
جمهوري اسلامي ما در اين قرن
فجري است كه در ظلمت شب آمده است
دهه شكوهمند فجر مبارك باد
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
* انقلابي چون سحر ظلمت شكن
تا به عمق كلبهها پرتوفكن
فجر نورافشاني قرآن و دين
فجر قدرتيابي مستضعفين
دهه شكوهمند فجر مبارك باد
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
بيا بيا كه شميم بهار ميآيد
دل رميده ما را قرار ميآيد
سر از افق بدر آورد صبح آزادي
سرود فتح و ظفر زين ديار ميآيد
دهه شكوهمند فجر مبارك باد
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
انقلابي چون شفق سرشارِ خون
گوهر آزادگي را آزمون
فجر عزت، فجر رشد كارها
فجر ديگرگوني معيارها
دهه شكوهمند فجر مبارك باد
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
شب طي شد و روز روشن از راه رسيد
خورشيد اميد شرق، از غرب دميد
عيساي زمان، راز زمين، «روح خدا»
در كالبد مرده، دمي تازه دميد
دهه شكوهمند فجر مبارك باد
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
انقلابي پيشرو مانند برق
در شكوهش عقل عالم مانده غرق
فجر جمهوري اسلامي كزان
صدهزاران روزِ روشن شد عيان
دهه شكوهمند فجر مبارك باد
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
* اين دهه فجر است گويي نوبهار
وين همه مهراست از او يادگار
غصه ها رفتند و افسانه شدند
ناله ها فرياد مستانه شدند
دردهه فجرامتش پيروزشد
ماه بهمن ماه جان افروزشد
دهه شكوهمند فجر مبارك باد
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
* رسيد موسم بهمن بهار باز آمد
جلال محفل ما، يار دل نواز آمد
به پاست خيمه آلاله هاي صحرايي
«و ان يكاد» بخوان موسم نياز آمد
زمان، زمان طلوع است و فجر بيداري
كنون كه جلوه خورشيد برفراز آمد
دهه شكوهمند فجر مبارك باد
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
* مژده اي منتظران ماه ظفر باز آمد
ماه بهمن به دو صد شوكت و فر باز آمد
دور رنج و تعب حق طلبان شد سپري
روز فخر و شرف اهل نظر باز آمد
شد فروزان به جهان كوكب اقبال وطن
صبح پيروزي ما بار دگر باز آمد
دهه شكوهمند فجر مبارك باد
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
*
بيا كه شد سپري دوره تباهي ها
زمان سروري و اقتدار مي آيد
گريخت ظالم و برچيده شد بساط ستم
نهال حق و عدالت به بار مي آيد
بيا كه گر رود اهريمن از وطن بيرون
فرشته از طرف كردگار مي آيد
خوش آمدي به وطن مقدمت گرامي باد
صداي هلهله از هر گذار مي آيد
دهه شكوهمند فجر مبارك باد
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
*
ياد آن روزي كه بهمن گل به بار آورده بود
و آن زمستاني كه با خود نوبهار آورده بود
ياد باد آن دل تپيدن هاي مشتاقان يار
و آن عجب نقشي كه آن زيبا نگار آورده بود
منكران گفتند با يك گل نمي گردد بهار
ليك ما ديديم، يك گل صد بهار آورده بود
در نگاهش جلوه گل بود و با غوغاي عشق
در چن هر گوشه اي را صد هزار آورده بود
دهه شكوهمند فجر مبارك باد
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
* از اوج بروج حق سردار قيام آمد
بر شوق سماع جان، انوار امام آمد
طاغوت نگونسر شد با خاك برابر شد
شمشير اناالحق چون بيرون ز نيام آمد
دهه شكوهمند فجر مبارك باد
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
* از نهضت قاطعانه روح الله
شد دست ستمگران ز ايران كوتاه
با دست تهي و اين همه پيروزي
لا حول و لا قوت الا بالله
دهه شكوهمند فجر مبارك باد
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
* آن كه بودي يگانه دوران
در تمام جهان خميني بود
آن كه مي زد شجاعتش فرياد
بر سر دشمنان خميني بود
مانده در قلب ما همي يادش
تا ابد جاودان خميني بود
دهه شكوهمند فجر مبارك باد
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
* جمهوري اسلامي ما جاويد است
دشمن ز حيات خويش نوميد است
آن روز كه عالم ز ستمگري خالي است
ما را و همه ستم كشان را عيد است
دهه شكوهمند فجر مبارك باد
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
* آن كه بر ظلم شب شدي پيروز
در زمين و زمان خميني بود
سال ها رنج و غربت و سختي
مي كشيدي به جان خميني بود
آن كه هم افتخار و عزت داد
بر همه شيعيان خميني بود
دهه شكوهمند فجر مبارك باد
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
* فجرآزادي! خوش آمدي كه آمدنت، شرنگ مرگ به كام شاهان ريخت،سلطه را به قبرستان سلطنتسپرد، كنگرههاي قصر استكبار را فروريخت. دهه فجرمبارك
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
* دهه فجر، خوش آمدي كه با آمدنت، سوز و سرما از شهرو ديارمانگريخت، برفهاي بهمن با حرارت ايمان و اخلاص، آب حيات شد. دهه فجرمبارك
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
* دهه فجر، خوش آمدي كه با مقدمت، عطرآزادي به جاي بوي باروت در فضايميهن اسلاميمان پيچيد. قفسها شكسته شد و نفسها از زندان سينههارهايي يافت. دهه فجرمبارك
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
* سلام برتو اي مطلع فجر! اي سپيده سحر، اي انفجار نور، خوشآمدي. دهه فجرمبارك
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
* قلبها، كهكشاني از عشق خميني ميشود و جامي لبريز از شراب طهور پيروزي. دهه فجرمبارك
sms-پيامك-دهه فجر-22 بهمن-تبيان زنجان-SMS
* برخيز كه فجر انقلاب است امروز
بيگانه صفت، خانه خراب است امروز
هر توطئه و نقشه كه دشمن بكشد
از لطف خدا نقش بر آب است امروز
دهه فجرمبارك
مباني اعتقادي و فكري انقلاب اسلامي
در نظر اسلام و از ديدگاه امام خميني (ره) - به عنوان يك مسلمان معتقد - چون انسان و جهان به تمام وجود ارتباط با خالق خود دارند بلكه اساسا چيزي جز عين ربط و ارتباط با او نيستند، فكر انسان كه در ابتداء در مورد خدا مي انديشد و بر اساس يك سلسله اصول و براهين عقلاني به وجود او به عنوان خالق خود و جهان پي مي برد، در مي يابد كه در نهايت تفكر او نيز همچون وجودش مخلوق و قائم به خداست.از اينرو اين تفكر او نيست كه با استقلال و اتكاء به خود بتواند درباره خداوند بينديشد بلكه انديشه او نيز تحت ربوبيت خداست، لذا اين خداست كه همچنانكه با تجلي خود به او وجود بخشيده در علم بشر نيز تجلي كرده و به آن فعليت و تقرر مي بخشد پس در اين صورت علم انسان همچون وجود او مخلوق و فاني در علم و وجود خالق خود يعني خداست پس در آغاز تفكر او، وجود جهان به عنوان آيات الهي و نيز محدوديت وجود ممكنات، او را رهنمون به وجود و ساحت جهان ما بعد الطبيعه مي كند اما در نهايت در مي يابد كه اين خداست كه به او امكان چنين تفكر و سلوكي را داده از اينرو اين خداست كه دليل و شاهد بر فكر و وجود بشر و همه ممكنات و جهان هستي است.به اين طريق برهان ان مبدل به برهان لم مي شود و همانطور كه وجود بشر و جهان دال بر وجود خداست، خداوند نيز دليل و شاهد بر وجود انسان و جهان مي گردد (1) چنانكه در اين مورد قرآن كريم مي فرمايد: «ما آيات قدرت و حكمت خود را در آفاق جهان و نفوس بندگان كاملا هويدا و روشن مي گردانيم تا آشكار شود كه خدا حق است آيا اي رسول اينكه خدا بر همه موجودات عالم گواه و شاهدست كفايت از برهان نمي كند؟» به اين وسيله تعقل و تفكر در حكمت متعاليه مبدل به احساس حضور و ارتباط كامل وجود انسان با خداوند مي شود و در نتيجه حكمت مشاء كه تماما به ارائه برهان و دليل عقلاني اهتمام مي ورزد، خود مبدل و مرتبط با حكمت اشراق و عرفان مي گردد و به اين وسيله فيلسوف عارف در مي يابد كه سراسر وجود و هستي او، اعم از ساحت تفكر و عرصه عمل و زندگي اش همه تحت سيطره و احاطه قيومي حق تعالي است.وقوف به اين احاطه و سبقت وجودي و علمي خداوند بر علم و اراده و وجود انسان، خود به همه چيز رنگ الهي مي بخشد به همين جهت انسان بخوبي در مي يابد كه بدون التزام به وجود خدا هرگز نمي تواند حتي در باره خود بينديشد و بالاتر اينكه هستي و وجود داشته باشد و به اين وسيله برهان و استدلال و عرفان و شهود بدون ارتباط با اين حقيقت هرگز ممكن نمي گردد.لذا چنين تفكر الهي و همه جانبه، عرفان و فلسفه و كلام را با يكديگر مرتبط و متحد مي سازد.اما در اين ساحت از معرفت، التزام و اعتقاد انسان به الهيات و توحيد نه فقط در ساحت ذهن بلكه در ساحت وجود نيز مي باشد.از اينرو اعتقاد و علم كلام زمينه ورود به ساحت نوعي عرفان و شهود محض را فراهم مي سازد به نحوي كه اساسا فيلسوف عارف در مي يابد كه در حاق وجود و هستي جز خدا و جلوه او چيزي در ميان نيست و در اين ميان حجاب بزرگ وصول به حقيقت، همين تفكر و سلوك و بلكه وجود اوست.با اين شهود، عارف كامل، به مرحله فنا و فناي از فنا واصل مي شود و آنچه در اين ميان باقي مي ماند چيزي جز وجود خدا نيست كه در آن شاهد و شهود و مشهود فقط وجود و حضور مقدس حضرت اوست لذا سرخيل عارفان جهان فرمود «من چيزي را نمي بينم جز آنكه قبل و بعد آن خدا را مي بينم » .به اين نحو عارف، متحقق به حقيقت توحيد در ساحت فنا و نيز صحو بعد محو مي گردد.در واقع چنين انسان كاملي بعد از مقام وصول و بقا به حق، به هر چه در نظر كند جز جلوه خدا نمي يابد.در نظر شامخ او همچنانكه در عرصه تكوين، خدا معبود محض همه كائنات است، در عرصه تشريع و زندگي فردي و خصوصا اجتماعي و سياسي انسانهاي مسلم و مؤمن نيز مي بايست مورد پرسش و اطاعت عملي كامل قرار گيرد و اين امر بزرگ ممكن نمي شود جز با اعتقاد به ارتباط و تطابق و هماهنگي ميان علم و وجود انسان با اراده خداوند و جهان ماورا الطبيعه و همچنين در عرصه عمل، اعتقاد به پيوند، ارتباط و حتي يگانگي كامل ميان ديانت و عرصه جامعه، حكومت و سياست.در اين ميان براي تحقق چنين حقيقت شريف در عرصه زندگي و روابط اجتماعي و سياسي مسلمين، اگر موانعي به صورت حكومتهاي غير الهي در عرصه جامعه و امت اسلامي وجود دارند، چنين انسان كامل عارفي موظف به جهاد با طواغيت و برداشتن موانع تحقق توحيد عملي مي باشد و مي بايست خود بعنوان فقيهي عادل در عصر غيبت، مبادرت به تشكيل حكومت الهي و اسلامي نمايد.از اينرو در نظر چنين مسلمان كامل و عارفي ارتباطي تنگاتنگ عيان حقيقت توحيد و عرفان از يك سو و عرصه طبيعت و جامعه و سياست از سوي ديگر وجود دارد زيرا همچنانكه «خداوند در آسمانها خداست در زمين نيز خداست » و يا چنانكه قرآن كريم مي فرمايد «به هر سو رو نماييد جلوه خدا را مي بينيد» تا به اين وسيله تمام ابعاد ماوراء الطبيعي و طبيعي، معنوي و مادي، فردي و اجتماعي تعاليم اسلام، نخست در ساحت انديشه و بعد عمل و واقعيت تحقق كامل بيابد.در غير اين صورت با عدم اعتقاد به چنين ارتباط و پيوند تنگاتنگي ميان دو ساحت عالم ماورا الطبيعه و طبيعت و در نتيجه ديانت و جامعه و سياست، اسلام جامعيت و كليت خود را از دست مي دهد و ابعاد مختلف آن از هم جدا و به اين وسيله اين دين كامل و جامع دچار تجزيه و عدم تعادل و در نهايت با نوعي تعارض و «شرك » مواجه مي شود و با توجه به تاريخ صدر اسلام و بعد آن اين تجزيه و تفرق اجزاء مكتب بزرگ اسلام، هم در عرصه تفكر منجر به اختلافات و برخي تعارضات ميان علوم گوناگون اسلامي از فقه تا فلسفه و كلام و عرفان مي گردد و هم در عرصه زندگي و جامعه و سياست، امت اسلامي دستخوش حاكميت جائرانه طواغيت غير متعهد به اسلام مي گردد و به اين طريق بسياري از احكام اجتماعي و سياسي و جزائي و اقتصادي اسلام معطل و متروك مي شود و با تحقق چنين واقعياتي، انواع اعوجاجات فكري و عملي و اجتماعي در جوامع مسلمين - همچنانكه در تاريخ گذشته مسلمانان صورت پذيرفت - تحقق مي يابد و به طور كلي اين دين جامع و متعادل كه قرآن كريم از آن به مكتب «امت وسط » تعبير مي فرمايد دستخوش عدم تعادل و انواع بدعتها، افراط و تفريطها، تعصبات فكري و فرقه اي و همچنين سياسي مي گردد چنانكه در هزار سال گذشته، تمدن اسلامي علي رغم برخي جنبه هاي درخشان متاثر از تعاليم اسلام، دچار چنين سرنوشتي گشت كه تحليل برخي ابعاد آن در عرصه هاي فكري و عملي خود مجال ديگري مي طلبد.با اينكه جناب ملا صدرا با توجه به مطالب فوق و محتواي حكمت متعاليه همانند امام راحل موفق به تدوين و فهم وحدت ميان ابعاد گوناگون علوم مختلف اسلامي از فلسفه، كلام و عرفان و به دنبال آن موفق به فهم ارتباط «علم و وجود» و پيوند ميان «عقل و نقل » و «اعتقاد و ايمان » گرديد و به اين وسيله از تشتت و تفرق و تجزيه و تعارض علوم گوناگون ديني و اسلامي به نوعي وحدت فكري بسيار بزرگ و عظيم نائل گشت و با پيوند ميان استدلال و شهود و يا فلسفه و عرفان موفق به سلوكي اخلاقي و عارفانه گرديد اما چون در ساحت واقعيت و زندگي اجتماعي و سياسي قادر به تصرف و دگرگوني آن در جهت انطباق آن با تعاليم اسلامي - به دليل وجود حكومتهاي جائر غير متعهد به اسلام - نبود لذا در عرصه عمل تنها در ساحت سلوك فردي و اخلاقي مجاهده نمود و به اين علت وي علي رغم فهم پيوند ميان علوم اسلامي در ساحت نظر، در عرصه عمل اجتماعي و سياسي موفق به فهم دقيق و تحقق آن به صورت حركت و قيامي حكومتي نگرديد و بحث از سياست و مبادي حكومت ديني و اسلامي را به نحو جدي داخل در اين منظومه عظيم فكري و عمل و سلوك فردي خود ننمود، در نتيجه برغم انقلاب عظيم او در ساحت حكمت و برخي علوم اسلامي و فهم پيوند آنها با عمل و وجود به جهت اعتقاد او به اصل اصالت وجود و يگانگي علم و هستي، اما نتوانست جز در ساحت عمل و سلوك فردي به طرح و يا تحقق ابعاد اجتماعي و حكومتي اسلام مبادرت ورزد و به همين جهت در برابر حكومت وقت موضعي بي طرف اتخاذ نمود و موفق به دخالت و مبارزه با طاغوت زمان و تاسيس انديشه و تحقق حكومت اسلامي نگرديد.اما حضرت امام خميني (قدس سره) بعد از چند قرن در زمان معاصر با علم و اعتقاد به پيوند علوم بنيادي و سه گانه اسلامي از «فقه » ، «فلسفه » و «عرفان » متوجه قله و لب و مغز و نهايت تعاليم اسلامي گرديد كه با آن و در آن توجه به ابعاد اجتماعي، متوجه قله و لب و مغز و نهايت تعاليم اسلامي گرديد كه با آن و در آن توجه به ابعاد اجتماعي، حكومتي و حتي جهاني اسلام وجود دارد و به اين وسيله منظومه عظيم علمي ملا صدرا (ره) را همراه با تفكر و سلوك عارفانه فردي با حكمت مدني و حكومت اسلامي كامل نمود و ارتباط هستي شناسي با تاريخ و جامعه و سياست را مطرح ساخت و از اين طريق اسلام را با همه ابعاد علمي و عملي آن به صورت كامل و متعادل با انديشه تشكيل و تاسيس حكومت اسلامي طرح و بلكه تحقق عيني بخشيد.در اين مورد معظم له مي فرمايد: (2) «هيچكس نمي تواند بگويد ديگر لازم نيست از حدود و ثغور و تماميت ارضي وطن اسلامي دفاع كنيم يا امروز ماليات و جزيه و خراج و خمس و زكات نبايد گرفته شود.قانون كيفر اسلام و ديات و قصاص بايد تعطيل شود.هر كه اظهار كند تشكيل حكومت اسلامي ضرورت ندارد منكر ضرورت اجراي احكام اسلام شده و جامعيت احكام و جاودانگي دين مبين اسلام را انكار كرده است.» اما آنچه در اين زمينه و راه مقدس واقعيت يافته است تا تحقق غايت تفكر اين بزرگوار كه تشكيل حكومت واحد جهاني بر اساس مكتب اسلام مي باشد راه درازي در پيش است كه تحقق كامل آن بستگي به مجاهدت و آمادگي امت اسلامي در آينده دارد.لذا معظم له در جاي ديگر مي فرمايد: «تا بانگ لا اله الا الله و محمد رسول الله بر جهان طنين نيفكند مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستيم » و يا مي فرمايد «راه ما آن زمان تمام مي شود كه همه احكام اسلام پياده شود» البته لازمه چنين نگاه جامع به اسلام بستگي به تلقي آدمي از قلمرو و گستره فقه اسلامي دارد چنانكه امام خميني (ره) در اين مورد مي فرمايد: (3) «حكومت در نظر مجتهد واقعي فلسفه عملي تمامي فقه در تمامي زواياي زندگي بشريت است.حكومت نشان دهنده جنبه عملي فقه در برخورد با تمامي معضلات اجتماعي و سياسي و نظامي و فرهنگي است.فقه تئوري واقعي كامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور است...حوزه ها و روحانيت بايد نبض تفكر و نياز آينده جامعه را هميشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهياي عكس العمل مناسب باشند.» با توجه به چنين نگاه عظيم به فقه اسلام حضرت ايشان مي فرمايد: «خودتان را براي يك مبارزه علمي و عملي بزرگ تا تحقق همه اهداف بزرگ انقلاب اسلامي آماده نمائيد» .بنابر اين بعد از هزار و چند صد سال امام خميني (ره) به پيروي از رسول اكرم (ص) و حضرت امير و فرزندان بزرگوار او عليهم السلام با توجه به همه ابعاد و مراتب علمي و فكري اسلام و همچنين تمام ابعاد فردي و اجتماعي و حتي جهاني آن با تاسيس حكومت اسلامي، اين دين بزرگ و جامع را از تجزيه اي مصيبت آفرين در طول تاريخ گذشته جوامع اسلامي از مسخ و تجزيه و تحريف برخي متفكران كج انديش و نامتعادل و نيز سلاطين و خلفاي خود كامه گذشته و همچنين يورش موذيانه استعمار و تهاجم بزرگ غرب در دو سده اخير رهائي بخشيده و با يك انقلاب عظيم علمي و عملي بي سابقه، موفق گشت علي رغم موانع بسيار سترگ فكري و تاريخي داخلي و خارجي، چهره واقعي اسلام را به جهانيان ارائه نمايد و به اين وسيله باعث احياي اين دين بزرگ و موجب بيداري جهاني در ميان امت بزرگ اسلامي و بلكه جهان غير اسلامي مي گردد و بر خلاف همه انقلاب هاي بزرگ جهان معاصر در دو سده گذشته تا كنون كه صبغه اي كاملا ناسوتي و مادي داشته و به اين جهت علي رغم ايجاد تحولاتي بزرگ در زندگي غريبان دستخوش بحراني فراگير در همه ابعاد فكري، سياسي، اخلاقي و حتي زيست - محيطي گشته است موفق به تاسيس و ايجاد انقلابي الهي - انساني و ما بعد الطبيعي و در عين حال واقع بينانه كه سخت مورد نياز جهان بحران زده كنوني است گردد.البته چنين واقعه اي هم در گذشته جوامع اسلامي و هم در جهان غرب و معاصر جز در مقايسه با تاريخ صدر اسلام پديده اي منحصر بفرد و بي سابقه است.
به نحوي كه اين مسئله و ويژگي ممتاز، اين انقلاب را از تمام انقلاب هاي مذكور ممتاز و متمايز مي سازد.و اين خود در واقع «انقلاب در انقلاب » به معناي رايج و متداول آن است.حقيقتي كه بسياري از تئوريسين هاي پديده انقلاب در غرب در فهم و تحليل ماهيت معنوي انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام خميني (قدس سره) هنوز بعد از 20 سال متحير و مبهوت مانده اند و تا كنون هيچيك از آنها موفق به فهم ماهيت منحصر بفرد آن نگرديده اند.بزرگترين ويژگي اين انقلاب در ساحت نظر و تفكر برخاسته از اعتقاد آن به «هماهنگي و ارتباط متعادل ميان جهان ماور الطبيعه و طبيعت و در نتيجه اعتقاد به هماهنگي سازنده ميان وحي الهي و عقل انساني » است، در حالي كه در جهان غرب هم در ديانت و تمدن «يهود» و هم «يونان و روم » و همچنين در «تفكر و تمدن قرون وسطي » و «عصر جديد» انگيزه نهائي هر تحول و انقلابي كه منجر به ايجاد تمدنهاي دوره هاي تاريخي مذكور گرديد همه با وجود پاره اي اختلافات اساسي بر اساس «اعتقاد به نوعي تعارض ميان خدا و انسان و نيز جهان ماور الطبيعه و طبيعت » تحقق يافته است به نحوي كه يا مانند دوره قرون وسطي با اعتقاد نا متعادل به اصالت يكسويه جهان غيب و فراموشي و حتي تحقير حقوق انسان ها و استفاده از مواهب جهان طبيعت منتهي به «استبداد ديني » قرون وسطي و يا در واكنش نسبت به اين تمدن نامتعادل منجر به تاسيس و ايجاد تفكر و تمدن اومانيستي عصر جديد كه مبتني بر انديشه «اصالت وجود بشر و جهان طبيعت در برابر خدا و عالم ماور الطبيعه » است گرديد.كه حاصل آن در حال كنوني چيزي جز پيشرفتي نامتعادل و بحران زا نمي باشد.به اين علت همه تحولات بزرگ غربي در عصر جديد از انقلاب انگليس در 1688 تا انقلاب و استقلال آمريكا و نيزانقلاب كبير فرانسه در سال 1789 و تحولات ديگر ملل غرب در قرن نوزده و همچنين انقلاب اكتبر ماركسيستي روسيه در 1917 همه صبغه اي ضد ديني و يا غير ديني و در نتيجه ماهيت و غايتي كاملا مادي و ناسوتي و بشري داشته اند.با توجه به مطالب مذكور جهان غرب يا دچار افراط قرون وسطي و انديشه «جبر» در برابر كليسا و ديانت مسيح (ع) بوده و يا دستخوش انديشه «آزادي » و «تفويض » سرسام آور و لجام گسيخته عصر جديد گرديده است چنين عدم تعادل و اعوجاج بنيادي كه همه از انديشه و اعتقاد به عدم تطابق وحي الهي با معرفت انساني ناشي مي شود و در جهان و تمدن گذشته اسلامي نيز به صورتهاي خاص خود بعد از حكومت علي (ع) و شهادت امام حسين (ع) تا وقوع انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام هم در عرصه تفكر و اعتقاد كلامي و همچنين در ساحت حكومتهاي سياسي وقت تحقق داشته است جز در تفكر عده معدودي از علماي اصيل اسلامي و خصوصا شيعي كه تنها موفق به فهم همه مراتب و ابعاد فكري اسلام گشتند اما همين گروه معدود نيز در ساحت تحقق عيني و عرصه واقعيت به علت وجود حكومتهاي جائر قادر به تحقق ابعاد سياسي و حكومتي ديانت بزرگ اسلام نگشتند.
پي نوشت ها:
1. قرآن كريم، سوره فصلت، آيه 53.
2. ولايت فقيه، امام خميني (قدس سره)، ص 27.
3. صحيفه نور: ج 21 به نقل از فصلنامه حضور دوره دوم زمستان 1373، شماره 9.