با سلام خدمت بازدیدکنندگان گرامی
برآن شدم که اقدامی انجام دهم وبه سخنان رهبرم عمل کنم وباایجاد این وبلاگ توانسته باشم در جشن سی وچهارمین فجر انقلاب اسلامی همراه با شما باشم.
در این جا توجه شما را جلب می کنم به سخنان رهبر معظم انقلاب در باره فجر انقلاب اسلامی ایران:
دهه فجر ، سرآغاز طلوع اسلام، خاستگاه ارزشهاي اسلامي، مقطع رهايي ملت ايران و بخشي از تاريخ ماست كه گذشته را از آينده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدي دوباره يافت و اين دهه در تاريخ ايران نقطه اي تعيين كننده و بي مانند بشمارميرود. تا قبل از انقلاب اسلامي، در ايران نظام اسلامي وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه ي «غالب و مغلوب» و« سلطان و رعيت » بود وپادشاهان احساس ميكردند كه فاتحيني هستند كه بر مردم غلبه يافته اند و حضرت امام رضوان الله تعالي عليه اين سلسله معيوب را قطع كردند و نقطه ي عطفي در تاريخ ايران بوجودآوردند و شمشير اسلام مردم را عليه دشمنان اسلام، مردم و استعمارگران به كار گرفتند. دهه انقلاب از رشحات اسلام است و آئينه اي است كه خورشيد اسلام در او درخشيد و اين دهه بايد با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. اين مراسم را با هيجانهاي عاطفي صحيح بايد با طراوت و تازه كرد. در مذهب ما، احساسات، گريه و شادي، حب و بغض و عشق و نفرت جايگاه والايي دارد. از اين رو جشنهاي دهه فجر مي بايستي همچون مراسم و اعياد مذهبي گرامي داشته شود و مردمي باشد.
(حسین رضایی،متولد73،دانش آموز،ساکن اصفهان،ویژه شرکت در جشنواره وبلاگنویسی بصیرت،جوانان ،انقلاب
« چشم گريان، چشمه ي فيض خداست». گريستن بر اباعبدالله الحسين ثواب بسيار دارد. فرشتگان، پيامبران، زمين و آسمان، حيوانات صحرا و دريا هم بر عزاي حسين گريسته اند.(1)
اشك ريختن، نشانه ي پيوند قلبي با اهل بيت و سيدالشهدا است. اشك، دل را سيراب مي كند، عطش روح را برطرف مي سازد و حاصل محبتي است كه نسبت به اهل بيت حاصل مي شود. همدلي و هماهنگي روحي با ائمه ايجاب مي كند كه در شادي آنان شاد و در غمشان محزون باشيم. اين نشانه شيعه است كه « يفرحون بفرحنا و يحزنون لحزننا...»(2). قلبي كه مهر حسين را داشته باشد، بي شك به ياد مظلوميت و شهادت او مي گريد. اشك، زبان دل و شاهد عشق است. گريستن در سوگ شهداي كربلا، تجديد بيعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذيه ي فكري و روحي با اين مكتب است و اشك ريختن، نوعي امضا كردن پيمان و قرارداد مودت با سيدالشهداست. ائمه شيعه، گريستن بر مظلوميت اهل بيت و عزاي حسيني را تأكيد كرده و شهادت اشك را بر صداقت عشق، پذيرفته اند. امام صادق فرموده است:«نزد هركس كه ما ياد شويم و چشمانش اشك آلود شود، حتي اگر به اندازه ي بال مگسي باشد، خداوند گناهانش را مي بخشايد، هرچند چون كف دريا فراوان باشد».(3) دستور امامان به گريستن بر امام حسين بسيار اكيد است؛ ضمن اينكه اين همه فضيلت كه براي گريه بر حسين بيان شده است و بيان اين موضوع كه اشك چشم، آتش دوزخ را فرو مي نشاند و غمگين شدن در سوگ شهيدان كربلا ايمني از عذاب است، در صورتي است كه گناه و فسق و آلودگي انسان در حدي نباشد كه مانع رسيدن اين فيض الهي گردد. اشكي كه مبين پيوند عاطفي و رابطه مكتبي و اتصال روحي با راه و فكر و خط ائمه و سيدالشهداست، حتماً زمينه ساز پرهيز از گناه مي گردد؛ به تعبير شهيد مطهري:« گريه بر شهيد، شركت در حماسه او و هماهنگي با روح او و موافقت با نشاط او و حركت اوست... امام حسين به واسطه شخصيت عاليقدرش، به واسطه شهادت قهرمانانه اش، مالك قلب ها و احساسات صدها ميليون انسان است. اگر كساني كه بر اين مخزن عظيم و گرانقدر احساسي و روحي گمارده شدند( سخنرانان مذهبي) بتوانند از اين مخزن عظيم در جهت هم شكل كردن و همرنگ كردن و هم احساس كردن روح ها با روح عظيم حسيني بهره برداري صحيح كنند، جهاني اصلاح خواهد شد»(4)؛ پس مهم، شناخت فلسفه ي گريه در راستاي احياي عاشورا و زنده نگهداشتن مراسم حسيني و فرهنگ كربلاست؛ نه گناه كردن و آلودگي، به اميد پاك شدن با چند قطره اشك! معلوم نيست كه دل و جان آلوده، آن همسويي را با امام داشته باشد كه با ياد مصائبش گريه كند. گريه در فرهنگ عاشورا، سلاح هميشه براني است كه فرياد اعتراض به ستمگران را دارد.« اشك» زبان دل است و گريه، فرياد عصر مظلوميت. رسالت اشك نيز پاسداري از « خون شهيد» است. امام خميني فرمود:« هر مكتبي، تا پايش سينه زن نباشد، تا پايش گريه كن نباشد، تا پايش توي سر و سينه زن نباشد، حفظ نمي شود...»(5). « گريه كردن بر شهيد، زنده نگهداشتن نهضت است»(6) « گريه كردن بر عزاي امام حسين، زنده نگهداشتن نهضت و زنده نگهداشتن همين معني است كه يك جمعيت كمي در مقابل يك امپراتور بزرگ ايستاد... . آنها از همين گريه ها مي ترسند؛ براي اينكه گريه اي است كه گريه بر مظلوم است، فرياد مقابل ظالم است». امروز هم اشك و گريه رابط ما با حسين است و ما با شوري اشك هايمان، سر سفره محبت سيدالشهدا نشسته ايم و نمك پرورده اباعبدالله هستيم؛ از اين رو، اين مهر با شير مادر در جان ما وارد شده و با جان هم به در مي شود.
3. پايداري و استقامت
ايستادگيف مقاومت و پايداري، مقابله با عواملي كه انسان را از تلاش در راه هدف باز مي دارد، تحمل سختي ها و ناگواري ها به خاطر پيروز شدن و انجام وظيفه. در حادثه كربلا، زيباترين جلوه هاي صبر و پايداري در راه عقيده و تحمل مشكلات مبارزه ترسيم شده و سبب ماندگاري و جاودانگي آن حماسه و پيروزي ابدي آن گروه اندك بر دشمنان انبوه شده است؛ همانگونه كه قرآن كريم مي فرمايد:« كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن الله و الله مع الصابرين»(7)، در حماسه عاشورا، « صبر» هم در گفتارها و شعارها و هم در عمل ها و رفتارها مشهود است، هم در شخص سيدالشهداء و هم در عترت و ياران صبور و وفادارش؛ چه اينكه ياران آن حضرت نيز همانگونه بودند كه او مي خواست. در ميدان « صبر»، پايدار ماندند و بر تشنگي، محاصره، هجوم دشمن، كمي ياران و شهادت همرزمان مقاومت كردند و از خوشحالي در پوست خود نگنجيدند؛ حتي بعضي شان روز عاشورا خوشحالي و شوخي مي كردند و مي گفتند: ميان ما و بهشت، جز ساعتي جنگ و تحمل ضربت تيغ ها و نيزه ها و تيرها نيست و پس از آن، بهشت جاودان الهي است. اباعبدالله نيز آنان را چنان بارآورده و تعليم داده بود كه پايداري را پل عبور به بهشت بدانند. خود امام بر كشته شدن و داغ فرزندان و ياران صبر كرد، خواهر صبورش زينب صبورانه بار اين حماسه ي خونين را به دوش كشيد و لحظه لحظه حوادث كربلا، جلوه هاي مقاومت و پايداري بود؛ حتي آخرين كلمات سيدالشهدا نيز در قتلگاه كه بر زمين افتاده و با پروردگارش مناجات مي كرد، حاكي از همين روحيه بود:« صبراً علي قضائك». تمام مصيبت ها، خسارات، كشتار فجيع كودكان و زنان، غارت اموال، تجاوز به ناموس و ... كه در زمان مبارزه و جنگ تحميلي و محاصره ي اقتصادي ابرقدرت ها بر مردم انقلابي ايران اتفاق افتاد، واقعاً سنگين و غيرقابل تحمل بود؛ ولي تنها با پيروي و تبعيت از اهل بيت و به ويژه قيام امام حسين و با اميد به لطف و رحمت الهي بود كه تمامي مشكلات را پذيرا شدند و هر سال بر استقامت و صبر و بردباري آنها افزوده شد و با عزمي آهنين در برابر مصائب همچنان ايستادگي مي كنند.
4. نماز
سعيد بن عبدالله، از اصحاب شهيد امام حسين بود كه روز عاشورا، پيكر خود را سپر تيرهاي دشمن ساخت تا امام حسين نمازش را بخواند، علاوه بر زخم شمشيرها و نيزه هايي كه بر بدن داشت، سيزده تير هم بر پيكرش نشسته بود كه بر زمين افتاد و شهيد شد.(8) خود اباعبدالله را نيز مي توان سرسلسله ي شهيدان نماز دانست؛ چرا كه براي احياي دين و نماز و امر به معروف و نهي از منكر شهيد شد و قيامش، « اقامه نماز» بود( اشهد انك قد اقمت اصلاة...)؛ چه اينكه حضرت شب عاشورا را نيز براي نماز و قرائت قرآن از سپاه دشمن مهلت خواست؛ ظهر عاشورا هم در آن ميدان خون و شهادت به نماز اول وقت ايستاد.به ابوثمامه صائدي نيز- كه هنگام ظهر عاشورا، اذان وقت را به ياد سيدالشهدا گفت و همراه آن حضرت آخرين نماز را خواند- « شهيد نماز» گفته اند. انقلاب اسلامي چه در دوران مبارزه و خفقان رژيم شاهنشاهي و چه بعد از آن، نماز را سرلوحه ي امور خود قرار داد و نماز جمعه ها و نماز جماعت را در كليه ي شهرها احيا نمود. در مدارس، آموزشگاه ها، دبيرستان ها، دانشگاه ها، ادارات، كارخانجات، مساجد، حسينيه ها، فرودگاه ها، ترمينال هاي مسافربري، بيمارستان ها و ... نماز جماعت رونق پيدا كرد. نماز به عنوان ستون دين اسلام در كليه زواياي زندگي مردم نقش مهمي پيدا كرد. بايد توجه داشت همه ي اينها با رهبري امام خميني و تأسي مردم و مسئولان از او به منصه ي ظهور رسيد.
5. شهامت و شجاعت
دلاوري و بي باكي براي مقابله با دشمن و نهراسيدن از خطرها و اقدام هاي دشوار، يكي از بهترين ملكات اخلاقي است كه در حسين بن علي و ياران شهيدش و اسيران آزادي بخش جلوه گر بود. ريشه ي روح حماسي در ميدان هاي نبرد، خصلت هاي فرد و زمينه هاي تربيتي اوست. وراثت خانوادگي نيز در شجاع بودن افراد مؤثر است. قيام كربلا از نخستين مراحلش تا پايان آن، صحنه هاي بروز شجاعت بود. قاطعيتي كه امام حسين در ابراز مخالفت با يزيد و امتناع از بيعت داشت، تصميم به حركت به سوي كوفه و مبارزه با يزيديان، متزلزل نشدن روحيه از شنيدن اخبار و اوضاع داخل كوفه، اعلام آمادگي براي نثار خون در راه احياي دين، نهراسيدن از انبوه سپاهي كه آن حضرت را در كربلا محاصره كردند، قيام افتخارآفرين مسلم بن عقيل در كوفه، رسوا ساختن امويان توسط قيس بن مسهر در حضور والي كوفه و عامه ي مردم، رزم آوري هاي سلحشورانه و بي نظير امام حسين و سربازان و خاندانش، جنگ نمايان عباس و علي اكبر و قاسم و يكايك اولاد علي و فرزندان عقيل، خطبه هاي زينب و حضرت سجاد در كوفه و شام و ... صدها صحنه ي حماسي، همه جلوه هايي از شجاعت است كه از الفباي « فرهنگ عاشورا» است. خاندان پيامبر در شجاعت و قوت قلب و دليري نمونه بودند و آنچه در دلشان نبود، هراس از دشمن بود. ميدان هاي جنگ در زمان رسول خدا و پس از او در جنگ هاي جمل، صفين و نهروان، نشان دهنده ي شجاعت آل علي است. امام سجاد در خطبه ي خويش در كاخ يزيد، شجاعت را از جمله خصلت هاي برجسته اي برشمرد كه خداوند به آن دودمان بخشيده است:« اعطينا العلم و الحلم و السماحة و الفصاحة و الشجاعة...»(9). اين شجاعت، هم در گفتار و زبان آوري بود، هم در مواجهه با خصم و نبرد با دشمن و يك تنه به درياي سپاه تاختن و هم در تحمل مصائب و شدايد و خود را نباختن و خواري نپذيرفتن؛ شجاعت حسين و يارانش را دوست و دشمن ستوده اند. آنچه بي شك ثابت است و غيرقابل انكار، شجاعت شگفت آن فداييان راه خداست. پيروان نهضت و خط عاشورا نيز درس شجاعت را از كربلا آموخته اند و از دشمن، هرچند قوي و مجهز و مسلح باشد، بيمي به دل راه نمي دهند. شهامت نيروهاي بسيجي در سال هاي دفاع مقدس در جبهه هاي ايران، الهام گرفته از عاشوراست. حسين! اي درس آموز شجاعت، بسيجي از تو آموزد شهامت؛ به روي سينه و پشت رزمنده ي بسيجي نوشته: يا زيارت، يا شهادت.