آنچه در اين مطلب و مطالب بعدي خواهد آمد، نگاهي به احزاب شركت كننده در اين انتخابات و ديدگاه هاي آنها در قبال قضايايي همچون فلسطينيان، اعراب و قدس اشغالي است.
ليكود
ليكود را بايد كانون جناح راست در ميان احزاب راستگراي فعال در عرصه سياسي رژيم صهيونيستي برشمرد. اين حزب در سال 1973 توسط «مناخيم بگين» تاسيس شد و با ائتلاف با چند حزب راستگرا و ليبرال فعاليت خود در عرصه سياسي اسرائيل را آغاز كرد.
ليكود از ابتدا خود را مدافع ارزش هايي همچون عدالت اجتماعي [بالطبع صهيونيستي]، بازار آزاد و حفظ سنت فرهنگ يهودي معرفي و اغلب ارزش هايش برپايه آموزه هاي تعاليم «ولاديمير ژابوتنسكي»، از رهبران جنبش صهيونيسم و بنيانگذار جنبش «احياي صهيونيسم» معرفي كرد.
اين حزب در عرصه انتخابات اسرائيل شكست ها و پيروزي هاي چندي را تجربه كرده است.
حزب ليكود در انتخابات پارلماني سال 1973 ميلادي نتوانست به اين موفقيتي دست يابد. ولي در انتخابات سال 1977 توانست از حزب كار پيشي بگيرد و براي نخستين بار در اسرائيل، قدرت را به دست گيرد.
اين حزب از سال 1977 تا 1981 با ائتلاف با احزاب مذهبي و از سال 1981 تا 1984 با ائتلاف با احزاب مذهبي و راستگرا كابينه رژيم صهيونيستي را تشكيل داد.
در انتخابات 1984 و 1988 به دليل موازنه قوا بين جناح راست و جناح چپ حزب ليكود ناگزير به تشكيل كابينه وحدت ملي با مشاركت حزب كار شد. اما در انتخابات سال 1992 حزب ليكود نتوانست اكثريت آرا را به دست آورد و به ناچار قدرت را به رقيبش يعني حزب كار واگذار و مقام دوم ليست را از آن خود كرد.
اين حزب در انتخابات پارلماني سال 1996 نيز موفق شد، قدرت را در اسرائيل به دست گيرد، انتخابات زود هنگام و پيش از موعد سال 1999 موجبات شكست حزب ليكود در قبال حزب «عمل» يا «كار» اسرائيل را فراهم كرد.
در انتخابات سال 2003 كنست، ليكود به رهبري «آريل شارون» پيروزي قانع كننده اي داشت و برنده 38 كرسي از 120 عضو پارلمان در كنست شد، اما با جدايي آريل شارون، رهبر ليكود از ليكور در سال 2005 و تشكيل حزب جديد «كاديما»، ليكود دچار شكاف بزرگ و عميقي شد.در نتيجه در انتخابات سال 2006 كنست ليكود به مقام چهارم نزول كرد.
اما پيروزي در انتخابات سال 2009 نشان داد كه ليكود به ظاهر آنچه را كه از دست داده، توسط بنيامين نتانياهو بار ديگر در حال به دست آوردن است.
ايدئولوژي ليكود
همان طور كه گفته شد بيشتر ديدگاه ها و تفكرات حزب ليكود بر ديدگاه هاي ولاديمير ژابوتنسكي استوار است. وي معتقد بود كه يهوديان به هر طريق ممكن بايد فلسطين را از چنگ اعراب خارج كند تا كشور صهيونيستي را روي آن بنا كند، اما در عين حال اعتقاد داشت كه اين دولت يهودي مي تواند خانه اي براي شهروندان عرب باشد.
منشور حزب ليكود
منشور حزب ليكود در سال 1999 اظهار مي كند:
- جامعه يهوديان در فلسطين ارزش هاي صهيونيستي را تحقق مي بخشد.
- استقرار و اسكان يهود در سرزمين موعود امري غير قابل انكار است.
- كرانه باختري رود اردن مرزهاي شرقي اسرائيل را تشكيل مي دهند.
- بيت المقدس از آن يهوديان است و پايتخت ابدي اسرائيل است.
- عدم تقسيم بيت المقدس.
- رد تشكيل كشور فلسطيني.
- برخورد شديد با اعراب مخالف آرمان هاي صهيونيستي.
- عدم وضع قيد و بند در امر مهاجرت يهود به سرزمين هاي اشغالي.
- مصادره اراضي فلسطيني و دادن آنها به يهود.
با بازگشت ليكود به قدرت در سال 2009 ليكود بازنگري هايي در سياست هاي حزب به عمل آورد. در مرامنامه جديد حزب ايده تشكيل كشور و دولت فلسطيني نه تاييد و نه رد شده است.
ليكود به اين نكته اشاره كرده است كه با ايجاد يك دولت و كشور فلسطيني مخالفت ندارد. اما اين دولت بايد دولتي غيرنظامي و بدون ارتش باشد، همانطور كه كشور فلسطين حق كنترل حريم هوايي خود را هم ندارد .
در بخش شهرك سازي ليكود آشكارا از شهرك سازي صهيونيستي در كرانه باختري حمايت كرده است. اين حزب توافقنامه هاي صلحي با كشورهاي عرب منعقد كرده است، به عنوان مثال در سال 1979 مناخيم بگين، ، نخست وزير وقت رژيم صهيونيستي پيمان «كمپ ديويد» را با «انور سادات»، رئيس جمهوري وقت مصر امضا كرد تا در ازاي آن شبه جزيره سينا را كه توسط اسرائيل در جنگ شش روزه 1967 اشغال شده بود، در ازاي صلح بين دو طرف به مصر بازگرداند.
همچنين «اسحاق شامير»، اولين نخست وزير رژيم صهيونيستي از حزب ليكود به شمار مي آيد كه در كنفرانس مادريد در سال 1991 با رهبران فلسطيني ديدار كرد، با اين حال با تشكيل يك كشور مستقل فلسطيني مخالفت كرد.
در سال 2002 و طي انتفاضه الاقصي رژيم صهيونيستي به رهبري ليكود شهرهاي فلسطيني و اردوگاه هاي پناهندگان در كرانه باختري را بار ديگر اشغال كرد.
در برنامه انتخابات كنوني ليكود نيز آشكارا با تشكيل دولت و كشور مستقل فلسطيني مخالفت شده است كه با ديدگاه هاي اين حزب مبني بر اينكه كرانه باختري جزيي جدايي ناپذير از سرزمين موعود است، مطابقت دارد.
رهبران ليكود
- مناخيم بگين از سال 1973 تا 1983
- اسحاق شامير از سال 1983 تا 1993
- بنيامين نتانياهو از سال 1993تا 1999
- آريل شارون از سال 1999تا 2005
- بنيامين نتانياهو از سال 2005 تا كنون
ائتلاف ليكود – اسرائيل بيتنا (اسرائيل خانه ما)
با نزديك شدن به زمان برگزاري انتخابات پارلمان (كنيست) رژيم صهيونيستي، آرايش و قطب بندي هاي سياسي جديدي در اين رژيم شكل گرفته است.
در مهمترين و جديدترين تحول سياسي در آستانه انتخابات رژيم صهيونيستي، دو حزب ليكود به رهبري بنيامين نتانياهو و «اسرائيل خانه ما»، به رهبري «آويگدور ليبرمن»، وزير خارجه مستعفي رژيم صهيونيستي اعلام ائتلاف كردند. بر اساس اين ائتلاف اين دو حزب در انتخابات پيش رو يك ليست واحد ارائه خواهند كرد.
ائتلاف اين دو حزب آن هم پيش از برگزاري انتخابات مي تواند، حامل پيام هاي خاص و قابل توجهي باشد. مشخصه اصلي هر دو حزب در داشتن گرايش هاي راستگرايانه و افراطي در قبال مسئله فلسطين و نيز داشتن نگاه سكولار در موضع گيري هايشان است.
اين ائتلاف حزبي جديد التاسيس به نام «ليكود خانه ما» در عرصه انتخاباتي فعاليت خواهد كرد و نتانياهو هدف از اين ائتلاف را تلاش براي تاسيس «اسرائيل بهتر» توصيف كرد و مدعي شد، اسرائيل هم اكنون با چالش هاي بزرگي از جمله لزوم متوقف كردن برنامه هسته اي ايران مواجه است.
دو حزب ليكود و اسرائيل خانه ما در مجموع 42 كرسي از 120 كرسي پارلمان منحل رژيم صهيونيستي را در اختيار داشتند.
به نظر مي رسد ائتلاف دو حزب ليكود و اسراييل خانه ما با هدف تقابل و جبهه گيري در برابر دو جريان ايجاد شده است. جريان نخست: احزاب و گروه هاي راستگراي مذهبي همچون حزب شاس است. گرچه احزاب مذهبي در كنار ليكود و اسرائيل خانه ما در ائتلاف حاكم حضور داشته اند و در داشتن ديدگاه هاي افراطي در قبال مسائل مربوط به فلسطينيان فرقي با هم ندارند، اما در بسياري از موارد از جمله قانون موسوم به «دال» كه مربوط به اجباري شدن سربازي براي دانشجويان علوم ديني است، اختلاف ميان احزاب مذهبي راستگرا و احزاب سكولار راستگرا كاملا نمايان است.
اما جريان دومي كه ائتلاف ليكود و اسرائيل خانه ما را مي توان در تقابل با آن دانست، احزاب موسوم به ميانه رو و چپگرا است كه اكنون خارج از ائتلاف حاكم هستند و به عنوان احزاب مخالف فعاليت مي كنند.
اعلام ائتلاف دو حزب ليكود و اسرائيل خانه ما، نارضايتي احزاب ميانه رو و چپگرا در رژيم صهييونيستي را درپي داشت. آنها اين ائتلاف را نژادپرستانه توصيف كرده اند.
اسرائيل بيتنا – اسرائيل خانه ما
«اسرائيل بيتنا» يا «اسرائيل خانه ما» حزبي سياسي است كه «آويگدور ليبرمان»، وزير خارجه مستعفي رژيم صهيونيستي آن اوايل سال 1999 ميلادي تاسيس كرد.
اين حزب را نمي توان از حيث ديدگاهي و خط مشي بركنار يا متمايز از ديگر احزاب اسرائيلي برشمرد. به همين دليل همان ديدگاه هاي افراطي كه بر ديگر احزاب راستگراي اسرائيلي از جمله ليكود حاكم است، در اين حزب نيز ديده مي شود.
توجه اصلي اين حزب به مسائل و قضاياي مهاجران يهودي از جمهوري هاي استقلال يافته اتحاد جماهير شوروي سابق منعطف بود، به همين دليل اعضا و هواداران اصلي اين حزب را مهاجران يهودي تشكيل مي دهند كه در جريان انتخابات و نشست هاي مختلف از آن حمايت نيز به عمل مي آورند.
ديدگاه هاي حزب
آويگدور ليبرمن، بنيانگذار اين حزب يك يهودي راستگراي افراطي است كه صاحب نظرات و آرا معروف مخالف عليه اعراب فلسطيني در داخل اسرائيل است. از نظرات مشهور ليبرمن مي توان به فراخوان مداوم وي به كوچاندن همه اعراب داخل اسرائيل اشاره كرد.
او در جريان انتخابات سراسري اسرائيل در سال 2009 ميلادي به دشمني و خصومت با شهروندان عرب اسرائيلي متهم شد و خواهان سوگند خوردن آنها در وفاداري به رژيم صهيونيستي شد و تهديد كرد كه در غير اين صورت، بايستي آنها را از اسرائيل را ترك كنند.
ليبرمن در مي 2011 ميلادي به ديپلمات ها و سفيران كشورهاي خارجي در قدس اشغالي گفت كه شهرك سازي در كرانه غربي قدس هيچ گاه و براي لحظه اي متوقف نخواهد شد.
به همين دليل مهمترين اصول و پايه هاي فكري حزب اسرائيل خانه ما تلاش بي وقفه براي متحد كردن صهيونيست ها عليه اعراب و به ويژه فلسطينيان است.
اسرائيل خانه ما خواهان دادن حق راي به اسرائيلي هاي مقيم خارج و استقلال قوا در رژيم صهيونيستي است. حزب «اسرائيل خانه ما» از مناديان تدوين قانون اساسي مورد اجماع همه صهيونيست ها براي رژيم صهيونيستي است و براي تاسيس شوراي امنيت قومي تلاش مي كند كه طرح هاي لازم را براي تضمين امنيت اسرائيل مقابل دشمنان پيرامونش (بر اساس تعبير خود حزب) ارائه دهد.
اين حزب در انتخابات سال 1999 كنست (پارلمان) 4 كرسي به دست آورد. پس از انتخابات مذكور روشن شد كه اين حزب در اصل با دو فهرست انتخاباتي در انتخابات شركت كرده است كه عبارت بودند از: اسرائيل خانه ما كه آويگدور ليبرمان و اليعازر كوهين از نمايندگان پارلمان عضو آن بودند و فهرست «علياه» كه «يوري شتيرن» و «ميخائيل نودلمن» از نمايندگان كنست عضو آن بودند.
در انتخابات 2003 اين حزب از حزب «اسرائيل علياه» جدا شد و در قالب تشكل «ايهود ليئومي» و «اتحاديه ملي» در انتخابات شركت كرد و 7 كرسي پارلمان را به دست آورد و در كابينه «آريل شارون»، نخست وزير وقت رژيم صهيونيستي نيز شركت داشت. آويگدور ليبرمن در كابينه شارون به عنوان وزير اسكان رژيم صهيونيستي حضور يافت، اما در بهار 2004 از سمت خود استعفا داد.
در جريان انتخابات پارلماني سال 2006 حزب اسرائيل خانه ما با به دست آوردن بيش از نيمي از آراي يهوديان مهاجر روسي به پنجمين حزب بزرگ پارلماني اسرائيل مبدل شد.
دو اصل اساسي مورد توجه اين حزب، فراهم آوردن تمام امكانات اقتصادي – اجتماعي براي مهاجران تازه وارد به اسرائيل و نيز در پيش گرفتن سياستي تند و افراطي در مذاكرات با فلسطينيان و كشورهاي عرب است.
اين حزب با آزادي بيان شخصيت هاي سياسي عرب ساكن سرزمين هاي اشغالي به شدت مخالف است و بارها نمايندگان عرب پارلمان را «خائن» توصيف كرده است.
اين حزب مخالف هرگونه زندگي مسالمت آميز يهوديان با اعراب و سلب تابعيت يهودي از اعراب 48 يعني اعراب ساكن سرزمين هاي اشغالي و حتي بيرون راندن آنها از اسرائيل است. اين حزب حتي منادي پاكسازي قومي و نژادي فلسطينيان است.
اين حزب حتي ممنوعيت پخش اذان از بلندگوي هاي مساجد را هم در دوره پيشين كنست ارائه داد و در توجيه اين طرح خود گفت كه پخش اذان براي يهوديان آزار دهنده است.
متهم شدن رئيس حزب اسرائيل بيتنا
تنها چند ماه مانده به انتخابات سراسري در اسرائيل بود كه دادگاه رژيم صهيونيستي به فساد سياسي و اخلاقي متهم شد تا اين موضوع وي را وادار به استعفا از سمت خود به عنوان وزير خارجه رژيم صهيونيستي كند.
در تازه ترين رسوايي ليبرمن منابع خبري امروز اعلام كردند كه آويگدور ليبرمن پس از تحقيقات طولاني مدت و بسيار به سوء استفاده از اعتماد ديگران متهم شده است.
پرونده ليبرمن به رسوايي مالي مربوط به يك دهه پيش بازمي گردد. ليبرمن در قضيه «زئيف بن آريه»، سفير اسرائيل در بلاروس متهم به پولشويي و سوء استفاده از اعتماد ديگران شده است.
گفته شده است، در طول مدت زماني بن آريه به عنوان سفير رژيم صهيونيستي در بلاروس مشغول به كار بوده، ليبرمن در اكتبر 2008 توسط وي بر نسخه اي از تحقيقات و بازجويي هاي محرمانه اي كه از بن آريه درباره پرونده ليبرمن صورت گرفته بود، دست يافته است.
در آن زمان وزارت دادگستري رژيم صهيونيستي با كمك وزارت دادگستري روسيه در حال تحقيق درباره حساب هاي بانكي ليبرمن در اين كشور و سرمنشا آنها بود و در اين رتباط از برخي افراد و شخصيت ها از جمله بن آريه بازجويي كرده بود.
ليبرمن در آن زمان به طور رسمي به پولشويي و اختلاس متهم شده بود و اثبات اين اتهامات دست كم 10 سال زندان را براي وي به همراه داشت.
همچنين وي متهم به دريافت ميليون ها دلار از تجار و بازرگانان از طريق شركت هايي كه وجود خارجي نداشته اند نيز طي سال هاي 2001 تا 2008 مي باشد.
وي در اين ميان گفته شده كه از «مارتين شالو»، بازرگان يهودي الاصل اتريشي مبالغ هنگفتي را دريافت كرده است.
همچنين «يهودا فاينشتاين»، دادستان رژيم صهيونيستي ليبرمن را به تامين هزينه هاي مالي تبليغات انتخاباتي خود از طريق غير قانوني و شركت هايي كه وجود خارجي ندارند، متهم كرده است.
استعفاي ليبرمن از سمت وزيري امور خارجه اسرائيل درحالي صورت گرفت كه تنها پنج هفته به انتخابات سراسري رژيم صهيونيستي باقي نمانده بود و هم اكنون گفته مي شود كه محاكمه وي به بعد از انتخابات موكول شده است.
حزب كار
حزب كار يك حزب سوسيال دموكرات صهيونيستي است كه در سال 1968 ميلادي از اتحاد با سه حزب كاري «مپاي»، «احدوت هعفودا - بوعالي تسيون» و «رافي» تشكيل شد.
حزب كار از بدو تشكيل در سال 1968 تا سال 1992 با نام «معراخ» يا «تجمع كاري» در انتخابات كنست اسرائيل شركت كرد. معراخ در سال 1969 با اتحاد دو حزب كار و ماپام به وجود آمد و در سال 1984 منحل شد.
حزب كار را مي توان ادامه حزب با سابقه و معروف مپاي دانست، چون بدنه اصلي حزب احدوت هعفودا - بوعالي تسيون، يكي از احزاب مؤسس حزب كار را همان گروهي تشكيل داد كه در سال 1944 از حزب مپاي جدا شده بودند.
همچنين حزب رافي، ديگر حزب مؤسس حزب كار نيز در اصل حزبي بود كه در سال 1965 به رهبري «ديويد بن گوريون» از حزب مپاي جدا شد.
شاخص ترين بنيانگذاران حزب كار افرادي چون ليوي اشكول، گولدا ماير و بنحاس سابير (از حزب مپاي)، اسراييل گليلي، ايگال آلون و اسحاق بن هارون (از احدوت هعفودا) و موشيه دايان و شيمون پرز (از حزب رافي) و اسحاق رابين بودند كه در سال 1968 و پس از پايان يافتن دوره خدمت در ارتش به حزب كار پيوست.
بنيانگذار اين حزب «شيمون پرز» بود و هم اكنون «شلي يخيموويچ» است.
حضور در كنست
حزب كار با نام معراخ در انتخابات كنست هفتم و هشتم در سال هاي 1969 و 1973 شركت كرد و موفق شد، موقعيت برتر حزب مپاي را در احزاب اسرائيل حفظ كند. حزب مپاي با برتري كه داشت همواره در راس حكومت هاي ائتلافي كه تشكيل مي شدند، قرار داشت و پست هاي اصلي و مهم كابينه هاي رژيم صهيونيستي را احراز مي كرد.
ولي در انتخابات كنست نهم يعني در سال 1977 حزب كار با تحمل شكستي سنگين، ناگزير به ترك قدرت و پيوستن به احزاب معارض شد و راستگراها به رهبري حزب ليكود براي نخستين بار زمام امور را در اسرائيل به دست گرفتند.
در انتخابات سال هاي 1984 و 1988 كنست موقعيت حزب به نسبت بهتر شد و در وضعيتي تقريبا همسان با حزب ليكود از حيث امكان تشكيل كابينه قرار گرفت و به همين دليل دو حزب ناگزير به تشكيل كابينه وحدت ملي پس از اين انتخابات شدند.
در سال 1990 و با خروج حزب كار از كابينه ائتلافي ديگر چيزي به اسم كابينه وحدت ملي باقي نماند، ولي حزب ليكود با ائتلاف با احزاب مذهبي و احزاب راستگراي تندرو در راس كابينه به كار خود ادامه داد.
هر چند حزب كار در انتخابات سال 1992 بيشترين كرسي هاي كنست را از آن خود كرد و توانست در راس كابينه قرار گيرد، ولي اين پيروزي شكننده بود و نمي توانست چندان مورد اطمينان خاطر او باشد. «اسحاق رابين»، نخست وزير رژيم صهيونيستي در سال 1995 از اين حزب توسط يه يهودي افراطي به نام «ايگال آمير» ترور شد.
در انتخابات 1966 اين حزب در ائتلاف با حزب ميرتس از جناح راستگراي اسرائيل به رهبري ليكود شكست خورد، اما در انتخابات 1999 به رهبري «ايهود باراك» به پيروزي رسيد.
در انتخابات سال 2003 كنست حزب كار اسرائيل توانست با كسب 20 كرسي، در رده دوم پس از كديما قرار گيرد كه در اين انتخابات پيروز شده بود. در انتخابات سال 2006 نيز اين حزب كاديما بود كه با به دست آوردن 29 كرسي از 120 كرسي پارلمان برنده انتخابات اعلام شد و بسان انتخابات سال 2003 حزب كار با به دست آوردن 19 كرسي جايگاه دوم را احراز كرد.
و سرانجام اينكه حزب كار در انتخابات 2009 كنست پس از حزب كاديما با كسب 28 كرسي، حزب ليكود با كسب 27 كرسي، حزب اسرائيل خانه ما با كسب 15 كرسي موفق شد، تنها 13 كرسي را از آن خود كند.
ديدگاه هاي سياسي
از لحاظ ديدگاه سياسي، حزب كار مدعي صلح با فلسطينيان و كشورهاي عربي است. صلح مورد نظر حزب كار مبتني بر يافتن يك راه حل ميانه منطقه اي هم براي سرزمين هاي اشغالي فلسطين و هم براي بلندي هاي جولان سوريه با استناد به قطعنامه هاي 242 و 338 شوراي امنيت سازمان ملل و البته آنطور كه اين حزب آنها را تفسير مي كند، است.
همچنين اين حزب با الحاق كامل يا عقب نشيني كامل از مناطق اشغالي مخالف است. اين حزب در خصوص فلسطينيان مدعي آمادگي براي مذاكره با شخصيت ها و تشكيلاتي از فلسطينيان است كه اسرائيل را به رسميت مي شناسند و با تروريسم مد نظر اسرائيل مخالف هستند.
حزب كار همچنين خواهان حل گام به گام چالش هاي موجود بين اعراب و اسرائيل بر اساس اصول و مبادي زير است:
- شركت دادن اردن در مذاكرات حل نهايي با هدف دستيابي به توافقي درباره نوع حاكميت سياسي مشترك ميان اردن و فلسطين و نه كشور مستقل فلسطيني در كرانه غربي رود اردن كه براي همكاري گسترده با اسراييل آمادگي داشته باشد.
- باقي ماندن قدس اشغالي به طور كامل تحت حاكميت اسرائيل.
- تاكيد بر اينكه كرانه باختري و شمال غربي بحر الميت مرزهاي امنيتي اسراييل را تشكيل مي دهند.
- باقي ماندن بعضي مناطق حياتي در دست اسرائيل مانند حومه شهر بيت المقدس و غوش عتسيون كه اكثريت جمعيت آنها را اعراب تشكيل نمي دهند.
- توقف عمليات شهرك سازي به جز در قدس اشغالي و كرانه باختري.
- تضمين عدم تعرض به شهرك هاي واقع در مناطقي كه اسراييل از آن عقب نشيني خواهد كرد و همچنين تضمين سلامت و امنيت ساكنان آنها.
- حل مشكل آوارگان فلسطيني در خارج از مرزهاي اسرائيل.
به اين ترتيب ملاحظه مي شود، اگرچه اين حزب چپگراي اسرائيلي منادي صلح با فلسطينيان است، اما صلحي را مد نظر دارد كه منافع مورد نظر صهيونيست ها را تامين كند.
حزب كاديما
حزب «كاديما» در لغت به معناي «به پيش» يا «به جلو» يك حزب سياسي ميانه رو و ليبرال صهيونيستي است. اين حزب در 24 نوامبر 2005 توسط تعدادي از اعضاي ميانه رو ليكود شكل گرفت.
دليل اصلي اين انشعاب عملي كردن سياست خروج از نوارغزه توسط «آريل شارون»، نخست وزير و رئيس وقت حزب ليكود بود كه با مخالفت هاي درون حزبي رو به رو شده بود.
شارون براي خروج از اين وضعيت و اجراي برنامه هاي خود، به تأسيس حزبي جديد به همراه شماري از همفكران و هم نظرانش در ليكود و تعدادي از احزاب ديگر مبادرت ورزيد.
آريل شارون كه خود به عنوان يك نظامي كهنه كار، سابقه كشتار و قتل عام فلسطينيان را داشت، به اين نتيجه رسيده بود كه براي حل مناقشه و ايجاد ثبات پايدار در منطقه بايستي قدرت نرم را تقويت و به كار بندد، لذا دست به تحركات مشروعيت ساز زد، اما اين زمينه و بستر در ميان ديگر رهبران حزب ليكود آماده نشده بود، زيرا پيش از اين نتانياهو به نشانه اعتراض به همين سياست ها كابينه شارون را ترك كرد و شارون دوست نزديك خود يعني «ايهود اولمرت» را كه با وي از حزب ليكود جدا شده بود، جايگزين نتانياهو نمود.
با توجه به ريشه هاي شكل گيري رژيم صهيونيستي و عنايت به اين نكته كه اين رژيم در طول حيات خود همواره از عدم تأمين دو نياز اصلي يك كشور رنج مي برد، امنيت و ثبات سياسي دو عاملي است كه هدف نهايي سياست گذاران رژيم صهيونيستي است. حزب كاديما نيز با تأكيد بر اين مؤلفه ها شكل گرفت.
بنابراين به دست آوردن امنيت و كسب ثبات در درون رژيم صهيونيستي آنقدر گرانقيمت بود كه شارون با سابقه قتل و كشتار متقاعد به ترك بخشي از خاك اشغال شده براي تحقق اهدافش شد. حزب كاديما دست پرورده شارون نيل به امنيت را به عنوان مهمترين راهبرد مورد تأكيد قرار داد.
اقبال عمومي در انتخابات كنست به اين حزب نشان از تأييد اين نظر در ميان رأي دهندگان رژيم صهيونيستي داشت. با اين حال طي دو دوره گذشته كنست يعني 2006 و 2009، كاديما به عنوان حزب اكثريت وارد پارلمان شده و در دوره پيشين تشكيل كابينه داد.
اين حزب به رهبري آريل شارون و همراهي افرادي نظير شائول موفاز، اولمرت، زيپي ليوني و شيمون پرز، رهبر اسبق حزب كار شكل گرفت و ادامه كار داد.
كاديما از شكل گيري تا انتخابات 2009
كاديما از ابتداي شكل گيري تا آخرين انتخابات كنست كه در آن حائز اكثريت آرا شد، تحولات پيچيد ه اي را پشت سر گذاشت. آخرين انتخابات كنست در تاريخ 10 فوريه 2009 در پي استعفاي اولمرت از سمت نخست وزيري رژيم صهيونيستي و عدم موفقيت ليوني در تشكيل كابينه برگزار شد. پس از مأمور شدن نتانياهو به تشكيل كابينه، وي با توجه به صبغه راستگرا بودن كنست و همراهي احزابي همچون كار به رياست ايهود باراك توانست كابينه ائتلافي ايجاد نموده و كابينه سي و دوم رژيم صهيونيستي بدون حضور حزب اكثريت در كنست يعني كاديما تشكيل شد.
حزب كاديما از ابتداي شروع به فعاليت در سال 2005 و در مدت 6 سال حيات سياسي خود نقش هاي مختلفي را در درون ساختار رژيم صهيونيستي ايفا كرده است. ابتدا با نخست وزيري آريل شارون در سال 2005 قدرت را در دست داشتند، شاروني كه رهبري كاديما را نيز بر عهده داشت. ولي پس از مرگ سياسي وي ايهود اولمرت رئيس حزب اكثريت و رئيس كابينه شد.
جنگ 33 روزه و بزرگترين چالش پيش روي كاديما
اولين و سنگين ترين چالش كابينه اولمرت وقوع جنگ 33 روزه با حزب الله لبنان بود. اين جنگ كه 119 كشته براي ارتش رژيم صهيونيستي به همراه داشت، دامن گير اولمرت و حزب متبوعش يعني كاديما شد. پس از پايان جنگ در تاريخ 2 مه 2007 كميته اي براي بررسي اين شكست و تخمين خسارات وارده تشكيل شد. اين كميته مقصر اصلي اين شكست، به ويژه در72 ساعت پاياني كه ميزان تلفات بيشتر بود، را ايهود اولمرت، نخست وزير وقت به عنوان نفر اول، عمير پرتس، وزير وقت جنگ و دان حالوتس، رئيس ستاد مشترك ارتش رژيم صهيونيستي مقصران اصلي اين شكست معرفي شدند كه موجب استعفاي پرتس و حالوتس از سمت خود و تظاهرات صد هزار نفري عليه اولمرت شد.
جنگ 22 روزه و حزب كاديما
پس از لطمه خوردن وجهه كابينه ائتلافي اولمرت و شخص نخست وزير كه مقصر اصلي در شكست جنگ 33 روزه شناخته شده بود و عدم تحقق وعده هاي انتخاباتي كاديما در تأمين امنيت و ثبات براي رأي دهندگان در سرزمين هاي اشغالي تلاش ها براي اعاده حيثيت و ترميم وجهه كابينه، آغاز شد.
به همين دليل اولمرت اتمام آتش بس 6 ماهه با حماس در نوارغزه را بهانه قرار داد تا در 27 دسامبر 2008 عمليات «سرب مذاب» را عليه نوار غزه آغاز كند.
اين تجاوز رژيم صهيونيستي نيز با مقاومت سرسختانه نيروهاي حماس و جهاد و ديگر گروه هاي مقاومت در نوارغزه بدون نتيجه پايان يافت و اهداف رژيم صهيونيستي مشخص شده در آن محقق محقق نشد تا فعاليت اولمرت در پست نخست وزيري با انتقادات فراواني همراه شود كه غالب اين انتقادها به عملكرد وي در جنگ 33 روزه و جنگ 22 روزه و فساد مالي وي بازمي گشت.
اولمرت پس از اتهام به فساد مالي از نخست وزيري استعفا نمود و در انتخابات داخلي حزب كاديما شركت نكرد و در پي محاكمه به دليل فساد مالي توسط نظام قضايي رژيم صهيونيستي عمر سياسي وي پايان يافت كه اين امر به جايگاه حزب كاديما نيز لطمه اي جدي وارد كرد.
انتخابات رهبري حزب كاديما پس از ترك اولمرت از منصب قدرت در تاريخ 17 سپتامبر 2008 انجام شد و زيپي ليوني به عنوان جانشين اولمرت رياست حزب كاديما را بر عهده گرفت و تا مارس 2009 به عنوان معاون نخست وزير كه از آن به بعد اختيارات نخست وزير به وي واگذار شده بود، در رأس هرم كاديما قرار گرفت.
كاديما در اپوزيسيون
پس از انتخابات هجدهمين دوره كنست در رژيم صهيونيستي بازهم اين كاديما بود كه ر أي اكثريت را به خود اختصاص داد كه اين نشان از عمق نيازهاي امنيتي و مديريت با ثبات در اين رژيم دارد. اما ساختار بدنه كنست را احزاب راستگرا به خود اختصاص داده بودند، با ضعف حزب كار كه از احزاب ائتلافي كاديما در كابينه قبلي بود و نزديك بودن آرا و نظرات احزاب مذهبي و راست با حزب دوم در كسب مقام اكثريت يعني ليكود، زيپي ليوني از تشكيل دولت عاجز ماند و رايزني هاي وي براي ائتلاف احزاب در تشكيل دولت بي نتيجه باقي ماند و شيمون پرز، نتانياهو را مأمور تشكيل كابينه كرد، وي توانست احزاب شاس، اسراييل خانه ما و كار را با خود همراه كند به اين ترتيب كابينه اين رژيم شكل گرفت.
مواضع كاديما در قبال تشكيل دولت فلسطيني
حزب كاديما از ابتداي فعاليت خود، راه رسيدن به حل مناقشه ميان اسرائيل و فلسطينيان را وجود دو دولت - كشور براي دو ملت اعلام كرد و شرايط خاص خود را براي تشكيل دولت فلسطيني لحاظ كرده و طرح نقشه راه را مبنا قرار داده است.
اما درهمين زمينه زيپي ليوني، رهبر حزب كاديما در اظهاراتي تصميم فلسطينيان براي مراجعه به سازمان ملل را به نفع اسراييل ندانست، وي با انتقاد از نتانياهو، او را مسئول اين شكست قلمداد و تأييد كرد كه نتانياهو درك سياسي ندارد.
ليوني تصريح كرد، نتانياهو به جاي تلاش براي تشكيل كشور فلسطين از طريق حل و فصل سياسي، راه را براي جهانيان به منظور به رسميت شناختن كشور فلسطين هموار مي كند. پيشتر ليوني شرط حضور در كابينه نتانياهو را پذيرش شرط راه حل دو دولت براي دو ملت اعلام كرده بود.
درباره قدس اشغالي نيز آنگونه كه در مرامنامه حزب كاديما آمده است، اين حزب بيت المقدس را پايتخت ابدي اسرائيل مي داند كه هرگز تقسيم شدني نيست، چه زماني كه اين حزب در رأس قدرت رژيم صهيونيستي قرار داشت و يا زماني كه در مقام اپوزيسيون ظاهر شد. در مذاكرات و برخورد با فلسطينيان هيچ گاه به موضوع بيت المقدس اشاره اي نمي شد، اعضاي اين حزب اين موضوع را قابل مذاكره نمي دانند.
تشكيل حزب جديد توسط زيپي ليوني
دو ماه مانده به انتخابات پارلماني صهيونيستي «زيپي ليوني»، وزير اسبق خارجه و رهبر سابق حزب «كاديما» اسرائيل با برگزاري كنفرانسي مطبوعاتي اعلام كرد، به زودي با تاسيس حزبي جديد به سياست باز مي گردد.
ليوني گفت، حزبش «هاتنوآ» (به معني جنبش) نام دارد و مدعي شد، براي فراهم كردن صلح براي اسرائيلي ها به ميدان مي آيد. او همچنين گفت كه نمي خواهد «با كساني كه مي خواهند واژه صلح را به لجن بكشند»، همدست شود.
وزير خارجه اسبق رژيم صهيونيستي تلويحا از شكست بنيامين نتانياهو نخست وزير اين رژيم در برابر نيروهاي مقاومت نيز انتقاد كرد. او گفت نتانياهو همان كسي است كه هميشه حتي از بيان عبارت «دو دولت» (بر اساس طرح سازش فلسطين و اسرائيل) خودداري كرد، اما حالا دو دولت فلسطيني (يكي در غزه و يكي از كرانه باختري) را پذيرفته است.
اين اقدام ليوني با واكنش احزاب مختلف اسرائيلي روبرو شده كه انتظار داشتند، او به آنها بپيوندند. حزب كار اسرائيل با صدور بيانيه اي اعلام كرده كه ليوني با اين اقدام خود اشتباه بزرگي را مرتكب شده است.
ناظران مي گويند، اين اقدام ليوني احتمالا بيش از هرچيز به نفع نتانياهو و حزب وي «ليكود» تمام خواهد شد، چون چند نماينده عضو حزب «كاديما» قصد دارند به حزب تازه تاسيس ليوني (هاتنوآ) بپيوندند. كاديما مهمترين حزب مخالف نتانياهو است و جدا شدن اعضاي آن مي تواند به تقويت موضع «ليكود» بيانجامد.
ليوني براي آنكه بتواند به طور رسمي از كاديما جدا شده و حزب جديد خود را تشكيل دهد، بايد بتواند حداقل 7 عضو كنست را از كاديما جدا كرده و با خود به حزب جديدش ببرد؛ امري كه گفته مي شود قبلا انجام شده است. حتي يك منبع آگاه در كاديما تعداد نمايندگاني را كه قصد دارند از اين حزب جدا شوند، 14 نفر عنوان كرده كه اين مي تواند ضربه بزرگي به كاديما باشد.
اختلافات شديد در طبقات و جايگاه هاي سياسي اسرائيل موجب شده تا تعداد احزاب رژيم صهيونيستي به طور مستمر درحال افزايش و سهم اين احزاب از كرسي هاي كنست كمتر شود. امري كه به ائتلافي شدن كابينه ها و در نتيجه هرچه شكننده تر شدن كابينه هاي اسرائيل منجر مي شود.
حزب مفدال
مفدال يكى از احزاب مذهبى رژيم صهيونيستى است كه در سال 1956 ميلادي با اتحاد دو حزب مذهبى صهيونيستى با سابقه «همزرامى» و «هبوعيل همزرامى» تشكيل شد. حزب همزرامى در سال 1902 در روسيه و حزب هبوعيل همزرامى در سال 1992 در فلسطين تاسيس شده بودند.
اين دو حزب به صورت مشترك جناح مذهبى جنبش صهيونيستى را تشكيل مى دادند. حاييم موشى شابيرا، يوسف بورگ، اسحاق رافائل و زيرح ورهاتيگ برجسته ترين رهبران حزب مفدال به هنگام تاسيس به شمار مى رفتند.
حزب مفدال از بدو تاسيس تا سال 1977 ائتلافي ديرينه با احزاب همزرامى و هيوعيل همزرامى از يك سو و حزب ماپاى از سوى ديگر داشت و در تمامى كابينه هاى ائتلافى شركت كرد كه به رهبرى حزب ماپاى يا حزب كار تا سال 1977 تشكيل شد.
در اين مدت مفدال به طور سنتى دو وزارتخانه مذاهب و كشور را عهده دار بود و بيشترين تمركز خود را متوجه امور داخلى اسرائيل كه به ماهيت مذهبى اين رژيم و با منافع بنيادگرايان صهيونيست به طور مستقيم ارتباط دارد.
اين حزب خود را چندان درگير سياست هاى خارجى، امنيتى، اقتصادى و اجتماعى نمى كند و همين امر از حزب مفدال شريكى بى دردسر براى احزاب ماپاى و كار در بيشتر كابينه هايى به وجود آورده بود كه اين دو حزب تشكيل دادند.
مفدال در طول مدت حضور در كابينه طى سه دهه نخست تاسيس رژيم صهيونيستي تمام تلاش خود را صرف ايجاد و ساماندهى نهادهاى مذهبى و اجتماعى با هدف پاسخگويى به نيازهاى هوادارانش، توسعه شبكه آموزش مذهبى و موسسات تحصيلات دينى وابسته به حزب و بهبود كيفيت خدمات درمانى و اجتماعى ارائه شده به بنيادگرايان كرد.
اما در پى شكست حزب كار در انتخابات سال 1977 و به قدرت رسيدن حزب ليكود، مفدال به حزب كار پشت كرد و با احزاب راستگرا هم پيمان شد. اين حزب در دو كابينه مناخم بگين در سال هاى 1977 و 1981 و نيز كابينه هاى ائتلافي تشكيل شده بعد از انتخابات سال هاى 1988 و 1992 شركت كرد، ولى از شركت در كابينه اى كه پس از انتخابات سال 1992 به رهبرى حزب كار تشكيل شد، خوددارى كرد.
اين موضع جديد با تحول ريشه اى همخواني داشت كه از نيمه دهه هفتاد مفدال را در برگرفته بود و آن را از حزبى ميانه رو در مسائل خارجى و امنيتى يعني مسائل مربوط به سرزمين هاى اشغالى به حزبى به شدت ناسيوناليستى و از حزبى دينى به حزبى تبديل كرد كه قضيه تشكيل «سرزمين اسرائيل بزرگ» در سرلوحه برنامه هايش قرار داشت.
تحول در مواضع و اولويت هاى حزب مفدال به دنبال رويارويى شديد و مستمرى صورت گرفت كه در طول دهه هفتاد و اوايل دهه هشتاد ميان رهبران قديمى حزب كه مواضع سياسى نزديكى به مواضع حزب كار داشتند و اعضاى جوان حزب به رهبرى «زفولون هامر» و «يهودا بن مائير» رخ داد.
هامر و بن مائير و ساير جوانان حزب مفدال تحت تاثير انديشه هاى خاخام «تسفى يهودا هكوهين كوك»، رهبر روحى جنبش «غوش ايمونيم» قرار داشتند. اين خاخام به اصطلاح سرزمين اسرائيل را از لحاظ قداست همسنگ تورات اسرائيل و ملت اسرائيل مى داند و اقامت در اين سرزمين و باقى ماندن تحت حاكميت اسرائيل را دو فريضه مذهبى همانند ساير فرايض مي دانست.
در سال 1981 و در آستانه كنست دهم گروهى از يهوديان شرقى به رهبرى «اهارون ابوحتسيرا» در اعتراض به سيطره اشكنازي ها بر رهبرى و نهادهاى مفدال از اين حزب جدا شدند و حزب جديدى به نام «تامى» را تشكيل دادند. اين حزب در انتخابات مذكور با جذب تعداد زيادى از آرا يهوديان شرقى كه پيشتر به نفع مفدال راى مى دادند، توانست سه كرسى كنست را از آن خود كند.
در سال 1983 گروه ديگرى از اعضاى به شدت افراطى مفدال به رهبرى خاخام «يوسف شابيرا» و «حاييم دروكمان» به عنوان اعتراض به مواضع سران اين حزب نسبت به برخى امور سياسى و شهرك سازى از حزب جدا شدند و حزب جديدى به نام «متساد» را تاسيس كردند.
در آستانه انتخابات سال 1984 متساد با حزب «بوعالى اسرائيل» به رهبرى خاخام «ابراهام ويرديگمر» و گروهى از جنبش غوش ايمونيم به رهبرى «منان بورات» متحد شدند و حزب «موراشاه» را تشكيل دادند. اين حزب در انتخابات مذكور با جذب آرا بخشى از هواداران مفدال كه داراى گرايش هايى شديدا افراطى بودند، توانست دو كرسي در كنست به دست آورد.
هنگامي كه به انشعاب ها و جدايي هاي مستمر رخ داده در حزب مفدال نگاه مي كنيم، درمى يابيم كه اين تغيير و تحولات ريشه در دگرگونى هاى سياسى و اجتماعى جامعه صهيونيستي دارد كه طى دو دهه اخير به شدت اين رژيم را درگير خود كرده است.
اين تغيير و تحولات به فروپاشى پايگاه انتخاباتى سنتى مفدال و تضعيف نقش اين حزب در كنست انجاميد. تعداد كرسى هاى حزب مفدال در كنست كه در سه دهه نخست تاسيس اسرائيل از 10 تا 12 كرسى بود، در انتخابات سالهاى 1981، 1984، 1988، 1992 به ترتيب 6، 4، 5، 6 كرسى بود.
با تضعيف مفدال موازنه قوا در جناح بنيادگرايان صهيونيستي در دهه اخير به نفع احزاب حريدى تغيير يافت، به طورىكه قدرت اين احزاب تقريبا دو برابر قدرت حزب مفدال شد، در حالى كه پيشتر وضعيت كاملا بر عكس بود.
اين حزب در انتخابات 1996 نيز 6 كرسي به دست آورد، اما در انتخابات 1999 تنها 5 كرسي كسب كرد تا در انتخابات 2006 به 4 كرسي و انتخابات 2009 به سه كرسي رضايت دهد كه بدترين نتيجه از زمان تاسيس اين حزب به شمار مي آمد.
ديدگاه ها و مواضع حزب
مهمترين ديدگاه ها و مواضع حزب را مي توان در موارد زير مشاهده كرد:
- عدم واگذارى هيچ بخشى از به اصطلاح سرزمين اسرائيل به بيگانگان كه در اينجا مورد نظر فلسطينيان است.
- عدم تخريب هيچ شهرك صهيونيست نشين.
- بيت المقدس متحد و يكپارچه پايتخت ابدي اسرائيل است.
- مقابله با قيام و مقاومت فلسطينيان.
- اسرائيل به تنهايى مسئول برقرارى امنيت و آرامش و حفظ نظم عمومى است و براى اين كار بايد از ارتش، دستگاه هاى امنيتى و تمام ادات لازم استفاده كند.
- بلندى هاى جولان بخش جدايي ناپذير از اسرائيل است و در هيچ مذاكرات صلحى نبايد موضوع استرداد آن به سوريه مطرح شود.
شوراى عالى خاخامان اسرائيل و مؤسسات آموزش دينى تحت كنترل مفدال است و اين حزب تعدادى يشيف يا مراكز آموزشي و مدرسه عالى تلمود را اداره مى كند و در دانشگاه علوم دينى «بار- ايلان» كه در دهه پنجاه احداث شد، نفوذ بسيارى دارد.
حزب شاس
حزب «شاس» يا شومري توراه سفارديم به معناي نگهبانان سفاردي تورات يكي از احزاب مذهبي بنيادگرا در اسرائيل است. اين حزب اندكي پيش از انتخابات سال 1984 توسط اعضاي سفاردي حزب «اگودات اسرائيل» و تلاش خاخام «اليعازر شاخ» و خاخام «عوفاريا يوسف»، خاخام بزرگ سابق يهوديان شرقي اسرائيل تاسيس شد.
اين دو خاخام به عنوان اعتراض به حاكميت اشكنازي ها يا يهوديان غربي بر حزب اگودات اسرائيل و عدم تقسيم مناسب مناصب حزبي و ليست انتخاباتي حزب به سفاردي ها حزب شاس را تاسيس كردند.
حزب شاس در انتخابات سال 1984 توانست 4 كرسي كنست را از آن خود كند. در حالي كه در آن انتخابات تنها 2 كرسي كنست به اگودات اسرائيل رسيد.
در انتخابات سال هاي 1988 و 1992 نيز حزب ساش 6 كرسي كسب كرد تا اين موضوع موجب تقويت حزب شود. موفقيت پي درپي حزب شاس در انتخابات تا حدودي از ادامه حضور فعال يهوديان سفاردي در صحنه سياست و آگاهي بيشتر آنان از موقعيت انتخاباتي قوي خود و تمايل شديد بسياري از آنها براي داشتن حزبي سياسي كه نماينده مستقيم سفاردي ها محسوب شود، حكايت داشت.
حزب شاس در دو كابينه ائتلافي سال هاي 1984 و 1988 حضور داشت و برخلاف حزب اگودات اسرائيل در كابينه سال 1992 اسحاق رابين نيز شركت كرد. البته در سال 1994 و به دنبال محاكمه «آريه درعي»، رهبر شاس و وزير وقت داخلي رژيم صهيونيستي به اتهام تصرف غيرمجاز در دارايي هاي حكومتي، از كابينه اسحاق رابين كناره گيري كرد.
در نيمه سال 1990 و در پي بحراني كه به سرنگوني كابينه وحدت ملي در ماه مه سال 1990 منجر شد، اختلاف نظر شديد رهبران شاس درخصوص ائتلاف با حزب ليكود يا حزب كار، اين حزب را به شدت تكان داد.
در حالي كه خاخام شاخ و اسحاق پيرتس، رهبر وقت اين حزب خواهان ائتلاف با ليكود بودند، خاخام عوفاديا يوسف، رئيس شوراي علماي تورات و ساير سران سياسي حزب خواستار ائتلاف با حزب كار بودند. سرانجام خاخام شاخ به طور يك جانبه با ليكود ائتلاف كرد كه منجر به بروز شكاف در روابط خاخام شاخ با عوفاديايوسف و پيرتس با ساير رهبران حزب شد.
بعدها اين شكاف بيشتر و منجر به اين شد كه پيرتس اندكي پيش از انتخابات سال 1992 از رياست حزب شاس كناره گيري كند و در سال 1992 و درپي شركت كردن شاس در كابينه كاري اسحاق رابين، خاخام شاخ روابط خود را با اين حزب قطع كرد.
اين حزب در انتخابات سال 1996 توانست بر 10 كرسي دست يافت و به كابينه ائتلافي اسرائيل پيوست. شاس در انتخابات 1999 كنست 17 كرسي كسب كرد و وزارتخانه هاي كار و امور اجتماعي و داخلي و بهداشت و امور قدس را از آن خود كرد.
شاس در انتخابات سال 2003 با وجود به دست آوردن 11 كرسي در كنيست اما از ائتلاف با كابينه آريل شارون خود داري كرد. در انتخابات سال 2006 اين حزب 12 كرسي به دست آورد تا در كنار ليكود جايگاه سوم را احراز كند.
و سرانجام اينكه در انتخابات سال 2009 حزب شاس توانست 11 كرسي را به دست آورد.
مواضع و ديدگاه هاي حزب
حزب شاس معتقد است كه حكومت و جامعه بايد براساس تورات و تعاليم دين يهود (موسوم به هالاخاه) حركت كند. همچنين اين حزب بر مسائل مذهبي، تامين منافع مادي پيروان و اعضا خود و خدمت به نهادها و تشكيلات وابسته به حزب تاكيد داشته و به موضوعات سياست خارجي و امنيت شامل مسائل سرزمين هاي اشغالي و موضع گيري در برابر فلسطينيان و حل مسالمت آميز بحران خاورميانه و نزاع اعراب - اسرائيل اهميت چنداني نمي دهد.
شاس داراي پايگاه انتخاباتي وسيعي است كه يهوديان بنيادگرا و غير مذهبي را توامان دربرمي گيرد، زيرا از ديدگاه يهوديان شرقي، شاس چيزي فراتر از يك حزب مذهبي است.
رهبر حزب صهيونيستي شاس از دانش آموزان مدارس به اصطلاح مذهبي تحت امرش خواست به اين حزب راي دهند تا اين حزب بتواند دستورات را به حكومت ديكته كند و بنيامين نتانياهونخست وزيررا به زانو درآورد.
اين خاخام صهيونيست همچنين از دانش آموختگان مدارس مذهبي خواست سايرين را به راي دان به حزب متبوعش ترغيب كنند تا اين حزب با به دست آوردن كرسي بيشتر در پارلمان بتواند نتانياهو را به زانو درآورد و دستوراتي به كابينه ديكته كند.
در خصوص روند سازش خاخام عوفاديا يوسف طي سفرش در سال 1990 به مصر گفت كه زندگي انسان ها گران بهاتر و ارزشمندتر از زمين است و براي نجات جان يهود بايد صلح را با دادن زمين به فلسطينيان به دست آورد.
به همين دليل شاس منادي عقب نشيني اسرائيل از كرانه باختري به استثناي قدس اشغالي است، چون معتقد است كه اني موضوع منجر به بروز جنگ بين اسرائيل و فلسطينيان خواهد شد كه به زيان يهوديان است و امنيت اسرائيل را به خطر خواهد انداخت.
اين حزب از گفت وگو و مذاكره با فلسطينيان حمايت مي كند، اما معتقد است كه مذاكرات براي سازش نهايي به خصوص در دو قضيه آوارگان فلسطيني و قدس بسيار سخت و پيچيده است. در اين باره شاس پيشنهاد مي دهد، در قبال چشم پوشي فلسطينيان از ايده بازگشت به سرزمين هاي اشغالي، اسرائيل نيز به طور كامل تا مرزهاي 1967 عقب نشيني كند.
جناح پارلماني ميرتس
«ميرتس»، يك جناح پارلمانى متشكل از احزاب ماپام، راتس و شينوى است كه در مي 1992 به رهبري «امنون رونشتاين» و در آستانه انتخابات كنست سيزدهم تشكيل شد و از لحاظ لغوي به معناى «نشاط و سر زندگى» و مركب از حرف اول كلمه ماپام و دو حرف اول و آخر كلمه راتس است.
هدف اصلى از تشكيل جناح ميرتس يكپارچه كردن گروه هاى صلح طلب يهودى بود كه به نسبت حزب كار، گرايش هاى چپگرايانه ترى دارند. اين گروه ها به اميد كسب تعداد بيشترى از كرسى هاى كنست و در نتيجه افزايش شانس موفقيت اردوگاه چپگرايان در كنار گذاشتن حزب ليكود از قدرت و جايگزين نمودن حزب كار به جاى آن با يكديگر متحد شدند و به آنچه مى خواستند، هم رسيدند.
تشابه ديدگاه كلى سه حزب مذكور نسبت به موضوعات سياسى زمينه ساز اتحاد آنها با يكديگر بوده است هر چند در خصوص مسائل اقتصادى و اجتماعى سه حزب سوسياليستى ماپاى، ليبرال شينوى و ميانه رو راتس تفاوت هاى زيادى با هم دارند.
ميرتس در انتخابات 1992 توانست 11 كرسي را به دست آورد و در انتخابات سال 1996 توانست 9 كرسي را احراز كند. اما در انتخابات سال 1999 حزب «شينوي» يا (تغيير) به تنهايي در انتخابات شركت كرد و 6 كرسي در پارلمان اسرائيل به دست آورد، بدون آنكه از جناح ميرتس اعلام جدايي كرده باشد و ميرتس به همراه شينوي توانست 10 كرسي را از آن خود كند.
اما در انتخابات 2003 ميلادي با وجود ائتلاف با حزب «شاحار» تنها توانست بر 6 كرسي در كنست دست يابد. روند نزولي جناح ميرتس در انتخابات سال 2006 . 2009 كنست بازهم ادامه يافت تا در سال 2006 بر 5 و سال 2009 بر 3 كرسي دست يابد.
هم اكنون رهبري اين جناح انتخاباتي را «زهافا جلؤون» برعهده دارد و پيش از او «يوسي بيلين» رياست ميرتس را برعهده داشت.
مواضع و ديدگاه هاي ميرتس
مواضع و ديدگاه هاي ميرتس را مي توان به شكل زير ملاحظه كرد:
- به رسميت شناختن حق فلسطينيان در خصوص تعيين سرنوشت خويش چه در جهت تشكيل اتحادى فدرالى يا كنفدرالى با اردن و چه ايجاد دولت - كشور مستقل فلسطيني؛ كه به دلايل امنيتى اتحاد كنفدرالى با اردن از ديد اين جناح ارجحيت دارد.
- مردود ندانستن مشاركت سازمان آزاديبخش فلسطين (ساف) در مذاكرات صلح پس اسرائيل را به رسميت شناخت و عمليات هاي انتقامجويانه خود عليه اسرائيل متوقف كند.
- گام به گام بودن يافتن راه حل نهايى در خصوص قضاياي مورد اختلاف اسرائيل و فلسطينيان و همچنين كشورهاى عربى.
- توقف عمليات شهرك سازى.
- آمادگى اسرائيل براى پذيرش يك راه حل ميانه و منطقى و مورد توافق در خصوص جولان.
- اتخاذ ترتيبات شديد امنيتى و خلع سلاح كامل مناطقى كه اسرائيل از آنها عقب نشينى مى كند.
- غير قابل تقسيم بودن پايتخت ابدي اسرائيل يعنى بيت المقدس.
شولاميت الونى رهبر حزب راتس به لحاظ سازمانى رياست گروه ميرتس را بر عهده دارد. ميرتس فعاليت هاى مشترك خود را از طريق گروه نمايندگانش در كنست و تشكيل چندين كميته مشترك انجام مى دهد. شعار نمايندگان سه حزب متشكله گروه ميرتس در كميته هاى ياد شده با توجه به تعداد نمايندگان آنها در كنست دوازدهم تعيين مى شود.
ميرتس در جديدترين برنامه انتخاباتي كه ارائه داده، خواستار لغو موافقتنامه اسلو و ارائه چارچوبي جديد و مورد توافق با فلسطينيان براي صلح است. در اين توافقنامه اسرائيل براي جلوگيري از قدرت يافتن بيش از پيش حماس عضويت فلسطين در سازمان ملل را به رسميت مي شناسد، تا پس از آن وارد مذاكره و گفت وگو برسر قضاياي مورد اختلاف شود. اما دستيابي به توافق نهايي بنابر پيشنهاد ميرتس طي 4 سال حاصل خواهد شد.
يش عتيد
«يش عتيد» در اصطلاح لغوي به معناي «آينده وجود دارد» است كه سال گذشته آن را «يائير لبيد»، روزنامه نگار صهيونيست به همراه شاي بيرون، ياعيل گرمن، مائير كوهن، يعقوب بيري، رئيس سابق سازمان امنيت داخلي رژيم صهيونيستي (شاباك) و عوفر شليح تاسيس كرد.
براين اساس مي توان گفت كه يش عتيد يك ليست طائفه اي اما اين بار متمايل به اشكنازي ها يا يهوديان غربي است و از اين حيث اين حزب را بايد نقطه مقابل حزب شرقي شاس قرار دارد.
البته به نظر مي رسد آنها (اشكنازي ها) از شاس هم پيشي گرفته اند و بدون توجه به يش عتيد، فرياد خود را تنها بر شاس بلند كرده اند وآن را طائفه اي مي شمارند.
يائير لبيد رييس حزب يش عتيد معتقد است كه اگر اسرائيل موضعي ثابت و مستحكم درباره قدس پيش بگيرد، يعني همانند موضعي كه در رابطه با حق بازگشت گرفت، اين امر مي تواند منجر به عقب نشيني فلسطينيان از قدس اشغالي شود، بنابراين يش عتيد بر عدم تقسيم قدس اشغالي تاكيد كرد. اما در خصوص اعراب 48 مي گويد كه ياد بگيريم كه با آنها زندگي كنيم.
لبيد معتقد است كه اسرائيل مي تواند به صلحي توافقي با فلسطينيان بدون نياز به تقسيم قدس و انتقال حاكميت محله هاي عربي به فلسطينيان برسد. وي مي گويد: كه اگر فلسطينيان درك كنند كه بدون دست كشيدن از قدس كشوري نخواهند داشت، بنابراين از اين درخواست دست خواهند كشيد.
يش عتيد را بايد از جمله احزاب مخالف ليكود و شخص «بنيامين نتانياهو»، نخست وزير رژيم صهيونيستي برشمرد و در اين اواخر با تماس با شماري از شخصيت هاي امنيتي نيروهاي ذخيره ارتش از جمله «موشيه كابلينسكي» و نيز «اليعازر شتيرن» سعي دارد، براي كسب موفقيت در انتخابات آينده بر نقاط ضعف ليكود به رهبري نتانياهو در خصوص ضعفهاي امنيتي آنها متمركز شود تا از اين راه شانس خود را در كسب آراي جامعه صهيونيستي كه از بحران امنيتي موجود در سرزمين هاي اشغالي ناراضي هستند، بالا ببرد.