محمود احمدي نژادˈ رييس جمهوري اسلامي ايران، از هفدهم بهمن ماه به مصر رفته است تا در دوازدهمين اجلاس سران سازمان همكاري هاي اسلامي شركت كند.
اين، در حالي است كه روابط ديپلماتيك بين تهران و قاهره از زمان پيروزي انقلاب اسلامي به مدت 34 سال قطع شده بود، اما سرنگوني رژيم ˈحسني مبارکˈ رييس جمهوري پيشين مصر، به دنبال انقلاب دو سال پيش مردم اين كشور بار ديگر زمينه نزديكي دو كشور را فراهم ساخت. اين در حالي است كه طي اين سال ها، دو ملت همواره در بسياري از موارد مانند مخالفت با هر اقدام رژيم صهيونيستي در منطقه با اتخاذ مواضعي مشابه كنار يكديگر ايستاده بودند.
البته پيش از سفر احمدي نژاد به قاهره، حدود پنج ماه قبل نيز ˈمحمد مرسیˈ رييس جمهوري مصر، براي شركت در شانزدهمين نشست سران جنبش غيرمتعهدها به تهران آمده بود تا كرسي رياست را به جمهوري اسلامي ايران تحويل دهد.
پيشينه هاي مشترك ايران و مصر به عنوان تمدن هاي كهن، دو ملت بزرگ جهان اسلام را به يكديگر نزديك مي كند. تبادلات علمي، تجاري، بازرگاني و... طي دوره هاي مختلف حكومتي همواره بين پايتخت هاي دو كشور برقرار بوده است.
حتي وجود برخي روايات درباره انتقال سر مبارك امام حسين (ع) به مصر و نيز وفات حضرت زينب (س) در اين كشور، علاقه و توجه شيعيان جهان را به دو مكان مقدس ˈراس الحسينˈ و ˈزينبيهˈ در قاهره و ديگر نقاط تاريخي- مذهبي مصر جلب كرده است.
از سوي ديگر، دوستي دو كشور بزرگ شيعه و سني جهان اسلام به نوعي نشانه وحدت ميان اين دو گروه است كه جهان غرب براي جدايي افكني و تفرقه پراكني ميان آنها برنامه ريزي هاي گسترده اي كرده است به طوري كه حتي دكتر ˈاحمد الطيبˈ شيخ الازهر (بزرگ ترين مركز ديني- فكري مصر)، در ديدار اخير خود با احمدي نژاد بر اين امر تاكيد كرد.
احمد الطيب گفت: علماي الازهر تلاش مي كنند با اسلام ستيزي و دشمني با شيعيان مقابله و تفرقه بين مسلمانان را ريشه كن كنند.
همين حضور رييس جمهوري ايران به عنوان نماينده بزرگ ترين كشور شيعه، در مهمترين مركز ديني مصر كه به سني ها اختصاص دارد، نيز تاكيدي بر تلاش هاي موثر براي تقريب دو ديدگاه عمده جهان اسلام و وحدت حول محورهاي مشترك موجود در اين دين است.
در طول تاريخ نيز دانشمندان مشهوري مانند ملاصدرا، ملاهادي سبزواري، خواجه نصيرالدين طوسي، علامه طباطبايي و... شناخت اشتراكات و تاكيد بر آنها به جاي تمركز بر تفاوت ها بين دو ديدگاه را در دستور كار قرار داده و اين نگرش را ترويج مي كردند.
اينك پس از سرنگوني رژيم مبارك، نظام جديد بر پايه قوانين اسلامي شكل گرفته و ديدگاه هاي دولت و مردم نيز به دليل تاكيد آنها بر دوري جستن از رويه جاري در دوران مبارك به عنوان يكي از آرمان هاي انقلابي، به نگرش هايي مانند لزوم قطع رابطه با رژيم صهيونيستي، استقلال كامل كشور، برقراري عدالت ميان قشرها و گروه هاي مختلف، پياده سازي قوانين شريعت و مذهب با تاكيد بر اخلاق، كرامت و آزادي هاي انساني و... به اشتراكات پررنگي با آرمان هاي انقلاب اسلامي ايران رسيده است.
گرچه نمي توان از تفاوت هاي موجود ميان انقلاب دو ملت چشم پوشيد اما زمينه ها و حوزه هاي مشترك زيادي بين انقلاب 1357 ايران و انقلاب 1389 مصر وجود دارد كه همين موارد جوانه هاي اميد را براي برقراري دوباره روابط ديپلماتيك ميان دو كشور به وجود مي آورد.
همنشيني تهران و قاهره با نگراني هايي از سوي كشورهاي غربي رصد مي شود. دليل اين امر نيز به خطر افتادن منافع اين كشورها در حاشيه دوستي عميق تر ايران و مصر است.
جدا از خنثي شدن نقشه غرب براي جدايي افكني ميان شيعه و سني، بلوك غرب اين نگراني را دارد كه ايران به عنوان يكي از توليدكنندگان مهم انرژي جهان و مسلط بر تنگه هرمز در كنار مصر به عنوان نگهبان شاهراه هاي آبي مهمي مانند كانال سوئز و همجوار با درياهاي سرخ و مديترانه، نبض نقل و انتقال نفت و گاز و ديگر كالاهاي تجاري ميان غرب و شرق را در دست گيرند و به نوعي هم براي خود مصونيت در قبال تهديدهاي احتمالي ايجاد كرده و هم در تعيين قيمت هاي جهاني بازارهاي عمده كالا و انرژي تاثير بگذارند.
از سوي ديگر، همگرايي مواضع تهران و قاهره امكان خودنمايي و هرزه گردي نيروهاي نظامي غرب در بخش عمده اي از آب هاي منطقه منا (خاورميانه و شمال آفريقا) را از آنان خواهد گرفت.
يكي از دلايل غربي ها براي حضور نظامي در اين منطقه، القاي اين ديدگاه در جهان و نيز ميان حكومت هاي منطقه درباره بروز خطرهاي احتمالي است و بر پايه آن، حضور خود را به عنوان پاسبان جهاني و ناجي اين كشورها توجيه مي كنند.
حال، چنانچه در دو سوي اين آبراهه ها دو كشور قوي و مسلط منطقه اي وظيفه نظارت و كنترل شرايط را بر عهده گيرند و مديريتي عادلانه و منطقي را بر اوضاع با توجه به منافع عمومي بلندمدت همه كشورهاي منطقه و نه بر اساس سودجويي غربي ها و احتمالا برخي كشورهاي دست نشانده آنها پياده كنند، آمريكا و ديگر همپيمانان آن بايد به فكر جمع كردن بساط پايگاه هاي نظامي خود در خليج فارس و درياي سرخ باشند يا دستكم در بهانه هاي خود براي ادامه اين حضور تجديد نظر كنند.
موضوع اساسي ديگر درباره دليل نگراني غربي ها نسبت به دوستي تهران و قاهره، به رژيم صيونيستي باز مي گردد. مصر به عنوان نخستين همپيمان رژيم صهيونيستي در جهان اسلام، اين رژيم را به رسميت شناخت و طي سال هاي گذشته نيز بارها در موضوع هاي مختلف مانند گفت و گوهاي به اصطلاح صلح، محاصره همه جانبه غزه و حمله به آن و... سند خيانتي از خود به جاي گذاشت.
پس از سرنگوني مبارك نيز مردم مصر كه بر اساس پيوندهاي انساني، مذهبي و قومي خود از آرمان هاي فلسطين حمايت مي كردند، خواستار لغو پيمان صلح كمپ ديويد شدند و حتي بارها به سفارت رژيم صهيونيستي در قاهره حمله كرده و پرچم اين رژيم را پايين كشيدند. چندين انفجار در مسير لوله انتقال گاز مصر به سرزمين هاي اشغالي كه در نهايت منجر به قطع جريان آن شد، نيز واكنش بخشي از مصريان خشمگين از اين مواضع رژيم پيشين تلقي شد.
تصميم هاي محتاطانه دولت كنوني مصر درباره رژيم صهيونيستي، اقدام هاي مثبت آن در برقراري روابطي با سران گروه هاي مهم فلسطيني و نيز در جريان جنگ هشت روزه غزه، باز كردن مرزهاي رفح براي ورود كالاهاي اساسي و حتي فراهم آوردن زمينه سفر هيات هاي بلندپايه سياسي به اين باريكه مورد تحريم، همسو با خواست تهران براي برداشتن فشارهاي اعمال شده بر مردم فلسطين بوده است.
بر اين اساس چنانچه قاهره و تهران در كنار يكديگر قرار گيرند، در حقيقت پايه هاي حكومت نامشروع رژيم صهيونيستي در منطقه به لرزه خواهد افتاد. اين رژيم هم اينك نيز از سوي سوريه و لبنان زير فشار است و ملت اردن نيز به دنبال خيزش دو سال پيش خود براي لغو پيمان وادي عربه ميان اين كشور و رژيم صهيونيستي تلاش مي كنند.
در چنين شرايطي مرزهاي جنوبي سرزمين هاي اشغالي در جوار مصر و صحراي سينا باقي مي ماند كه آن هم طي ماه هاي گذشته صحنه درگيري ها و ناآرامي هاي مختلفي بوده و بارها مقام هاي بلندپايه نظامي آمريكا (مهمترين همپيمان رژيم صهيونيستي) را به منطقه كشاند تا اوضاع را جوري مرتب كنند كه امنيت مهاجران ساكن در سرزمين هاي اشغالي به خطر نيفتد.
موضوع ديگري كه مصر و قاهره را به عنوان دو بازيگر مهم منطقه خاورميانه به يكديگر نزديك مي كند، حوادث دو سال اخير اين منطقه است. دو كشور با وجود اختلاف هايي درباره مساله سوريه، بر پايان هر چه زودتر اين ناآرامي ها تاكيد دارند.
مصر برخلاف برخي ديگر از كشورهاي منطقه اي از دخالت مستقيم خارجي در موضوع سوريه حمايت نمي كند و مشابه تهران خواستار حل مسالمت آميز آن است. پيشنهاد تشكيل گروه چهارجانبه از سوي مرسي نيز به تاكيد اين دولت براي بهره گيري از همه نظرات موجود درباره سوريه از جمله ايران اشاره دارد.
قاهره اكنون نيز با توجه به تماس برخي رهبران گروه هاي مخالف دولت سوريه با تهران طي روزهاي گذشته و ابراز تمايل آنان براي آغاز مذاكره با دمشق، مي خواهد راه را براي تسهيل بيشتر بازگشت آرامش به اين كشور هموار كند؛ امري كه با خواسته هاي غربي ها و البته برخي كشورهاي منطقه اي همسو با آنها در تناقض است.
تمام اين عوامل سبب مي شود غربي ها از پيامدهاي برقراري دوباره روابط رسمي ديپلماتيك ميان دو كشور اسلامي عضو تروييكاي جنبش غيرمتعهدها نگران باشند و به دنبال راه هايي براي بزرگ نمايي اختلاف هاي هر چند اندك ميان دو طرف باشند.
در اين ميان، تهران و قاهره نيز بايد با توجه به منافع ملي و منطقه اي بلندمدت، علاوه بر شناسايي محورهاي مساعد براي مشاركت هاي بيشتر، نقشه هاي پيچيده غرب را پيش بيني و رمزگشايي كرده و نگذارند فرصت هاي پيش آمده براي ايجاد همگرايي هاي جديد منطقه اي و همكاري هايي كه اثرات مثبت آن آينده معادلات منطقه اي و خاورميانه اسلامي جديد را ترسيم مي كند، از دست برود.